1403/2/9   اشعار   کدخبر: 2818   نظر: 0   بازدید: 2011   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

دو سال است که می‌دانم بی‌قراری چیست؛

گلچین اشعار گروس عبدالملکیان

لللللل
لللللل

گزیده اشعار گروس عبدالملکیان شاعر سپیدسرای مطرح ایرانی

به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: گروس عبدالملکیان شاعر ایرانی  ۱۸ مهر ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. او اصالتا نهاوندی و فرزند محمدرضا عبدالملکیان شاعر مطرح ایرانی است. گروس نوشتن را از ۱۱ سالگی آغاز کرد و اولین شعرهایش در مجلات کیهان بچه‌ها و سروش نوجوان به چاپ رسید. چنان‌که خودش اشاره می‌کند از سال ۱۳۷۷ مطالعه نقد و نظریه ادبی را آغاز کرد و برخی از اولین شعرهای جدی‌اش را که بعدها در کتاب اولش منتشر شدند در مطبوعات تخصصی آن سال‌ها از جمله کارنامه و عصر پنجشنبه به چاپ رساند. گروس عبدالملکیان در سال ۱۳۸۱ اولین کتابش را با نام پرنده پنهان منتشر کرد. کتاب‌های «پرنده پنهان»، «رنگ‌های رفته دنیا»، «سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند»، «حفره‌ها»، «پذیرفتن» مجموعه اشعار او هستند. همچنین در سال ۱۳۹۲ گزیده‌ای از شعرهایش همراه با عکس و با همکاری ۳۶ عکاس ایرانی از جمله عباس کیارستمی، سیف‌الله صمدی، افشین شاهرودی و… در کتابی با عنوان «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» به چاپ رسیده است.


متروی لندن در یک پروژه فرهنگی اقدام به انتشار اشعار و نوشته های ادبی هنرمند مطرح جهانی کرده است که از این رو شعری از گروس عبدالملکیان شاعر مطرح و بین المللی ایرانی ترجمه و در مترو لندن نصب شد.


گلچین اشعار گروس عبدالملکیان


برخی از اشعار گروس عبدالملکیان که شامل شعر سپید عاشقانه نیز می شود را با هم می خوانیم. 



دختران شهر

به روستا فکر می‌کنند

دختران روستا

در آرزوی شهر می‌میرند

مردان کوچک

به آسایش مردان بزرگ فکر می‌کنند

مردان بزرگ

در آرزوی آرامش مردان کوچک

می‌میرند

کدام پل

در کجای جهان

شکسته است

که هیچکس به خانه اش نمی رسد؟


*************************************



ایستاده‌ام

در اتوبوس

چشم در چشم‌های نگفتنی‌اش

یک نفر گفت:

«آقا

جای خالی

بفرمایید»

چه غمگنانه است

وقتی در باران

به تو چتر تعارف کنند



*************************************



دو سال است که می‌دانم

بی‌قراری چیست

درد چیست

مهربانی چیست

دو سال است که می‌دانم

آواز چیست

راز چیست

چشم‌های تو شناسنامه مرا عوض کردند

امروز من دو ساله می‌شوم



*************************************



حالا که رفته‌ای، بیا

بیا برویم

بعد مرگت قدمی بزنیم

ماه را بیاوریم

و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت بزنم کنار

بعد

موهایت را از روی لب‌هایت…

لعنتی

دستم از خواب بیرون مانده است



*************************************


سینه‌ام را آماده کرده‌ام

بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم

و با آخرین گله‌ گوزن‌ها

به خانه برمی‌گردم

آن‌قدر شاعرم

که شاخ‌هایم شکوفه داده است

و آوازم

چون مه‌ای بر دریاچه می‌گذرد:

شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی



*************************************



چند جفت جوراب با رنگ‌های نارنجی و بنفش

یک جفت گوشواره آبی

یک جفت…

کشتی نوح است

این چمدان که تو می‌بندی!

بعد

صدای در

از پیراهنم گذشت

از سینه‌ام گذشت

از دیوار اتاقم گذشت

از محله‌های قدیمی گذشت

و کودکی‌ام را غمگین کرد

کودک بلند شد

و قایق کاغذی‌اش را بر آب انداخت

او جفت را نمی‌فهمید

تنها سوار شد

آب‌ها به آینده می‌رفتند

همین جا دست بردم به شعر

و زمان را

مثل نخی نازک

بیرون کشیدم از آن

دانه‌های تسبیح ریختند:

من

تو

کودکی

قایق کاغذی

نوح

آینده

تو را

با کودکی ام

بر قایق کاغذی سوار کردم و

به دوردست فرستادم

بعد با نوح

در انتظار طوفان قدم زدیم


اتمام خبر/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر سپید سایت شعر گروس عبدالملکیان شعر

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط