1400/06/06   شعر امروز   کدخبر: 1310   نظر: 0   بازدید: 1097   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

در گفتگوی اختصاصی با تارنا:

رضا پناهیان : کاش تیغ سانسور کندتر میشد تا شاعری شاهد مثله شدن شعرهایش نباشد

رضا پناهیان : کاش تیغ سانسور کندتر میشد تا شاعری شاهد مثله شدن شعرهایش نباشد

رضا پناهیان مشکلات ادبی معاصر و پیش رو در گفتگویی تخصصی با تارنا مطرح کرد.


به گزارش تارنا:رضا پناهیان الوارس، مهر۱۳۵۴ در روستای آلوارس از توابع استان اردبیل، چشم به جهان گشوده است. ایشان در حال حاضر، ساکن تهران هستند و با مدرک کارشناسی و مهندسی برق و متخصص سیستم‌های کنترلی و سیگنالینگ مترو، مدیر اجرایی انجمن طلوع و از شاعران بنام ادبیات شمرده می‌شوند که در سبک  کلاسیک و شعر موزون (غزل و رباعی)، قلم توانایی دارند.
البته در آثار ایشان شعر نیمایی و سپید هم دیده می‌شود.
 

 آیا حال شعر خوب است؟

واقعیت این است که امروزه حال هیچ چیزی خوب نیست و ادبیات هم‌ نمی‌تواند از این حال ناخوب جهانی بی تاثیر باشد. مشکلات اقتصادی، جنگ‌ها، بیماری و در سال‌های اخیر، شیوع کرونا و مرگ عزیزان، شعر را هم تحت‌تأثیر قرار داده و شاعری که حالش خوب نباشد، نمی‌تواند شکوفا شود.

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد»»

شعر امروز را چگونه می‌بینید؟


تلاطم عجیبی در شعر امروز جاری‌ است. یک جهاد کلی برای گریز از شعر کلاسیک و گاهی پس زدن شاعرها و شعرهایی که سال‌های سال، مردم با آنها عاشقی کرده‌اند.
همه دنبال نوگرایی و تغییر هستند و این دریای متلاطم، گاهی برای کسانی که از شعر هیچ نمی‌دانند اما خوب بلدند ماهی بگیرند، آب گل‌آلودی می‌شود.
شخصا به آینده خوشبین هستم و امیدوارم عاقبت از این دریای متلاطم، مرواریدی صید شود .
 
با نگرش به اینکه شاعر با توجه به لطافت روح خود به شناخت و معرفت کامل می‌‌رسد، این شناخت و معرفت تا چه میزان می‌تواند به پختگی شاعر در سرودن اشعارش کمک کند؟
 
شاعر تا نسوزد نمی‌تواند از سوختن، شعر بسراید؛ اگر هم چیزی بنویسد، تأثیری در مخاطب نخواهد داشت. این سوختن گاهی با خواندن یک متن، گاهی با دیدن یک صحنه و گاهی با حضور شاعر در میانه‌ی آتش، اتفاق می‌افتد.
مراحل رشد آدمی با تجربه‌های شخصی و گاهی جمعی، میسر می‌گردد.  شاعر خوب باید خوب ببیند، بفهمد و بتواند آنچه در ذهنش شکل گرفته است را به زیباترین حالت ممکن، با واژه‌های ناب به تصویر بکشد
 
این روزها، نگاه جامعه ادبی به وضعیت شعر چگونه است و آیا تدابیر خاصی مدنظر است؟



این روزهای شعر به طفلی یتیم می‌ماند که هر کس از راه می‌رسد یا لگدی به او می‌زند و یا دایه‌ای مهربان‌تر از مادر می‌شود ولی هیچ کاری برای شعر و شاعر انجام نمی‌دهد. کانون مستقل شاعران، هرگز تأسیس نشده و هیچ‌گونه حمایتی از این قشر صورت نگرفته است. انجمن‌های مستقل، تقریبا هیچ حمایتی  دریافت نمی‌کنند. وزارت ارشاد، حداقل در شهر تهران، حمایتی انجام نمی‌دهد. هزینه‌های جلسات بر عهده‌ی برگزارکنندگان است و تنها جلساتی که به نهاد یا شخصی وابستگی داشته باشند حمایت شده و مورد تشویق و تمجید  قرار می‌گیرند.
سابقا فرهنگسراها همکاری خوبی داشتند اما از زمانی که اعلام شده فرهنگسراها باید خودشان هزینه‌های مکان را تأمین کنند، حتی برای برگزاری جلسه ادبی، آن هم دو ساعت در ماه، وجهی که درخواست می‌کنند قابل تحمل نیست. سراهای محله هم تمایلی برای همکاری نشان نمی‌دهند و اغلب شاعران و علاقه‌مندان دلسوز به شعر، مجبورند خودشان هزینه‌ها را متقبل شوند تا جلسه‌ی شعری تشکیل دهند.
همچنین چه در چاپ و معرفی، چه در فروش در بازار، هیچ‌گونه حمایتی از کتاب‌های شعر صورت نمی‌گیرد
به همین دلیل است که می‌گویم شعر، طفلی یتیم است و هر کس از راه برسد می‌تواند ضربه‌ای به آن وارد کند؛ اما هیچ حمایتی صورت نمی‌گیرد.

