تق تق تَ تَق تق هووو هوا بوران و کولاکه
توو ظهر آفتای هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره توو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق ِ کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس
توو زندگی معجونی از لبخند و افسوسم
پرسیده بودی معنی بدبخت چی میشه
اونی که تنها دلخوشیش واژه ست بدبخته
ذهن شلوغ و دست خلوت روح جر وا جر
اینجوریه که زندگی با شاعرا سخته
شاید بپرسی چی تورو اینجور خامت کرد
با چشم من چشماتو یک لحظه تماشا کن
اول بذار این عشق سر تا پاتو برداره
اونوقت بیا و لحظه های عشقو حاشا کن
میدونی آخه عشق و شعرش مال هرکس نیست
عاشق شدن که بچه بازی نیست جیگر میخواد
باید توو روی عالم و آدم درایی سخته
راحت بگم عشق آدمای کله خر میخواد
رو زندگی منجمد سُر خوردم افتادم
یک تیکه ی گنده از عمر رفته قیچی شد
یادت میاد از هرکسی رو دست میخوردم
حالا ببین اون آدم بی دست و پا چی شد
یه عمرو لا لوی میون دارا نچرخیدم
هرکی بگه این قلچماق لات ِ تهرونه
هرجا تمرگیده نمک خورده نمک بُرده
این دفعه حتماً گوش چشمش به نمکدونه
تا اینکه توو هر خونه ای چشمم تورو میدید
گفتم علی جون این دفعه بَد گاومون زایید
یک شب خلاصه ترس و لرز و دود و دم کردم
گفتم ببخشیدا شما ناجور زیبایید
سیگارو روشن میکنی دودو نمیدی توو
گاهی رو صورت لخته ی افسردگی خوبه
بُق کن بلرزون شونتو انگار ترسیدی
واسه شروع رابطه موش مُردگی خوبه
از تو اون چشمای سگ بسته ت رکب خوردم
مُشتم که وا شد توو زدی تا دستمو خوندی
تا چشمه تشنه بُردی و هی تشنه آوری
سرخود بُریدی دوختی هی گربه رقصوندی
حال تو واسه شعر من تصمیم میگیره
وایسا ببینم این دفعه چی زیر سر داری
با اخم و لبخندت ترانهم زیر و بَم میشه
رو تک تک تصویرهای شعر اثر داری
هر وقت نگاهت میکنم پاتیل پاتیلم
هم شیره ی اعلاترین باغای انگوری
توو مرگ صدها مَرد مادر مُرده دست داری
با خون من دستاتو داری باز میشوری
حرف از دلم ماسیده تا پُشت لب و دندون
وقتی نگاهت پشت اون اخم زبون بنده
حرفای هر روزم توو حلقومم طلنباره
بغضی که توی سینمه هم وزن الونده
هم عاشقت هستم هم از دستت گریزونم
این حس نامفهوم لاکردار چی میگه
اصلاً چه معنی داره ما از هم جدا باشیم
بین دو تا دلواپسی دیوار چی میگه
همیشه هرجوری شده قندیل میبندی
هی تور برفو به زمین چرک میدوزی
چشماتو واتر کن نگاه کن کی بهت گفتم
یخ کمتر از آتیش روشن نیست میسوزی
صد مرتبه توو گوش من خوندی که بعد از این
من هم کنارت سفت و پُر وامیستم دیگه
فردا دوباره روز از نو روزی ام از نو
دیگه تویی و روزگارت من نیستم دیگه
تق تق تَ تَق تق هووو هوا باد و تگرگه باز
به به جهان توو پنجه های تُرد برگه باز
خاکستری سُربی هوا همرنگ مرگه باز
خورشید پشت کوه داره میتمرگه باز
حالا که ضلع سوم هر عشق قابیله
حالا که حرف از دل اراجیف و اباطیله
توو مایه های من کسی حق باشه تعطیله
