بهمن بني هاشمي مطرح کرد:
اختصاصی تارنا
زبان ماهیت جمعی دارد و هیچ کس نمیتواند صاحب زبانی مطلقا شخصی شود، دانش زبانی هر کس ملغمهای است از زبان محیط او
باتوجه به تغییرات زبان نوشتاری با سبک های متفاوت ونوعی شخصی نویسی کلمات از سوی نویسندگان و شاعران به گفتگو نشستیم با شاعر و زبان شناس بهمن بنی هاشمی
*فعالیت های اجتماعی شما در حوزه ادبیات بیشتر حول چه موضوعاتی است؟
شاعر , پژوهشگر و منتقد ادبی و دانشجوی سال آخر دکتری زبان و ادبیات فارسی،
در زمینه زبان شناسی, شعر و ادبیات نقد ها و یادداشت های گوناگونی دارم.
*در خصوص اهمیت زبان شعر امروز درجامعه چه میشود گفت؟
بیشتر مصداقهای شعر و ادبیات با نوعی آشناییزدایی در زبان و عدول از طبیعت آن پدید می آید؛ یعنی ادبیات (به خصوص شعر) حاصل نوعی تصرّف در زبان است جدا این موضوع، میتوانیم آثار ادبی را پشتوانۀ مهمّی برای هر زبان در نظر بگیریم. به بیان دیگر شعر و به طور اعم، ادبیات از سویی عامل دگرگونی زبان است و از سوی دیگر نگاهبان زبان است. با گسترش فضای مجازی و افزایش ارتباط نوشتاری مردم، اشتباهات بسیاری به زبان راه پیدا کرده است و وارد زبان شعر بعضی از افراد شده است. هرچند تطوّر و تغییر در هر زبان زندهای، امری ناگزیر است، به گمانم شرایطی اینچنین قدری غیرطبیعی است و از منظر فرهنگی و اجتماعی میتواند آسیبزا تلقی شود. به علاوه احساس میکنم تحت تاثیر رسانهها و نظام آموزشی زبان فارسی روز به روز لاغرتر میشود و در زبان روزمرّه از گسترۀ لغات و تنوع ساختارهای نحوی و بلاغی کاسته میشود و به تبع آن، سطح سواد ادبی و دانش زبانی شاعران نسل ما به مراتب از سطح سواد شاعران دورههای پیشین پایینتر است.
*بعضا دیده میشود که شاعران ونویسندگان کلمات را خارج از قاعده وقوانین رایج ادبی می نویسند؟چه عاملی باعث این تغییرات زبانی ونوشتاری میگردد؟
آشناییزدایی در زبان و عدول از شکل طبیعی آن کاری ساده و در عین حال به شدت دشوار است. ساده از این بابت که هر کسی به راحتی میتواند تغییری در زبان ایجاد کند. کسی که هنوز زبانی را نیاموخته نیز ناخواسته در تکلم به آن زبان دچار لغزش میشود و این خود نوعی هنجارگریزی و آشناییزدایی از زبان است امّا نباید چنین هنجارگریزی را با هنجارگریزیهای آگاهانه، هدفمند و تاثیرگذار ادبی یکی دانست. بیشتر هنجارگریزیهایی که امروزه میبینیم از زمرۀ اغلاط زبانی است؛ یعنی هنجارگریزیها از نوع آگاهانه و به هدف خلق زیبایی و تاثیرگذاری نیست و از روی ناآگاهی و تسلط نداشتن بر زبان و مهارتهای ادبی است.
*یک شاعر یا نویسنده چگونه می تواند سبک ادبی و شعری خاصی را برای خودش درنظر بگیرد؟
همانطور که میدانید سبک شخصی امری نسبی است. زبان ماهیت جمعی دارد و هیچ کس نمیتواند صاحب زبانی مطلقا شخصی شود، دانش زبانی هر کس ملغمهای است از زبان محیط او با این تعریف چنین میتوانیم بگوییم که هر کس زبانی منحصر به فرد دارد که از تلفیق زبانِ گفتاری و نوشتاری دیگران شکل گرفته است. به عبارت دیگر فردی یا جمعی بودن زبان امری نسبی است. از این توضیحات که بگذریم، آنچه در ادبیات سبک شخصی نام میگیرد با مواجهۀ زیاد با متون متنوع شکل میگیرد و مداومت در نوشتن و قصد خلق اثری متفاوت است.
