1401/04/09   شعرنو   کدخبر: 1474   نظر: 0   بازدید: 1364   خبرنگار: الهه تهرانی - نسترن محمدی چاپ

بررسی ادبیات زنانه؛

رضا قنبری: فروغ شاعری مشهور بود نه مهم

رضا قنبری: فروغ شاعری مشهور بود نه مهم

رضا قنبری مطرح کرد: از منظر اهمیت ادبی زبان و بیان فروغ فقط کمی زنانه است و بس. درش افق دید و ادراک خاصی وجود ندارد

به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا رضا قنبری را هم با نقدهای ادبی‌اش به ویژه کتاب مهم و خوبش درباره بررسی جهان شعری احمد شاملو با نام "شعری که زندگی‌ست" و "یادنامه نازنین نظام‌شهیدی" می‌شناسند هم با شعرهایش که زبان و شیوه نوشتار منحصر به خود را دارد. در مصاحبه کردن به رک‌گویی و بیان علمی مشهور است. با او گفتگوی تخصصی کوتاهی داشتیم که‌ می‌خوانید.


 درباره ادبیات زنانه و زنان فعال در ادبیات گاه حرف‌هایی زده شده و چیزهایی نوشته شده، اما "زبان زنانه" دقیقاً یعنی چه؟


 ببینید، زنان زیادی الان در ایران و جهان دارند شعر و داستان می‌نویسند، اما آنچه استقلال زبانی و شاخصه‌های سبکی است در آثار عده بسیار زیادی از آنان وجود ندارد؛ یعنی علائم و وجوه زبانی‌ای  که شعر فلان شاعر زن را از شعر دیگر شاعر زن و به‌خصوص از شعر مردان متمایز کند. وقتی از زبان زنانه حرف می‌زنیم اول یک وجه کلی دارد و بعد یک وجه جزئی‌تر. وجه کلی این است بیان و دید منحصر به یک زن اگر در نوشتاری وجود داشته باشد شعر او را از شعر مردان منفک می‌کند، این بیان و کنش روایی و همچنین زاویه دید خاص زنانه شاعران زن است که منجر به چیزی می‌شود که به آن زبان زنانه می‌گوییم، یعنی وجوه زبانی‌ای که مربوط به جهان زنانه و دید و درک زنانه است. به طور پایه‌ای و کلی انتظار این است هر شاعر زنی به این زبان و بیان زنانه برسد. اما وجه جزئی این قضیه مهمتر از این چیزی‌ست که توضیح دادم؛ وجه جزئی اسن است که حتا میان خود شاعران زن نیز زبان و تکنیک‌های اجرا تفاوت‌های بنیادی داشته باشد و منجر به رسیدن به "زبان شخصی" برای هر شاعر زن بشود، یعنی زبان هر شاعر زنی با دیگری فرق‌های بنیادی داشته باشد. اما‌ متاسفانه ما چنین چیزی را در ادبیات معاصر کشورمان کم‌ میبینیم. ما الان با انبوهی از دل‌نویسان شاعرنمای زن روبه‌رو هستیم که اگر نام‌شان را از روی نوشته‌هاشان حذف کنید انگار همه را یک نفر نوشته!! تک و توک شاعران زن مهم و موفق داریم که هم افق دید و ادراک هم زبان زنانه و درعین حال شخصی دارند؛ مثل نازنین نظام‌شهیدی و گراناز موسوی و نسرین جافری.


 یعنی شما دارید می‌گویید چند شاعر زن نسبتاً مشهور و پرفروشی که الان وجود دارند، اهمیت ادبی ندارند و همچنین زبان مستقل و شخصی؟