دور گلوی خواهرم سرویس استیله
فکر کن خیانت میوه ی دلواپسی باشه
هر روز پرونده ت توو شیب بررسی باشه
یک جنگ بدتر پُشت هر آتش بسی باشه
این قصه میتونه بلای هرکسی باشه
شب مُشت مارو واسهی همدیگه وا کرده
توو ظل گرما برف و یخ محشر به پا کرده
هی لایه لایه روحمو از هم جدا کرده
اینبار توو گلدون گل یخ پا به پا کرده
عشقای چند ضلعی توو اشکال مدرنیته
آتیشا از اون موی دُم اسب طلاییته
با من جلو این آدما بازی نکن خیته
اینجوری آخرسر یه پیت بنزین و کبریته
بابای مَردت هم تورو فانوس مجلس کرد
هم دست مارو خونی اون مستِ ناکس کرد
آقای دنیا دیده هرکاری که تونست کرد
کاشکی دوباره بوی موهاتو بشه حس کرد
زُلفاتو به زُلفای خوشحالی ببندی کاش
چشماتو رو چشم هر آشغالی ببندی کاش
تا قیر و زیر سقف پوشالی ببندی کاش
یا لااقل بازم برام خالی ببندی کاش
بازم رو پیشونیت یه خط نکبت افتاده
فکر کن به تصویری که توو آیینهت افتاده
داری تموم میشی به نبضت لُکنت افتاده
این دفعه توو فنجونت عکس ساعت افتاده
از هرکی پُرسیدم کجایی گفتن آینده
آینده واسه بعضیا جُک میگه میخنده
آیندهی امثال من بغضه گلو بنده
تو توو کدوم آینده ای مضنون پرونده
وقتی رسیدم جونت از تختت جدا میشد
عمراً اگه این زندگی توو مرگ جا میشد
این خونه داشت آهسته جای سایه ها میشد
هر شب یه قربونی توو جشنت دست و پا میشد
آخر سر انگیزهی مو بورمو خوردن
جون و جنون جوهر مجبورمو خوردن
هی مزه مزه آرزوی دورمو خوردن
مست کرده بودن حبهی انگورمو خوردن
چشمای تو پس معنی صبر جمیل اینه
اون حسرت کوتوله و قد نخیل اینه
پس علت اون سکته های بی دلیل اینه
این شهرو داغت ذوب کرده چرنوبیل اینه
مُردن تهش خوبه درسته تا ته اجباره
بهتر بگم معنی در توو درک دیواره
با اینکه مرگ واژه ها بیرون از آماره
از زندگی یه شعر ِ تاریخ آبرو داره
لعنت به دنیایی که باقی موند بعد از تو
ای تُف به هرچی که منو خندوند بعد از تو
دنیا شکست و از نگاهم خوند بعد از تو
مرگم منو از تخت خوابش روند بعد از تو
عکس نگاهت پشت و روی زیرپوشم بود
میرفتم و وزن گناهم روی دوشم بود
میرفتم و تیغ قضاوت بیخ گوشم بود
چشم امیدم ساقی آدم فروشم بود
حرفای در توو در اگه دوره تو درکم کن
شَرِ شعورو از سر این دردسر کم کن
پا روی احساست بذارو قرص ترکم کن
این نقطه های اشتراکو بیشتر کم کن
توو مستطیل زندگی ضلع بلندش باش
همیشه زخم و زیلی این تیر و ترکش باش
خورشید باش و تا ابد ناچارِ تابش باش
لطفاً دوباره شاهکار آفرینش باش
حالا که از چشمت نگاه ِ پهلوون رفته
حالا که تا اونه وفا توو خونمون رفته
حالا که آبی از جمال آسمون رفته
حالا که سرما سوخته تا استخون رفته
میگی برام از علت افسردنت بنویس
میگی که از پاییز و از پژمردنت بنویس
میگی از اونا که نشستن خوردنت بنویس
میگی یه کم از مگر قبل از مُردنت بنویس
باشه فقط اول بگم حس ِ تورو توو بوووووق
از توی آلبوم گودی چشماتو میبو بوووووق
