1402/01/11   ملل   news code: 1611   Opinion: 0   Visit: 1120   Reporter: شمیلا شهرابی Publish

معرفی شاعر سبک رمانتیک انگلیسی؛

ویلیام وردزورث ملک الشعراء انگلستان

ویلیام وردزورث ملک الشعراء انگلستان

ویلیام وردزورث حتی در اواخر عمر از سرودن شعر دست نمی‌کشید ولی اشعارش دیگر آن موفقیت سالهای جوانی را نداشتند. از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰،ویلیام  (وردزورث ملک الشعراء انگلستان بود)، عنوانی که در ابتدا به علت کهولت سن از قبول آن امتناع می‌ورزید ولی نهایتاً مجبور به پذیرش آن شد. وی نهایتاً پس از هشتاد سال زندگی در ۲۳ آوریل ۱۸۵۰ چشم از جهان فروبست.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا:ویلیام وردزورث شاعر انگلیسی تبار است که  در هفتم آوریل ۱۷۷۰ در کامبرلند انگلستان متولد شد.وی زندگی را از همان سنین کودکی با سختی و ضربات سنگین عاطفی از جمله مرگ نابهنگام مادر شروع کرد و سپس در اثر این اتفاق ناگواری پدر ویلیام بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و افسردگی باعث شد از خانه و خانواده دور شود و سر پرستی فرزندان را به دیگران بسپارد، این ضربهٔ روحی بسیار سخت بود و سخت تر  دیگر ویلیام دوران کودکی و نوجوانی اش را به دور از خواهر کوچکترش دوروتی و دو برادر دیگرش سپری گردد.


 سال ۱۷۸۷ زمانی که ویلیام هفده ساله بود وارد کمبریج شد، محیطی که چندان مطابق میلش نبود. مهمترین اتفاقی که در دوران تحصیل برایش اتفاق  رخ داد سفر ویلیام به فرانسه در تابستان ۱۷۹۰ بود، فرانسه‌ای که به تازگی دستخوش انقلابی بزرگ شده بودویلیام وردزورث» جوان به شدت تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفت و در بازگشت به لندن دیدگاهی انتقادی نسبت به فقر و بی عدالتی‌های جامعهٔ انگلستان در پیش گرفت. دیدگاهی که نمود آن را در اشعار وی در این دوره می‌توان یافت.


سال ۱۷۹۵ «ویلیام وردزورث» با کمک مالی یکی از دوستانش توانست دوباره با خواهرش دوروتی دیدار کند. دو سال بعد نیز به بریستول نقل مکان کردند، جایی که با« سمیوئل تیلور کولریج »شاعر آشنا شدند. طولی نکشید که هر دو شاعر با تأثیری متقابل بر یکدیگر شروع به سرودن ماندگارترین اشعار ادبیات دورهٔ رمانتیک کردند.سال ۱۷۹۸ و با انتشار مجموعه اشعاری با عنوان «ترانه‌های غنایی» ادبیات انگلستان وارد دوره‌ای جدید از تاریخ خود گردید؛ دورهٔ رمانتیک که تا حدود سال ۱۸۳۴ نیز ادامه یافت. دو سال بعد در مقدمهٔ چاپ دوم همین مجموعه اشعار است که« ویلیام وردزورث» شعر خوب را حاصل غلیان خودجوش احساسات قوی معرفی می‌کند.




سال ۱۷۹۹ ویلیام به همراه خواهرش به کلبهٔ خود در لیک دیستریکت (Lake District) نقل مکان کردند، ناحیه‌ای در شمال غربی انگلستان که به خاطر دریاچه‌ها، کوه‌ها و مناظر دل انگیزش الهام بخش بسیاری از اشعار «ویلیام وردزورث» بود و بدین سان وی را شاعر طبیعت نیز می‌خوانند.سال ۱۸۰۲ وردزورث با دوست دوران کودکی اش، مری هاچینسن ازدواج کرد. دوروتی وردزورث نیز به همراه آنها زندگی می‌کرد و رابطهٔ عاطفی خوبی با مری برقرار کرده بود. وردزورث در اواخر عمر نیز از سرودن شعر دست نمی‌کشید ولی اشعارش دیگر آن موفقیت سالهای جوانی را نداشتند. از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰،ویلیام  (وردزورث ملک الشعراء انگلستان بود)، عنوانی که در ابتدا به علت کهولت سن از قبول آن امتناع می‌ورزید ولی نهایتاً مجبور به پذیرش آن شد. وی نهایتاً پس از هشتاد سال زندگی در ۲۳ آوریل ۱۸۵۰ چشم از جهان فروبست.


از آثار ایشان می توان به ترانه‌های غنایی: چاپ اول (۱۷۹۸) - چاپ دوم (۱۸۰۰)

اشعاری در دو جلد (۱۸۰۷)

گردش (۱۸۱۴)

لائودامیا (۱۸۴۵ , ۱۸۱۵)نام برد.

 

نمونه ی از اشعار ویلیام وُردزوُرث

 شعر اول:


در راه هایی نادیده و ناشنیده سکنا گزید

مکانی کنار چشمه های جوشان شهر

دوشیزه ای که هیچ ستایش و عشق کسی بر او دیده نشد!

دوشیزه ای

چونان بنفشه ای در میان خزه ها و گلسنگ های سخت

نیم پنهان و نیم آشکار

تو گویی ستاره ای تنها

در آسمانی تیره و لَخت!

ناشناخته زیست و کسی هم نفهمید

آن لحظه را که آن الهه آزاد پیرهن هستی خویشتن درید!

آه که اکنون در آرامگاه جاودانی خویش ارمیده 

و چه بسیار از من دور!

 

شعر دوم:

 

در وصف پل وست مینستر لندن

زمین فریبنده تر از این متاعی ندارد که عرضه کند !

احساس ندارد آن‌که بی تفاوت از کنارش می گذرد

چشم اندازی دل انگیز به شکوهش ،

لندن در جامه‌ی فاخرش

زیبایی سحرگاهان،

سکوت و عریانیش

آرمیدن زورقها، برجها،

گنبدها، تماشاخانه ها، و معابدش

 با آغوش باز به چمنزاران و سپهر

 هر گوشه درخشان است در آسمان پر مهر

 خورشید هرگز چنین زیبا سربرنیاورده بود

 نه حتی در هنگام زایش در اولین دره،

 یا در اولین صخره و یا تپه !

 هرگز ندیده بودم رودخانه چنین آرامش داشته باشد

 و هرجا که بخواهد به آرامی بخرامد .

 خدای مهربان!

 شهر در خواب فرو رفته است

 همه در آرامش به سر می برند .

 

شعر سوم:

 

صدایی از درونِ تو می گوید:

باید به دیگران آن چیزی را هدیه کنی

که از هیچ جای دیگری نمی توانند بگیرند!


اتمام خبر /

Suggested news

Labels: خبرگزاری شعر تارنا اخبار شعر اخبار شاعران سایت شعر ویلیام وردزورث ملک الشعراء انگلستان شاعر انگلیسی

share :

Related posts

    Comments


    Please write your comments in Farsi and avoid using Latin alphabet.