*در بعضی موارد می بینیم که فردی یا افرادی به عنوان شاعر معرفی می شوند اما هرچه آثار آن ها را می خوانیم معنای خاصی از سروده یا نوشته هایشان درک نمی شود.دلیل این آشفته گویی ها در چیست؟
دقیقا نمیدانم کدامیک از شاعران یا کدام دسته از شاعران را مدّ نظردارید. قضیه برای هر مصداقی شکل دیگری به خود میگیرد امّا گمان میکنم نیاز به این توضیح باشد که هدف اثری ادبی و هنری لزوما انتقال معنایی مشخص نیست. گاهی هنرمند یا شاعر در راستای اهداف زیباشناسانه و تاثیرگذاری متفاوت به عمد در معنا خلل ایجاد میکند. یعنی هدفش اخلال در معنی است. به قول
دهلوی:
زین عبارتها که حیرتصفحۀ تحریر اوست
گر نفهمی میتوان فهمید مضمون مرا
امّا گاهی هم شاعرانی از روی ناتوانی در سرایش و ضعف تالیف موفق به بیان آنچه در نظر دارند نمیشوند که آن موضوع دیگری است.
*در خصوص غزل مدرن که این روزها صحبت در موردش زیاد است وهمه جا شنیده می شود چه نظری دارید ؟ چه تعریفی از غزل مدرن یا شعر مدرن میتوان ارایه داد ؟
بسیاری از شگردهایی که به عنوان شگردهای نوین در غزل معاصر معرفی میشود در شعر دورههای گذشتۀ شعر فارسی دیده میشود و آنچه برخی از شاعران معاصر نوآوری تلقی میکنند تکرار شیوهها و شگردهای بعضی از اشعار کهن شعر فارسی است. با این حال نمیشود این جریان را در شعر فارسی نادیده انگاشت. نقدی بر انتخاب اصطلاح «غزل مدرن» دارم که توضیحش مفصل است و مجال دیگری میطلبد. تعریف کردنش هم به گمان من چندان صحیح نیست. نقدی بر فرایند «تعریف» دارم که این هم مجال گستردهتری میخواهد.
*سبک وسیاق شما در سرودن شعر به چه گونه ای است؟
خودم را به قالب خاصی یا سبکِ زبانی، ادبی و محتوایی خاصی محدود نکردهام و سعی کردهام در هر اثری مطابق با کارکرد و هدف آن اثر شیوهای را برگزینم. به علاوه به هدف طبعآزمایی، بارها مطابق با ذائقههای گوناگون اشعاری سرودهام یا در موقعیتهای گوناگون حالات گوناگونی داشتهام به همین خاطر تنوع سبکی در اشعارم زیاد است. این موضوع از جهاتی خوب است و از جهاتی بد.
شاید اگر بسامدسنجی کنیم وجه مشترک بسیاری از اشعار بنده در سطح محتوایی باشد. منظورم اشعاری است که با دغدغههای به نسبت فلسفی سروده شده است.
*از دیر ایام شعر اسلحه ای برای بیان احساسات بوده است شعر امروز را آیا دارای رسالت بیان و آموزنده می دانید؟
اجباری برچنین تعهدی در شعر نمیبینم. در هر شعری، بسته به شرایط و رویکرد شاعرش، چنین رسالتی میتواند نمود پیدا کند یا نکند.
*حرف آخر؟
دربارهٔ تعهد شاعران به موضوعات سیاسی و اجتماعی این توضیح را باید بیفزایم که ما یک دورهٔ مهم را در آغاز تاریخ معاصر تجربه کردهایم و آن دورهٔ طلایی انقلاب مشروطه است. به گمان بنده یکی از مهمترین تحولات فکری را در حوزهٔ اجتماعی شاعران مشروطه رقم زدند. اغلب شاعران دورهٔ مشروطه از زمرهٔ اندیشمندان و روشنفکران دورهٔ خود بودهاند. اغلب آنها انسانهایی چند بعدی بودند و توانستند تغییرات عمدهای را در تاریخ ایران رقم بزنند. افرادی چون ملکالشعرای بهار را نباید صرفا یک شاعر دانست. خیلی دیر به دیر ممکن است از جامعهای دانشمند، اندیشمند و سیاستمداری چون بهار سر برکند.
علاوه بر بهار، بزرگانی چون ایرج میرزا و فرخی و یزدی و عارف قزوینی و میرزادهٔ عشقی و ادیبالممالک فراهانی و دیگران و دیگران همه نوابغی بودهاند که در آن دورهٔ طلایی توانستند آثار متعهد و تاثیرگذاری خلق کنند. شاعران مشروطه جریانسازی کردند اما امروزه شعر جایگاه آن روزگار را ندارد. امروزه شاید سینما هنر موثرتری باشد تا شعر، شعر به پستو رانده شده و اهمیت و تاثیرگذاری خود را تا حدود زیادی از دست داده است.
بعید میدانم کسی بتواند با شعر چنان تاثیری در جامعه ایجاد کند که شاعر دورهٔ مشروطه تواناییاش را داشت.
انتهای پیام/
برچسب ها: شعر امروز شاعر بهمن بنی هاشمی