 بله، متاسفانه همانطور که گفتم شاعر  خاص و مهم در میان زنان کم داریم. پرفروش بودن و مشهور بودن به معنای "مهم" بودن نیست! کیلومترها فرق است بین "شاعر مهم" با "شاعر مشهور". در مشهور بودن سه فاکتور نقش دارد: اول جنس اثر که هرچه به سطح درک و نیازهای اجتماعی و روانی مردم نزدیک باشد بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد، دوم شکل ارائه اثر یعنی از چه مجراهایی و به چه شیوه‌هایی (ترکیب ناشر کتابفروشی تبلیغ رسانه‌ای) به مردم ارائه شده و سوم چهره شخص که خود چهره و سبک و سیاق عکس‌های شخص هم بر مخاطب اثر دارد. این سه فاکتور در جامعه‌شناسی ادبیات درباره روند شهرت، وجود دارد. شهرت در شکل کلی زمانی به وجود می‌آید که توده‌های مردم با سلایق و زیبایی‌شناسی حد متوسط‌شان از فلان موسیقی یا شعرهای فلان شاعر خوششان بیاید. اما مهم، بسیار با مشهور فرق دارد. شاعر مهم ممکن است حتا یک_دهم شهرت یک شاعر مشهور را نداشته باشد و جز مخاطبان جدی شعر مابقی مردم او را نشناسند، اما به دلیل شاخصه‌های زبانی و سبکی‌اش، در جامعه‌ی ادبی، و در تاریخ ادبیات مهم است. مثلاً فروغ فرخزاد مشهور بوده و هست، همه‌ میشناسندش و خیلی‌ها از او شعر خوانده‌اند، اما مشهور بودنش به مفهوم مهم بودنش نیست. شخصی به نام مینا آقازاده این روزها مشهور است اما شاعری مهم نه. در واقع...


یعنی به گمان شما فروغ شاعری مهم نیست؟! 


 مسئله گمان و ذهن من نیست مسئله فاکتورهای ادبی و علمی است. من دارم از دریچه جامعه‌شناسی ادبی با شما حرف می‌زنم. ما در کشوری زندگی می‌کنیم  که سریع از افراد بت درست می‌کنند و بعد دیگر هیچکس جرئت ندارد درباره این بت‌ها حرف بزند! فروغ و شاملو هم یکی از همین بت‌ها هستند. فروغ در زمانه‌ای شاعر شد و به چشم آمد که تعداد کل شاعران زن پنج نفر هم‌ نبود. فکر کنید. آیا فروغ مجبور به مبارزه و تلاش برای اثبات خودش میان مثلاً عده‌ی زیادی شاعر زن بود؟ خیر. در شهرت فروغ غیر از این، همسرش هم نقش داشت، او همسر پرویز شاپور بود که یک چهره اجتماعی و سیاسی و ادبی مشهور بود. به هرحال روابط اجتماعی شاپور و دوستانش در مشهور شدن فروغ نقش اساسی داشتند. و همچنین روابط شخصی فروغ با اشخاص.

اما از منظر اهمیت ادبی زبان و بیان فروغ فقط کمی زنانه است و بس. درش افق دید و ادراک خاصی وجود ندارد،


زبان به سمتی حرکت نمی‌کند که یک جهان وسیع موازی جهان واقعی بسازد و بگوید بیا مرا کشف کن. شما وقتی به اشعار نازنین نظام‌شهیدی یا فرشته ساری یا نسرین جافری مراجعه می‌کنید می‌بینید از منظر زبان و زیبایی‌شناسی و حتا افق دید، کیلومترها از فروغ جلوترند. اهمیت ادبی این سه زن حاصل زبان بسیار متشخص و فردی‌شان و دید زنانه‌ی بسیار وسیعی‌ست که داشتند. فروغ قطعاً صد سال دیگر هم همچنان شاعری مشهور خواهد ماند اما با شاخصه‌های نقد ادبی مدرن و جامعه‌شناسی ادبی او هرگز اهمیت ادبی این سه شاعر زن را نخواهد داشت. این‌ها چیزی به ادبیات فارسی اضافه کردند اما فروغ فقط شعر‌هایی با ریتم درونی خوشایند و مفاهیم عاشقانه و اجتماعی ساده که زبان شخصی در آن وجود ندارد. بسیاری از افرادی که از شعر فروغ خوش‌شان می‌آید بیشتر یک نوع شیفتگی درونی ناخودآگاه به ریتم شعر فروغ دارند، بخشی از مغز و ناخودآگاه فرد با این ریتم همراه می‌شود بدون اینکه چندان به مفهوم و اتفاقات بنیادی درون شعر توجه کند.

