1398/7/16   شعرنو   کدخبر: 897   نظر: 0   بازدید: 171   خبرنگار: چاپ

شاعران-هم-با-شما-گريستند- 

در واکنش به حادثه پلاسکو؛-شاعران هم با شما گریستند   -اختصاصی تارنا

در واکنش به حادثه پلاسکو؛-شاعران هم با شما گریستند  -اختصاصی تارنا

متن

 

برخی از شاعران کشور پس از حادثه  ساختمان پلاسکو قطعاتی در وصف آتش‌نشانان سرودند.

حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو در تهران که صبح روز پنجشنبه ۳۰ بهمن ماه رخ داد، در میان اهالی شعر نیز بازتاب‌های زیادی داشته است و برخی از شاعران در وصف آتش‌نشان به سرایش شعر پرداخته‌اند.

 

برخی از این اشعار به شرح زیر است:

 

سوختی تا خانه ما را نسوزاند غمی

بر مزارت اشکهای عاشقان فانوس هاست

زیستی در شعله ها و پر زدی با شعله ها

زندگی با مرگ، شرح غیرت ققنوس هاست

علی محمد مودب

 

.....................................................

 

طلوع ناگهان ها, زیر آوار

غروب قهرمان ها , زیر آوار

کماکان می تپد با عشق مردم

دل  آتشنشان ها زیر آوار

میلاد عرفان‌پور

 

.................................................

 

جان بر کف و دل میان آتش داری

چون آتش خاطری مشوش داری

در قحطی غیرت آبروی شهری 

بگذر که تبار از سیاوش داری

محمد رضا وحیدزاده

.................................................

 

هفته پيش بود كه مرخصي گرفت

هفته پيش بود كه اضافه كار رسيد

اومدن دوتايي تو همين پاساژ

كت و شلوار دوماديشو خريد

 

 هفته پيش بود كه دوتايي اومدن

آينه شمدونشون رو ديدن

قيمت لباس عروس گرفتن و

دوتايي قدم زدن...خنديدن

 

قول دادن بهم ديگه كه هيچ چيزي

نذارن عشقشونو خراب كنه

دوتايي برن پيش سدكاظم

اسم بچه شونو انتخاب كنه

 

 

ديشب اما بعد حرف و شب بخير

از دلش گذشت شايد نبينمش...

شايد اين دفعه ي آخري باشه

كه بتونم يه پيام بدم بهش

 

صب تا حالا دل زن عاشوراس

خبرا يكي يكي ميباره

خبر شعله و دود و خاكه

خبر جهنم آواره

 

باقي ماجرا رو مي دونين

جگر منم مثه سرب مذاب

داره مي جوشه دلم تو دلهره

داره ميسوزه سرم از التهاب

 

تو هجوم غصه و دلشوره

تلفون خانومش زنگ مي خوره

اشكاشو پاك ميكنه ... صدا ميگه :

خانومي سفره ي عقدت  حاضره ..

 

حامد عسکری

...................................................

 

پاکی روح بزرگت

از توو چشمای تو پیداست

می زنی به قلب آتیش

بادلی که مثل دریاست

واسه جون یکی دیگه

جونتو وسط می ذاری

پای زندگیش می جنگی

 

مرگو از پا درمیاری

بعضی امتحانا سخته

هیشکی جز تو نمی تونه

تو سیاوشی و آتیش

جسمتو نمی سوزونه

رد شدی از دل آتیش

آسمون غرق دعا شد

چه گلستان قشنگی

جای پای تو به پا شد

تو یه ققنوس عزیزی

که همیشه موندگاره

 

پراشو می ده به آتیش

تا دوباره پر دراره

خونه ی تو قلبمونه

توو دل کل جهانی

همه جا نشونی از توست

تویی که آتش نشانی

 

صابر قدیمی

.................................................

 

روزمان دلهره ى ويرانى ست

شبمان مرثيه اى طولانى ست

ابرها ،  بارور از  آوارند

آسمان، زيرِزمين زندانى ست

 

عبدالله صمدیان

 ..........................................

 

بسیار داغِ مرگِ عزیزان شمرده ایم

مارا کفن کنید‌،که ما نیز مُرده ایم!

از دشنه پُر شده ست دگر سینه های ما،

ای روزگارِ خیره! از امروز گُرده ایم!

چیزی نمانده از جگرِ ما که سال هاست ،

دندانِ صبر بر سرِ دندان فشرده ایم!

زخمی شکست گوشه ای از \پایتخت\ را

روزی که تخت بشکند از پایه ، بُرده ایم!

باشد که منفجر شود این بغضِ بی حساب

عُمری ست جای نان همه باروت خورده ایم!

 

حسین جنتی

......................................................................

 

رفقا يه ذره جا به جا بشيد

مى دونم كه سقفتون كوتاهه

سنگاى تازه رو دسمال بكشيد

اتوبوسِ مُرده ها توو راهه!!

 

امید روزبه

......................................................................

 

در آتش سوختی و ساختی افسانه‌ای دیگر

میان شعله‌ای دیگر، شدی پروانه‌ای دیگر

 

 «بسوزیم و بسازیم»، این قرارِ قصه بود، اما

تو می‌سوزی و می‌سازند خان‌ها، خانه‌ای دیگر

 

دوباره اشک می‌باریم و می‌آید به گوش از دور

صدای جغدها این بار از ویرانه‌ای دیگر

 

سخن‌ها‌، نوشداروهای بعد از مرگ سهرابند

بیاید کاش تدبیری کُند، فرزانه‌ای دیگر

 

اگر دیدی، به عاقل‌ها بگو که چاره‌ای باید

که در این چاه، سنگ انداخته، دیوانه‌ای دیگر

 

من از بیگانگان نالیده‌ام اما بگو این زخم،

از آنِ آشنایی بود یا بیگانه‌ای دیگر؟

 

کبوتر سوخت، شاید تا رسد سودی به صیادی

که اینجا دامِ‌ دیگر پهن کرد و دانه‌ای دیگر

 

کمی ای کاش انسان‌تر شویم، ای کاش برخیزیم

از این آوارها، با غیرت مردانه‌ای دیگر

 

من امشب معنی‌ت را ای پدر! احساس کردم که

نمی‌یابم برای اشک‌هایم شانه‌ای، دیگر

 

شهیدی؛ شعله‌ها این را شهادت داده‌اند، ای مرد!

تو از آتش به جنت می‌رسی، ... پروانه‌ای، دیگر

 

قاسم صرافان

.......................................................................

 

اين فقط يه خونه بود

از تموم شهرمون

كه به آوار نشست

 

آخه تا كي بايد

ديد و عبرت نگرفت

ديد و بيكار نشست

 

اينهمه قاليباف

اينهمه روحاني

فاجعه يعني اين!!؟؟

 

اگه زلزله بياد

اون موقع چه خاكي

سر ملت مي كنين

 

امیر ارجینی

 

 

کد خبر:  248

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: ملل

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.