1401/02/25   یادداشت هفته   کدخبر: 1443   نظر: 0   بازدید: 1482   خبرنگار: مهدی آخرتی چاپ

مهدی آخرتی : مارکت ترانه و بازاری شدن هنر

مهدی آخرتی : مارکت ترانه و بازاری شدن هنر

مهدی آخرتی در یادداشت خود تشریح کرد : وقتی هنر صرفا برای بازار تولید میشود کارش ساخته است.

تارنا /  یکی از مشکلات ادبیات در عصر حاضر فقدان نقد علمی و حرفه‌ای است. البته کمابیش از گوشه و کنار کتبی به زیور طبع می‌رسد که به نقد ادبیات پرداخته‌اند و یا در جلسات ادبی نقدی دست و پا شکسته و تأثری انجام می‌شود اما هنوز بسیار ناکافی می‌نماید. اوضاع وقتی وخیم‌تر می‌شود که سراغ «ترانه» می‌رویم. در این سطور قصد تعریف ترانه را ندارم اما منظور بنده از ترانه، شعر منظوم محاوره‌ است که گاهی با موسیقی همراه می‌شود و تشکیل یک بسته می‌دهند و گاهی هم تنها روی کاغذ می‌ماند و توسط کسی خوانده نمی‌شود. ناگفته نماند برای شخص بنده بین «ترانه» و «شعر محاوره» فرق‌هایی وجود دارد، مثلاً شعری که از آمال و دغدغه‌های مردم برخیزد، «فولکلور» و ساده‌فهم باشد و کمتر از آرایه‌های بیانی و تکنیک‌های زبانی استفاده کرده باشد نیز از لحاظ آهنگ و ریتم قابلیت اجرا با موسیقی را داشته باشد «ترانه» است و شعری که صرفاً زبان محاوره دارد و خیلی فولکور نیست و ترسی از استفاده از انواع آرایه‌های بیانی و تکنیک‌های زبانی ندارد «شعر محاوره» است. (در ادامهْ مطلب متوجه خواهید شد که چرا این دو را از هم سوا کردم)همین ضرورت یعنی فقدان نقد مرا وادار کرد که چند خطی در باب «ترانه» و «شعر محاورهٔ» امروز بنویسم. 