این مسئله مهمی است که یک شاعر از منظر کشف‌های زبانی و افق دید به حدی برسد که به زبان فارسی چیزی اضافه کند؛ یعنی به زبان، شکل نوشتار، ترکیب و مفهوم‌سازی‌های نو بدهد. فرشته ساری با بیان و زبان خاص خودش این را داشته. یا نسرین جافری. و فیروزه میزانی. در شکل کلی همیشه جامعه و مردم مشهورها را می‌بینند و می‌شناسند اما ادبیات و بدنه‌ی ادبیات فقط مهم‌ها را در بستر اجتماعی_زیستی یک کشور نگه می‌دارد...


 این حرف‌ها هم جالب است هم قابل فکر و در عین حال قابل نقد. در ادبیات جهان، ویلیام فالکنر یا جویس کرول اوتس یا ساموئل بکت، شهرت زیادی دارند، این‌ها مهم‌اند یا فقط مشهور؟ 


 قیاس و شکل سوال شما اشتباه است. نمی‌توانی جامعه‌ی بت‌ساز، کم‌مطالعه و همواره سوار بر مد‌های ادبی و هنری ایران را با غرب بسنجی که سنت نوشتار ادبی و انتشارش و سنت نقد در آن ریشه چندقرنی دارد. غرب جامعه‌ای مبنی بر نقد سیستماتیک و ارزش‌گذاری‌های اجتماعی و آکادمیک است و در چنین جامعه‌ای هر شخص مهم و خاصی سریع به چشم می‌آید و حتا مشهور هم می‌شود؛ ویلیام فالکنر یا بکت که شما نام آوردی نویسندگان مهم‌اند که شاخصه‌های سبکی و زبانی زیادی دارند و دقیقاً به علت همان مهمی آثارشان، در غرب که پایه تفکر و نشر و نقد چند قرن است، سریع مشهور هم شدند. اما در همان غرب هم نویسندگان و شاعرانی هستند که صرفاً به دلیل جنس آثارشان و نحوه ارائه شدن‌شان مشهورند اما مهم نه، و جامعه ادبی به سادگی فرق می‌گذارد بین اینکه این‌ها الان شهرتی دارند اما آثارشان چیزی به ادبیات اضافه نکرده که "مهم" باشند. شهرت حاصل فاکتورهایی تجاری_اجتماعی در شکل ارائه یک اثر و جنس آن اثر است، این را به شکلی توضیح دادم. توضیح بیشترش را باید در کتاب‌های مربوط به جامعه‌شناسی ادبی خواند.


 بگذارید سوال آخرمان را اینطور بپرسیم؛ دو یا سه سال است کتابی منتشر نکردید. ماجرا چیست؟ اثری برای انتشار ندارید یا چه؟ 


 من دو سال است سه کتاب آماده انتشار دارم؛ کتاب مهم "اُنتولوژی شعر ۷۰"، یک مجموعه‌شعر که در آن چند شعر بلند و کوتاهم است و کتاب گزینه بهترین شعرهای کوتاه معاصر که یک مقدمه علمی_تحلیلی هم دارد. مسئله این است این روزها ناشران فقط سراغ پیج اینستاگرام افراد می‌روند و بر اساس تعداد بالای فالوور!! از آن‌ها درخواست کتاب می‌کنند. مضحکه تلخی شده وضع نشر مگر نه؟! برخی ناشران هم کتاب را میخواهند بدهند به قول خودشان کارشناس‌شان بخواند و نظر بدهد که قطعاً آدم‌هایی به سن من و با تجربه‌ی کاری من به چنین چیزی تن نمی‌دهند. یک کلام ختم کلام، کتاب هست، ناشری خوب و متعهد، بخواهد به او می‌دهم.


پایان خبر/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر رادیو تارنا اُنتولوژی شعر ۷۰ رضا قنبری شعری که زندگی‌ست یادنامه نازنین نظام‌شهیدی ادبیات زنانه دبیات زنانه اشعار رضا قنبری

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.