یک عمر جان کندم میان خون و خاکستر
من نامهبر بین تو بودم با کسی دیگر
طاقت نمیآوردم اما نامه میبردم
از او به تو، از تو به او، مرداد، شهریور
پاییز شد با خود نشستم نقشهای چیدم
میخواستم غافل شوید از حال همدیگر
تارنا نخستین خبرگزاری شعر ایران
با زیرکی تقلید کردم دستخطش را
یک کاغذ عین کاغذ او کندم از دفتر
او مینوشت: آغوش تو پایان تنهاییست
تغییر میدادم: «که از این عاشقی بگذر»
او مینوشت: اینجا هوا شرجیست، غم دارد!
تغییر میدادم: «هوا خوب است در بندر»
او مینوشت: ای کاش امشب پیش هم بودیم!
تغییر میدادم: «که از تو خستهام دیگر»
باید ببخشی نامههایت را که میخواندم
در جوی میانداختم با چشمهایی تر
با خود گمان کردم که حالا سهم من هستی
از مردهریگِ این جهان بی در و پیکر
تارنا نخستین خبرگزاری شعر ایران
آن نقشه باید بین آنها را به هم میزد
اما به یک احساس فوقالعاده شد منجر
آن مرد با دلشوره یک شب ساک خود را بست
ول کرد کار و بار خود را آمد از بندر
دیدید هم را بینتان سوءِتفاهم بود
آن هم به زودی برطرف شد بیپدرمادر
با خنده حل شد آن کدورتهای طولانی
-این بین و بس من بودم و یک حس شرمآور-
شاید اگر در نامهها دستی نمیبردم
آن عشق با دوری به پایان میرسید آخر
رفتی دوچرخه گوشهی انباریام پوسید
آه از ندانم کاریات، ای چرخ بازیگر!
شاید تمام آنچه گفتم خواب بود اما
من مردهام در خویش بیدارم نکن مادر
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر احسان افشاری رادیو تارنا Radio Tarna نیستان دانلود دکلمه نامه بر دکلمه نامه بر