بستهٔ ترانه و موسیقی

بر کسی پوشیده نیست که ترانه‌هایی که امروز رواج دارند نقاط مثبت فراوانی از قبیل نزدیک شدن به زندگی مردم، استفاده از کلمات و فضاهای امروزی، صمیمیت زبان ‌و . . . دارند اما از آنجایی که سخن به درازا کشیده می‌شود بنده به نکاتی اشاره خواهم کرد که به نظرم نقاط ضعف ترانهٔ امروز هستند. تا از تعریف «ترانه» و «شعر محاوره» دور نشده‌ایم اولین نکته که در باب نقد ترانه ضروری می‌نماید این است که عده‌ای از دوستان این دو را با هم اشتباه می‌گیرند. این اشتباه جایی بیشتر به دید می‌آید که قرار باشد ترانه با موسیقی همراه شود. از آنجایی که وقتی ترانه با موسیقی همراه می‌شود طیف بزرگ‌تری از مخاطب را همراه خود می‌کند بهتر است دوستان ترانه‌سرا به خواننده‌های عزیز ترانه تحویل بدهند نه شعر محاوره. چرا که بسیاری از مخاطبانی که موسیقی امروز را دنبال می‌کنند مخاطبان حرفه‌ای ادبیات نیستند و ممکن است در فهم و هضم شعر محاوره کمی مشکل پیدا کنند. البته سخن بنده اصلاً بدین معنا نیست که ترانهٔ ضعیف را رواج بدهیم. زیرا ما هنرمندها هستیم که ذائقه و گوش مخاطب را قوی می‌کنیم و باید از سرودن ترانه‌ها و محاوره‌های ضعیف جداً خودداری کنیم. نگارنده بر این عقیده‌ است که مخاطب عام ادبیات امروز هم مخاطبی فهیم و باهوش است و نباید به بهانهٔ ارتباط برقرار نکردن مخاطب با ترانهٔ خوب اثر هنری ضعیف به خورد ایشان بدهیم. زیرا یکی از راه‌هایی که مخاطب را به سمت ادبیات به ویژه شعر می‌کشاند شنیدن ترانه‌های خوب از زبان خواننده‌هایی است که مشهوریت ‌و محبوبیت دارند. با این حساب بگذاریم خواننده‌ها بیشتر ترانه بخوانند و اشعار محاوره را برای خواندن در جلسات و چاپ کتاب استفاده کنیم. (حالا اگر این وسط خواننده‌ای هم شعر محاوره خواند آسمان به زمین نمی‌آید و من قول می‌دهم به او شلیک نکنم!). نکتهٔ دومی که می‌خواهم در باب کلیت بستهٔ ترانهٔ امروز بنویسم شاید صدای عده‌ای از موسیقی‌دان‌ها و آهنگ‌سازها را دربیاورد اما باید پذیرفت که در بستهٔ موسیقی به همراه کلام، ارجحیت با ترانه است. منظورم از ارجحیت رتبه‌بندی هنری شعر و موسیقی و قیاس این دو با هم نیست. مقصودم بنده این است که بهتر است ابتدا ترانه‌ای گفته شود و بعد برای آن موسیقی ساخته شود. هر چند از دیر و دور «قول»ها و «سرود»ها و «تصنیف»‌ها صرفاً برای اجرا با موسیقی گفته می‌شده اما یقیناً وقتی شاعر مجبور نباشد برای ملودی خاصی ترانه‌ای بنویسید دست بازتری در نوشتن ترانه دارد ‌و می‌تواند وقت و انرژی و احساس خود را صرف زیباتر شدن ترانه‌اش بکند. بدیهی است که برای آهنگساز سخت است که برای شعر نوشته شده آهنگ مناسبی بسازد و اگر از انصاف دور نشویم باید همین قضیه را از دید آهنگسازان هم بررسی کنیم. یعنی اینکه آن‌ها نیز بر این عقیده‌اند که اگر اول ملودی را بسازند تأثیرگذاری آهنگ بیشتر است تا روی ترانه ملودی بنویسند. راه حل این مشکل را می‌توانیم با رجوع به چهار یا پنج دههٔ پیش بیابیم. در آن دوران گاهی ترانه‌سرایان و آهنگسازان تیمی تشکیل می‌دادند و شاعر و آهنگساز با حسی مشترک همزمان شروع به خلق یک اثر می‌کردند و باهم پیش می‌رفتند تا اثری با فضا و حسی مشترک به وجود بیاید. با این ترفند، کفهٔ ترازو نه به سمت ترانه سنگینی می‌کرد نه ملودی . 

قافیه و ردیف در ترانهٔ امروز


مقدمهٔ شاید طولانی‌تر از متن بالا کلیاتی در باب فضای کلی بستهٔ ترانه و موسیقی در فضای هنری امروز بود. اما اگر از این مسائل بگذریم مشکل بزرگتری پیش فضای ترانهٔ امروز است، آن هم ضعف و سستی و سخیف بودن بسیاری از ترانه‌هایی است که امروز در قالب موسیقی می‌شنویم و یا در کتاب‌ها و محافل می‌خوانیم. اینجاست که باید نوک پیکان نقد را به سمت «متن» ترانه هدف بگیریم. مشکل سستی و ضعف ترانه‌ها جایی بیشتر به چشم می‌خورد که برخی از خوانندگان که تخصصشان ترانه نیست دست به قلم می‌شوند و متون سخیفی را به عنوان ترانه تحویل مخاطب می‌دهند متون از دست متون زیر :

زمستون سردِ/ تنها چیزی که می‌چسبه گرمِ/ اون دستاتِ اون دستاتِ/ زمستون سردِ تنها چیزی که بهونه کردم/ اون چشماتِ اون چشماتِ/ بیا یه کاری کن از چشم همه دور شیم/ سردت شه لباس گرم منو بپوشی/ معلومه که واسه من تند می‌زنه قلبت/ منو آروم می‌کنه اون صدای گرمت/ هیزم و آتیش می‌ذارم پا پیش/ تا می‌گم دوستش دارم می‌گیره بازیش . . .


