دانلود دکلمه جديد عليرضا آذر
دانلود شعر و دکلمه پیوند با صدای علیرضا آذر
نشین و نسوز و نساز و ببین، که حرفم پُر از لهجهی مرهمه
برای تو و عشق واگیر تو، یه عالم صبوری کنم هم کمه
نشین و نسازو و نسوز و ببین، که تنهایی من چقدر روشنه
یکی دست توو دست تو و دستهات، داره توو سر من قدم میزنه
منم مثل تو داغِ توی دلم، منم مثل تو توو دل بازی ام
یه لبخند مصنوعیه رو لبم، ولی به رضای خدا راضی ام
اگه زخمِ توو سینهی سوختهت، دل من یه پا زخمِ هرجاییه
نگاه کن چقدر دل زمین ریخته، نگاه کن بفهمی چه اوضاعیه
بده دستتو پاشو جرات بگیر، که با هم از این شعله ها بپریم
حریف قَدَر، دست بَد، تاس کور، تو پا پس نکش بازیو میبَریم
آهای تیغهی سر به زیر تگرگ، نگاتو به بعد از زمستون بدوز
الان وقت خوبی واسه مرگ نیست، علمدار هنگ بهاری هنوز
تو باید بتونی شبو سر کنی، درسته جهان زشت و بیریخته
درسته کلاه درختا پَس ِ، درسته تبر زهرشو ریخته
تو زخم زمستون به کُفرت رسوند، تو پیغمبر بستن زخم باش
اگه داغ اشکی تنور غمی، خودت آب ِ رو شعلهی اخم باش
کجا میزنی سیم آخر کجا، عزیز دلم سیم آخر منم
تو سازِ دل روشنو کوک کن، خودم کل این قطعه رو میزنم
ببین تا ابد از تو باید بگم، تو تنها رفیق بَد و خوبمی
واسه بُردنت جونمو باختم، مدال درشت طالکوبمی
آره تا ابد از تو باید بگم، زیاد و کم چاه کار خداست
تو از پهنهی اونطرف اومدی، یکی مثل تو اینطرف کیمیاست
برام مثل هر شب لالایی بخون، که خواب از لبای تو بالا میاد
میخوام سر بذارم رو زخم دلت، دلم انحنای صداتو میخواد
ولم کن یه کم با تو آروم شم، منو با خودت خوب تنها بذار
یه جوری منو با خودت دوست کن، همه دوستهامو بذارم کنار
تو تاریخ تقویم این زندگی، تو هر اصل تعطیل کیفورمی
تو مه تاب نابِ لبِ پنجره، تو یه جشن شیک و جمع و جورمی
قدم میزنم با تو این جاده رو، دلم لک زده راهو با تو برم
پُل خوابِ آهنگ توو حنجرهت، سیاه بیشه های نگاتو برم
منو توی مشتت بگیر و ببر، منو با خودت رد کن از دورها
ببر توو حریم پریزاده ها، ببر توی شریان انگورها
عجیب و نجیب و شریف و الیف، تمام تو تعبیر این واژه هاست
بدون تو بودن غلط کردنه، بدون تو اصلاً جهان اشتباست
نباید اسیر تب ماه شی، نباید از این ارتفاق بپَری
تو باید خودت رو بگیری به دوش، تو سرباز این جوخهی آخری
نگاه کن به من این منِ غرق تو، برای تو یک عمرو پرپر زدم
برای دوباره تورو داشتن، به هر احتمالی بگی سر زدم
اگه عشق بودن برازندته، بکوب آخرین میخو رو زندگی
تو باید مسلح به امید شی، که دارندگی و برازندگی
غم هیچ و پوچ زمانو نخور، که هرکی یه جوری غمو میخوره
به هرجا نگاه میکنی درد هست، واسه رنج بُردن بهونه پُره
ما با هم مسیرو سفر میکنیم، جدا شو از این چهارچوب سیاه
واسه زندگی مرگ اگه اشتباست، بخون پشت من زنده باد اشتباه
دوباره تورو از شب زخمی و از این درد افعی جدا میکنم
با دستای خالی توو بن بست ها، جلو میرم و کوچه وا میکنم
تو معجون تنهایی و عمرمی، نمیذارم از حوصلهم سر بری
اگه توی احوال بَد دیدمت، نباید که با حال بدتر بری
من انگیزه دارم تو انگیزمی، توو هر موقعیت عزیز دلی
بهاری توو باغ خیالی فرش، تو ماهی توو این مغرب کاه گلی
زمین از زُمرد بسازه منو، جهانو بلرزونه با هق هقم
بدهکاره دنیا به امثال من، ببین گفتنی نیست چقدر عاشقم
دوباره منو توو خودم دود کن، دوباره خداوند این خونه باش
بلند شو بزن زیر گوش شکست، همون آدم پاک، دیوونه باش
منم که همینجام کنار خودت، قدم از قدم برنمیدارمو
توو سینهم سلامت نگه داشتم، همه خاطرات پراکندمو
برچسب ها: خبرگزاری شعر علیرضا آذر رادیو تارنا Radio Tarna نیستان دانلود دکلمه احسان سعیدی پیوند