ضعف ادبیات و شعر امروزه را در چه چیزی می‌دانید و برای رفع این ضعف‌ها، باید چه کاری، توسط چه کسانی انجام شود؟


به‌نظر من ادبیات امروز ضعیف نیست و پشتوانه‌های بالقوه‌ی زیادی دارد که اگر زمینه‌های لازم برایش درنظر گرفته شود و با اندیشه مثبت و در جهت تکامل پیش برود، می‌توانیم شاهد شکوفایی شعر امروز باشیم؛ هرچند در گذشته، شعر در قله‌های رفیع خویش می‌تاخت و امیدوارم با حمایت‌های لازم از شاعران و ایجاد محیط امن برای ادبیات و شعر، بدون هیچ زدوبند و رانتی شاهد طلوع ستارگان بزرگی در شعر امروز باشیم



جامعه ادبی باید دارای یک  منتقد حرفه‌ای و قوی باشد، تربیت منتقدین ادبی در آکادمی که بتوانند بدون غرض‌ورزی، حب و نگاه شخصی و به شکل کاملا حرفه‌ای، اثر یا آثاری را نقد کنند، لازم است؛ آیا در ایران نقدی این‌چنینی یا منتقدی تحصیل‌‌کرده و حرفه‌ای وجود دارد؟



در شعر امروز، ما چیزی به‌نام منتقد حرفه‌ای نداریم و کسانی که کار نقد در این وادی را انجام می‌دهند، اکثرا شاعر هستند و با دیدگاه‌های خاص خود، شعرها را نقد می‌کنند و گاه حتی ممکن است عقیده، نظر یا حتی احساس شخصی فرد هم در آن نقد دخیل شود.
 ای کاش می‌شد در جامعه‌ی ادبی، منتقد حرفه‌ای تربیت کرد و در دانشگاه‌ها واحد درسی به‌نام نقد ادبیات و شعر، پایه‌گذاری  کرد و این حرفه به‌طور تخصصی تدریس شود؛ قطعا می‌توانست بسیار سازنده و تاثیرگذار باشد.



این روزها با آمدن مهمان نه چندان خوش‌قدم کرونا و تعطیلی انجمن‌های ادبی، فضای مجازی خصوصا اینستاگرام، خاستگاهی شده است برای جولان دادن کسانی که دنبال اسم و رسم هستند. به‌نظر شما فضای مجازی بیشتر بر شاعرنمایی و شعر سخیف و بی محتوا تأثیرگذار است یا می‌تواند در بالا بردن سطح نگارش شعر و دیدگاه شاعران نیز تأثیرگذار باشد؟




در فضای مجازی دو اتفاق متفاوت برای شعر افتاده است؛ یکی این که دسترسی‌ها آسان‌تر شده و مخاطب می‌تواند به سادگی شعر‌های مورد نظرش را پیدا کند، بخواند، با شاعر موردعلاقه‌اش صحبت کند و شاعران برای رساندن پیامشان با محدودیت روبه‌رو نیستند؛ هرچند این اتفاق شاید برای نشرها خوش‌آیند نبوده و چاپ آثار با استقبال زیاد مخاطب همراه نیست و این جای تأسف دارد که کتاب دارد منسوخ می‌شود.
اتفاق دوم آماده بودن بستری برای شاعرنماهاست که هر نوشته‌ای را به‌نام شعر ارائه بدهند و یا با سرقت مفهوم و حتی شعر دیگر شاعران خودنمایی کنند؛ هرچند در مدت زمان کوتاهی رسوا خواهند شد و به زباله‌دانی ادبیات سپرده می‌شوند، اما نمی‌توان تأثیرات مخرب اینگونه آدم‌ها را نادیده گرفت.