اولین مشکلی که  در متن فوق به چشم می‌خورد سوای قالب که بعداً به آن می‌پردازم، جایگاه «قافیه» است.  در متن فوق «گرم» با «قلب» و «دستات» با «چشمات» و «شیم» با «بپوشی»  قافیه شده است که یقیناً خطاست. از این که بگذریم هرچند که این متن بر روی ملودی گفته شده است اما این دلیل خوبی برای بر هم زدن نظم قافیه در قالب نیست. درست است که در شعرهایی که بر روی موسیقی نوشته می‌شوند دنبال قالب خاصی گشتن راهی به جایی نمی‌برد اما محل قرار گرفتن قوافی بسیار مهم است. درست مثل شعر نیمایی که شاعر با چیره‌دستی و مهارت قوافی را جایی به کار می‌برد که نظم و‌موسیقی اثر را فربه‌تر کند در ترانه هم هارمونی و هماهنگی محل قوافی و تناسب آن‌ها با موسیقی اثر بسیار مهم است. معضل وقتی بزرگتر می‌شود که ترانه‌هایی می‌شنویم که بویی از قافیه نبرده‌اند! یکی از دلایلی که مسبب کم‌ اهمیت شدن جایگاه قافیه در ترانهٔ امروز شده است، متن‌هایی است که برای موسیقی رپ گفته می‌شود و در بسیاری از آن‌ها قافیه به کناری نهاده شده و گاهی سجع‌ها و همسانی‌های ضعیف‌تر موسیقیایی جای قافیه را گرفته‌اند. هرچند این تمهیدات می‌تواند در کنار قافیه به ارتقاء موسیقی اثر کمک کند اما هرگز جای قافیه را پر نمی‌کند. این برداشت که ملودی که روی ترانه گذاشته می‌شود می‌تواند بار موسیقی اثر را به کلی بر دوش بکشد، ساده‌انگارنه است.  اگر خود ترانه از منظر موسیقی کناری یا همان قافیه و ردیف غنای کافی نداشته باشد، افزودن ملودی به این ترانه مشکلی را حل نمی‌کند.  مشکل بعدی حضور کم‌رنگ ردیف در ترانهٔ امروز است، همانطور که می‌دانیم ردیف ابداع ما فارسی‌زبان‌هاست و در کنار قافیه هم غنای موسیقیایی بیشتری به اثر می‌دهد و هم موسیقی دیداری اثر را کمال می‌بخشد. بسیاری از ترانه‌سراهای امروز زحمت مردف کردن ترانه را به خود نمی‌دهند. شعر مقفی گفتن به خودی‌خود ایراد محسوب نمی‌شود اما اگر به یک رویه تبدیل شود مشکل‌ساز خواهد بود و شیرینی هم‌افزایی موسیقیایی ردیف و قافیه را از مخاطب دریغ می‌کند.

عروض در ترانه


بحث عروض در ترانه بحثی درازدامن است و در این مجال کوتاه نمی‌گنجد اما لازم است اشاره‌ای کوتاه به این موضوع بشود. در حقیقت در ترانه‌هایی که برای ملودی گفته می‌شوند رعایت ملودی مورد نظر مهم‌تر از عروض است و گاهی اگر ابن ترانه‌ها را روی کاغذ بخوانیم فاقد موسیقی عروضی هستند. اما در مورد اشعار محاوره و ترانه‌هایی که برای موسیقی گفته نشده‌اند رعایت پایهٔ عروضی مهم می‌نماید. اما ممکن است قسمت‌هایی از ترانه کاملاً عروضی نباشند. گاهی علت این ناهمخوانی عروضی تفاوت کیفیت هجاها در زبان معیار و محاوره است. مثلاً کلمهٔ «فیلم»  در زبان معیار کاملا کشیده و سالم ادا می‌شود(هجای کشیده) اما در محاوره به صورت مخفف و دم‌بریده و تقریباً چیزی شبیه «فلم» یا حتی در موارد عامیه‌تر کوتاه‌تر از این تلفظ می‌شود.)به شکل هجای بلند درمی‌آید). طبق همین الگو هجاهای بلند در زبان محاوره نزدیک به هجاهای کوتاه تلفط می‌شوند مثلاً «تا» نزدیک به «تَ» تلفظ می‌شود. همین سبب می‌شود که گاهی در هنگام خواندن ترانه‌ها احساس خلل در موسیقی عروضی به ما دست بدهد. پافشاری عده‌‌ای از ترانه‌سراها که به فضای سنتی نزدیک هستند برای رعایت کامل عروض در ترانه‌ها صمیمیت و حس‌بومی زبان محاوره را از بین می‌رود و نقطهٔ مقابل آن عدم رعایت پایهٔ عروضی و‌به کنار نهادن کامل عروض هم قطعاً منجر به تولید آثار سخیف از منظر موسیقیایی می‌شود.  دوباره برگردیم سراغ کیفیت هجاها در زبان محاوره و معیار؛ عده‌ای از شاعران که عقیده دارند در ترانه باید عروض به شکل کامل رعایت شود آثاری خلق می‌کنند که در آن برخی از کلمات تلفظ معیار دارند و برخی محاوره! و برهانی که به کار می‌برند رعایت عروض است! هرجا کلمه‌ای در عروض نگنجد آن را به شکل محاوره به کار می‌برند و جایی که مشکل عروضی وجود نداشته باشد کلمه را به شکل معیار به کار می‌برند. نگارنده بر این عقیده است برای اینکه در ترانه صمیمیت و شکل بومی زبان محاوره از بین نرود  کلمات را به همان شکل محاوره به کار ببریم، حالا اگر گاهی عروض هم کمی دچار خلل شد ایرادی ندارد.