از لای در چشمای سبزت زیر ابرو بوووووق
چی آخه بنویسم که از قیچی سانسور بوووق
تق تق تَ تَق تق هووو هوا باد و تگرگه باز
از زیر در مشت مشت یخ و برفاب اومد توو
حالا تموم خونه یه برکه ست که از سقفش
صد آرزوی بسته رو قلاب اومد توو
شعرای تیکه تیکه مو بازم رفوع کردم
هاشور جبر و بیت من آخر تو دست توو دست
با خودنویست خط زدی رو شعر و میگفتی
تصویر این تیکه ش سیاه تر از خود سوژه ست
تا از دوراهی های عشق و زندگی میگم
به بیت و مصرع دست درازی میکنی خانم
میگی ببُرش وصله کن بازآفرینی کن
با آبروی شعر بازی میکنی خانم
عشق آرزو کردم میگی عریان نویسی کرد
از قلب میپُرسم جواب سَرسَری میدی
از عشق میخونم یه چیزی زیر لب میگی
معشوقه میسازم یه فحش بدتری میدی
توو این جهان که گونه های ریز میمیرن
عشق و جنون باید بمیره منطقیش اینه
میخوای که هم شاعر بشم هم دست نون آور
بی مایه باور کن فطیره منطقیش اینه
دنیای من دنیای یه بچهست که تَب داره
خوابیده و کابوسی از پاییز میبینه
دنیای آدم گنده ها یه مَرده پولداره
که هرچی آدم پشت ِ شعره ریز میبینه
تا هرکجا چشمات میبینه فقط بَرفه
تبعید اجدادی درسته خستگی داره
البته میشه رفت بهشت و سیبو برگردوند
گاهی یه چیزایی به آدم بستگی داره
تا از تو بازم با خبر باشم نخوابیدم
تا اون شبی که اومدی چله نشین بودم
تصویر این لحظه که میخونی خودش شعره
رفتی زدی توو برف و پشتت نقطه چین بودم
آخر نفهمیدم تو نحسی لفظ من نحسه
هرجایی از تو اسم بُردم خون به راه افتاد
هرجا نشستم قهوه خوردم فالمو دیدن
توو طالعم جغد شب و مار سیاه افتاد
مارو گرفتی یا خیالِ تا ابد عشقی
چش توو چش من بودی و رویات با اون رفت
گاهی برای حرف مَردم هم شده زن باش
بس کن توو چشم ناکس و کس آبرومون رفت
حتماً تو میدونستی از این قصه چی مونده
اون اشک داغِ گوشهی چشم نجیبت کو
دیدی که توو خون خودم دارم ولو میشم
پس کو مسلمون نذر صد امن یجیبت کو
تنها و سرگردون و تیپا خورده و زخمی
یه شب سجل مارو باطل کردی رفتی
کشتن به چی میگن دیگه کشتن به چی میگن
توو بدترین اوضاع منو ول کردی و رفتی
این خونه نه این شهر نه دنیای زندونه
من هم شنیدم آخرین راه فرار عشقه
اما نمیخوام عشقو با این حال میدونم
راه تحمل کردن این روزگار عشقه
من به کسی که حالمو میپرسه بدبینم
من به تموم چشمهای شهر مشکوکم
باور کنین این روزها ده شخصیت دارم
هرجا یه سازی میزنم ناجور و ناکوکم
اصلاً نفهمیدم توو راهی که جلو میرم
دارم خودم از من یه لقمه درد میسازم
تاسم نَشِست و بازیو یه دفعه وا دادم
یک لحظه فهمیدم دوتاس دیگه میبازم
این مُهرهی آخر بزن بازنده معلومه
این مُهرهی آخر چه حرفا توو دلم مونده
اما بدون دست خدا تا رو بگردونی
سیب ِ نصیب و توو هوا صد دور چرخونده
دنیا نوشتن رابطه تک تک زمستونن
تصویر یخ توو یخ زیاد افتاد توو شعرم
اون عصر یخبندون از این دفتر به راه افتاد
اینجوری اسم انجماد افتاد توو شعرم