 
همیشه صحبت از ادبیات کشورمان می‌شود. از سمت شما بحث یتیم بودن ادبیات به‌میان می‌آید، از چه رو ادبیات را یتیم می‌دانید؟ می‌توانید توضیحی جامع درمورد آن بیاورید؟




یتیم است چون هیچ مرجعی جهت حمایت شاعران وجود ندارد. هرکسی که در رأس کار قرار می‌گیرد، می‌تواند بنا به سلیقه‌ی خود با شاعران برخورد کند. شاعر نه بیمه می‌شود و نه آثارش خریداری دارد، از خودش می‌گذرد و برای دل خویش می‌سراید.
اگر خوب نگاه کنیم، بیشتر شاعران همیشه با فقر دست به گریبان هستند مگر آنان که از طریقی دیگر، نیازهای مالی خود را مرتفع می‌سازند. گاهی همکاران من می‌پرسند آیا در این کار درآمدی هم وجود دارد و وقتی می‌شنوند که هیچ درآمدی نیست و حتی گاهی هزینه‌های انجمن‌های ادبی توسط خود شاعران پرداخت می‌شود، می‌گویند پس شما‌ دیوانه‌اید و دقیقا درست می‌گویند، اگر کسی دیوانه نباشد شاعر نمی شود!

شما را بیشتر با رباعی‌های بی‌نظیرتان می‌شناسند، سخت است که بتوانیم تمام احساس شاعرانگی را در دو بیت خلاصه کنیم، خصوصا اگر احساسی باشد و شما این مهارت را دارید.
سوال این است که چطور می‌توانید تمام احساس و حرف‌هایتان را در دوبیت خلاصه کنید؟




سرودن شعر در قالب رباعی واقعا سخت بوده و هست؛ به‌خصوص امروزه که نگاه جدی به این قالب نمی‌شود و آن را قالبی کهن و از رده خارج می‌دانند، پس شما باید آنچنان قوی بگویید که مخاطب مجبور شود تأمل کند و بشنود و بخواند.
اما گاهی شاعر می‌خواهد مفهومی را که در ذهن دارد، در کوتاه‌ترین و برنده‌ترین حالت ممکن به تصویر بکشد و قالب رباعی به داد شاعر می‌رسد؛ هرچند سخت است و دست و پای شاعر بسته می‌شود اما لذت‌های خودش را دارد و من از این چالش و سختی سرودن در قالب رباعی، بسیار لذت می‌برم.



می توان گفت تقریبا اکثریت شاعران موفق، تحصیلات مرتبط با ادبیات نداشته‌اند و معمولا در رشته‌های مهندسی، پزشکی یا رشته‌های متفرقه دیگر تحصیلات داشته‌اند، اما ذوق سرودن و خلاقیت بسیار بالایی دارند؛ به‌نظر شما این موفقیت، از کجا نشأت می‌گیرد؟


البته شعر و استعداد سرودن باید در ذات شاعر باشد و چیزی نیست که بشود با تحصیل به آن دست پیدا کرد؛ هرچند معتقد هستم که آموزش و تحصیلات آکادمیک مرتبط، به شاعر کمک فراوانی خواهد کرد. بدون مطالعه هرگز شعر به اوج قله‌ی موفقیت نخواهد رسید اما برخی رشته‌ها، ناخود‌آگاه انسان را خالق و سازنده بار می‌آورند و شعر، چیزی جز خلق نیست.



چه ارتباطی بین شعر و فلسفه وجود دارد؟ آیا می‌توان گفت: شاعران، فیلسوفانی بالفطره و ذاتی هستند که معمولا از ذات فلسفی خود فاصله گرفته‌اند؟



شعر و فلسفه از قدیم با یکدیگر در جنگ بوده‌اند و همانطور که می‌دانید، شاعران در مدینه‌ی فاضله‌ی افلاطونی جایی نداشتند و گاهی فقط شاعرانی را در این وادی جای می‌دهد که شعرش در باب ستایش خدایان‌ بوده و یا توسط بزرگان سیاسی تأیید شده  باشند که این نگاه، شعر را در پست ترین حالت خویش قرار می‌دهد. او هرگز نمی‌خواهد نتایجی را که با بحث و استدلال به دست آورده است، فدای شعر کند. از آنجا که دست‌مایه‌ی شاعر، احساس و ابزار فیلسوف، عقل است، این جدل تا مدت‌ها ادامه داشت اما به مرور زمان این آمیختگی میان فلسفه و شعر اتفاق افتاد و از گذشته تا کنون شاهد شاعرانی فیلسوف و فیلسوف‌هایی شاعر بوده‌ایم. امروزه  در شعر هم شاهد این موضوع هستیم و به‌نظر من شعر آنقدر قدرت داشته و دارد که فلسفه، منطق و هرچیزی را نیز در خود جای بدهد.