دوگانگی زبان در ترانه


معضل دیگری که در ترانه‌های امروز به چشم می‌خورد دوگانگی زبان است. چیزی که می‌تون به تبع علم معانی به عنوان «اضطراب سبک» از آن یاد کرد. به این معنی که در برخی شعرهای محاوره و بسیاری از ترانه‌ها،  کلمات و نحو محاوره در کنار کلمات و جملات معیار به کار برده می‌شوند. البته که این معضل هم قدیمی است یعنی ریشه‌ای چندین ساله در ترانه دارد و هم در اکثر موارد در ترانه‌هایی یافت می‌شود که برای ملودی ساخته شده‌اند.

بی‌من نتوانی این خط و نشان / لبریزم از عشق آرامش جان/  . . باران ببارد عجب حال خوشی/ شاید ندانی ولی باعثشی/  . . در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم/ سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم/ ای بهونهٔ زندگی بی‌تو من بی‌قرارم . . .


در مثال بالا - که اصلا ً بحثی سر ارزش ادبی آن و رعایت عروض و قافیه در ان ندارم- این دوگانگی زبان و کلمات به چشم می‌خورد. گاهی ممکن است علت این دوگانگی کلمات و زبان، تعهد و علاقهٔ شاعر به زبان معیار و حتی ادبیات کلاسیک باشد که اینکه خودآگاه یا ناخودآگاه به سمت زبان معیار و کلاسیک کشیده می‌شود. از طرفی نیز ممکن است این «اضطراب سبک» ریشه دز کم‌سوادی و آگاهی کم شاعر نسبت به زبان داشته باشد. علت هرچه که باشد نتیجه یکی است. این دوگانگی زبان جز از بین رفتن هامونی و انسجام اثر هیچ پیامد دیگری ندارد. ترانه‌سراهای جوان باید یادشان باشد که یکدستی متن را به هیچ بهانه‌ای مخدوش نکنند. بعید نیست شاعری با تمهیداتی بتواند در ترانه‌ای کلمات امروزی و کهن را در کنار هم استفاده کند ولی وقتی این دوگانگی از حد کلمه فراتر می‌رود و به سطح نحو و بافت زبان می‌رسد، اثبات اینکه تمهید بوده یا لغزش دشوار می‌شود.

مضامین و محتوای سخیف و تکراری


علاوه بر مشکلات بالا، مشکلی همه‌گیر نیز در ترانهٔ امروز دیده می‌شود و آن تکراری شدن محتوای ترانه‌ها است.  مضمون عشق زمینی آن هم در شاخهٔ مدح و فراقی، مضمون غالب ترانه‌های امروزی است. ترانه‌سراهای امروز نه تنها این زحمت را به خود نمی‌دهند که از سایر مضامین  استفاده کنند، بلکه تلاش نمی‌کنند که محتوای عشق را از زوایای دیگری نگاه  و صرفاً سراغ مدح و توصیف شمایل معشوق یا گله از جدایی معشوق نروند. محتوای عاشقانهٔ امروز نیاز به مضامین و زاویهْ دید نو دارد، نیز در کنار محتوای عشق به سایر مضامین و موضوعات نیاز داریم. مثلاً ترانه‌های اجتماعی که امروز بسیار کم‌رونق شده‌اند و شاید مت انقدر که لازم است از درون خود به بیرون سفر نکرده ایم. تکرار مضمون عشق آن هم با بسامد بالا اتفاقاً کار ترانه‌سرایان را سخت کرده است چرا که مجبورند حرف تازه‌ای در مورد عشق بزنند که بسیار دشوار می‌نماید. آن عده هم که اهمیتی به گوش و‌ چشم مخاطب نمی‌دهند کار خودشان را می‌کنند و دوباره همان مضامین را تکرار می‌کنند. شکل زندگی مدرن امروز سبب شده که روابط پوچ و بی‌هدف خودشان را به جای عشق به جوان‌ها قالب کنند و از طرفی به ادبیات و ترانه راه پیدا کنند و باعث فرهنگسازی‌های غلط شوند. در همین راستا گاهی ترانه‌ها به تبع برخی روابط غلط امروزی از توصیف ظاهر معشوق فراتر نمی‌روند و فقط حول مو و پا و دست معشوق می‌چرخند. برخی ترانه‌ها نیز پا از گلیم توصیفات سطحی درازتر کرده و به محتوای سخیف و دم دستی و پیش‌ پا افتاده می‌پردازند و با زبانی ضعیف و مبتذل  فاجعه‌ای از این دست رقم می‌زنند:

من بارونو دوست دارم اما خیابونو دوست دارم اما حتی قانونو دوست دارم اما بدونه تو نه نه نه/ گل زردا رو دوست دارم اما صبح فردا رو دوست دارم اما حتی دردا رو دوست دارم اما بدونه تو نه نه/ من زنمو دوست دارم اما بابا شدنمو دوست دارم اما مردنمو دوست دارم اما تو نباشی نه نه نه/ مادر شدنتو دوست دارم لاغر شدنتو دوست دارم حتی خر شدنتو دارم آی نه نه نه نه نه/ . .  چشمات عایشه آتیش آتیش آتیشه لبهات عایشه آتیش آتیش آتیشه/ چشمات عایشه آتیش آتیش آتیشه لبهات عایشه آتیش آتیش آتیشه

متأسفانه این دست ترانه‌ها مجوز گرفته و به شکل آلبوم و کنسرت و گاهی کتاب روانهٔ بازار می‌شوند. این وسط نقش رسانه‌ها در پخش این آثار سخیف و اعطای مجوز توسط ارگان‌های مربوطه را نباید نادیده گرفت!


مارکت ترانه

آخرین نکته‌ای که به آن به شکل کوتاه اشاره می‌کنم، بحث مارکت ترانه و بازاری شدن هنر است. جایی از تئودور آدرنو خواندم که وقتی هنر صرفتاً برای بازارتولید می‌شود کارش ساخته است! متأسفانه نبود فضای حرفه‌ای و درآمدزای سالم در هنر امروز، ترانه‌سراها و شاعران جوان را به سمت مارکت ترانه شورانده. متأسفانه بازار ترانهٔ امروز دست یک عدهٔ خاص است که باندهایی را تشکیل داده‌اند و ترانه‌‌هایی که سلیقهٔ ضعیفشان را ارضا نکند به این بازار راه نمی‌دهند. این است که ما هر روزه شاهد پخش ترانه‌هایی در رسانه‌ها هستیم که از لحاظ سطح ادبی نه تنها رقابتی با آثار هنری خوب ندارند بلکه از زبان کوچه و بازار هم سطح ادبی پایین‌تری دارند. به تبع آن بسیاری از شاعران ترانه‌سرایی که قصد چاپ کتاب و تولید ترانهٔ خوب داشته‌اند به سرودن ترانه‌های سخیفی از این دست اکتفا می‌کنند به امید اینکه روزی به مرکت ترانه راه پیدا کنند تا شاید درآمدی برای امرار معاش داشته باشند.

ممنونم از وقتی که صرف خواندن این سطور کردید. بسیاری از مطالب ناگفته ماند و شاید در موارد ذکر شده نیز کاملاً حق مطلب ادا نشد اما بیش از این هم در حوصلهٔ مخاطب نیست و مجال دیگری می‌طلبد. 


یادداشت مهدی آخرتی/


اخبار پیشنهادی

برچسب ها: یادداشت هفته خبرگزاری شعر تارنا مهدی آخرتی مهدی آخرتی شاعر یادداشت مهدی آخرتی نقد موسیقی مارکت موسیقی

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.