.
جهان‌بینی و نگاه یک شاعر به عمق آفرینش، تا چه میزان می‌تواند آثار او را از دیگر اشعار، متمایز کند؟ وقتی به اشعار مولانا، حافظ، سعدی و دیگر شاعران کهن مراجعه می‌کنیم، می‌توانیم به نگرش عمیق و جهان‌بینی دقیقشان پی ببریم؛ آیا این عمق، ظرافت و دقت را در شاعران معاصر هم می‌بینیم؟ تا آنجا که اطلاع دارید، اشعار شاعران معاصر دارای جهان بینی است؟



  در این سال‌ها، کمتر شاعری بوده که تمام اشعارش شامل جهان‌بینی باشد، بله در اشعار کهن مثل حافظ، مولانا و سعدی، تفکر، اندیشه وجهان‌بینی خاصی دیده می‌شود اما امروزه شاعر در آثارش کمتر از افکار و جهان‌بینی خاص خود استفاده می‌کند و بیشتر تحت‌تأثیر مسیری که جامعه سر راهش می‌گذارد قرار می‌گیرد. اما در این عرصه، قطعا شاعران تراز اول و متفکری هم داریم که خیلی کم و در برخی از شعرها، نگرش و جهان‌بینی خاص خود را در قلمشان جاری می‌کنند. ولی باید اعتراف کنم در سطوح پایین‌تر و شاعران نوظهور یا شاعر‌نماها، بیشتر اشعار یا از شاعران رده بالا کپی شده و یا اشعار ترجمه شده‌ی کشورهای دیگر است.
 تصویر جدیدی از ذهنیت، جهان‌بینی و نگاه دقیق و عمیق شاعر به مخاطب ارائه  نمی‌دهند و در نوشته‌ها، کشف و شهود و ظهوری یا دیده نمی‌شود یا به ندرت دیده می‌شود. کشفی که مختص به یک شاعر باشد، خیلی کم است!



چندی پیش در دنیای مجازی به مورد جالبی برخوردیم، شخصی ادعا داشت که می‌خواهد مثل پدر شعر نو، نیما یوشیج، صاحب سبک باشد و به‌جای چهار مصرع، اشعاری با سه مصرع بسراید که گمان می‌کنم درمورد وزن و قافیه هم صحبت‌هایی کرده بودند، نظرتان درمورد این افراد و سبک‌های جدید چیست؟


از این موارد زیاد است که مثل حباب روی آب هستند، دوامی ندارند و حتی کسانی هستند که سبک‌هایی را به‌نام خودشان، به‌صورت رسمی ثبت کرده‌اند. هم مسخره و خنده‌دار است و هم اشک آدم درمی آید. شعر باید  خودش  معرف خودش باشد، نه اینکه از رانت‌های موجود استفاده کنیم تا سبکی را که شاعران، سال‌ها در آن قلم‌فرسایی کردند و هیچ ادعایی هم نداشتند، به‌نام خود ثبت‌ کنیم.
زمان است که نشان می‌دهد چه کسی ماندگار است و زباله‌دان ادبیات و شعر هرگز خالی نمی‌ماند.


 
آیا موافق ابداع سبک جدید یا نوع قلمی متفاوت در شعر هستید؟


جهان، مدام درحال تغییر است و اگر کسی مقابل تغییر بایستد، محکوم به شکست است و امروزه سرعت این تغییرات آنقدر زیاد است که اگر یک ماه دور از جامعه باشی، فکر می‌کنی چند سال عقب مانده ای، شعر هم دچار تغییرات بوده و با ظهور شاعران توانمند و فرم‌ها و قالب‌های جدید، شاهد ظهور شعرهای متفاوتی هم خواهیم بود.
اما کماکان معتقدم که نمی‌شود ستون شعر و ادبیات را انکار کرد و هرگز با پشت کردن به میراثی که به ما ارث رسيده، به‌ جای بهتری نخواهیم رسید.

   
 حرف آخر

امیدوارم در این مرزوبوم، روزهای ابری ادبیات خیلی زود به روزهای آفتابی تبدیل شود و تمایل به خرید کتاب و خواندن رمان و شعر و داستان، دوباره رونق بگیرد. امیدوارم تیغ سانسور کندتر شود تا شاعران کشورم  از ترس مثله شدن شعرشان، از انتشار کتابشان منصرف نشوند. قطعا سانسور شعر و مثله نمودن اشعار شاعر، حال شاعر را بد می‌کند.
 برای بزرگان شعر و ادبیات کشورم آرزوی  سلامتی دارم  و باید بگویم ایران بدون شعر و ادبیات، ایران زیبایی  نخواهد بود

گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا اخبار شعر ترانه رادیو تارنا دانلود دکلمه شعر کلاسیک شعر و ترانه رضا پناهیان رضا پناهیان شاعر رضا پناهیان الوارس انجمن ادبی طلوع تارنا شعر اشعار رضا پناهییان رادیو اینترنتی تارنا اخبار هنری

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.