traffic analysis

  1398/12/15   شعر امروز   کدخبر: 1130   نظر: 0   بازدید: 2840   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

سابير هاکا مطرح کرد؛شاعران امروز تحت تاثیر  ابر رسانه ها قرار گرفته اند

سابير هاکا مطرح کرد؛شاعران امروز تحت تاثیر ابر رسانه ها قرار گرفته اند

اختصاصی تارنا

شاعر معاصر، سابیر هاکا، در گفت‌وگویی صریح، از ابتذال شعر امروز، تأثیر ابررسانه‌ها و رسالت فراموش‌شده‌ی اهل قلم سخن می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: در ذهن بسیاری از مردم این تصور وجود دارد که شاعر یا نویسنده، تنها فردی‌ست که قلمی برمی‌دارد، در گوشه‌ای می‌نشیند و چیزی می‌نویسد. اما واقعیت دنیای اهل قلم چیزی فراتر از این است. در این گفتگو، سابیر هاکا از مسیر دشوار ادبیات و تجربه‌های خود برایمان می‌گوید.


لطفاً خودتان را معرفی کنید؟


حوزه‌ی فعالیت من شعر است. شعر برای من، یک وقفه‌ی کوتاه تا مرگ نیست؛ بلکه چیزی‌ست که هم اجتماعی‌ست و هم ضد اجتماع. شاعر همیشه بین دو قطب پیوند با جامعه و گریز از آن معلق است.

گاهی می‌بینیم شاعری در زندان، سرشار از امید و زندگی می‌نویسد، و گاهی شاعری دیگر، روی مبل راحتی نشسته و از چنان یأس و تاریکی می‌گوید که اثری از کورسوی امید در آن نیست. شاعر دغدغه‌مند باید از زمان جلوتر حرکت کند.


به‌نظر شما، آیا شاعران امروز در مسیر رسالت قلم حرکت می‌کنند؟


شاعر امروز در جهانی پر از ابررسانه‌ها زیست می‌کند؛ جهانی که دیگر واقعیت‌ها را برای او تعریف نمی‌کند، بلکه رسانه و نظام قدرت هستند که بستر شعر را تعیین می‌کنند. به همین دلیل، بسیاری از شاعران دچار مصرف‌گرایی در شعر شده‌اند. آن‌ها به‌جای کشف و شهود، آنچه را مد شده، بازتاب می‌دهند: کودک، جنگ، زلزله، بحران. رسالت شاعر در این میان فدای زرق و برق‌های مدگرایی شده است.


شعر مصرفی یعنی شعری که فاقد کشف و حقیقت است و فقط در خدمت تولید محتوا برای مصرف روزانه است. در چنین شرایطی طبیعی‌ست که شعرها همسان و سطحی به‌نظر برسند. حقیقت، در چرخ سرمایه‌داری گم شده است.


آیا می‌توان گفت شعر تسخیر شده؟ در دام عقیده و رسانه افتاده؟


بله، شاعر امروز بیش از پیش تحت تأثیر ابررسانه‌ها قرار گرفته، به‌ویژه در جوامع توتالیتر که قدرت، رسانه و مد باهم هم‌دست‌اند. به‌قول نیچه، "اگر کسی بهشتی ساخته، آن را از جهنم درونش بیرون کشیده". آن جهنم، همان رنج‌های فروخورده‌ و فریادهایی‌ست که توسط قدرت سرکوب شده‌اند و شاعر وظیفه دارد آن‌ها را زنده کند.

متأسفانه امروز این جستجو از شاعر گرفته شده و بسیاری از اهل قلم در دام مدگرایی و برجسته‌سازی دروغین افتاده‌اند.



آیا تحریم برخی جشنواره‌ها توسط شاعران، می‌تواند به همبستگی در جامعه اهل قلم منجر شود؟

کدام همبستگی؟ اصلاً این تحریم‌ها نشانه‌ی همبستگی نیستند. ما دو دسته شاعر داریم:

شاعرانی که زیر پرچم هیچ ایدئولوژی و قدرتی نمی‌روند و همیشه در حال سرکشی‌اند؛

شاعرانی که "نان به نرخ روز" می‌خورند و هم‌جهت با منفعت، تغییر مسیر می‌دهند.


عده‌ای که دیروز دست‌بوسی می‌کردند، امروز تحریم می‌کنند. مردم این‌ها را فراموش نمی‌کنند. همسویی باید در خود شعر اتفاق بیفتد، نه در شعارها.در آن‌سوی مرزها، شاعران به‌گونه‌ای تربیت می‌شوند که آزادانه هر نهادی را نقد کنند. اما در این‌سو، همان‌ها که دم از رک‌گویی می‌زنند، در پشت پرده منتقدان واقعی را می‌فروشند. هیچ همبستگی واقعی در دهه‌های اخیر، به‌ویژه در دهه هشتاد و نود، شکل نگرفته است. اتحاد باید در متن شعر باشد، نه صرفاً در چهره‌ی شاعر.


تباهی شعر امروز را در چه رویکردی می‌بینید؟


قدرت، زبان را از معنا، استعاره و اندیشه خالی کرده است. زبانی ساده‌سازی‌شده و همه‌فهم به بازار عرضه شده و همین آغاز تباهی شعر نسل ما شد. ما درگیر زبان ابزارمحور شدیم، نه زبان خلاق.


شعری که زمانی برای مردم و حقیقت بود، امروز به ابزاری برای تبلیغ ایدئولوژی تبدیل شده است. به‌قول اخوان ثالث، "شاعر باید بر حکومت باشد، نه با حکومت". ولی امروز، بسیاری از شاعران، خود را در اختیار جریان‌های قدرت قرار داده‌اند و از دغدغه‌های مردم فاصله گرفته‌اند.


چرا از جشنواره انصراف دادید؟ هدفتان چه بود؟


من نمی‌توانم گذشته و حقیقت خودم را انکار کنم. جامعه همیشه نویسنده و شاعر را آزار داده. اما تعهد هنرمند اجازه‌ی تسلیم شدن نمی‌دهد. برای من، پیامکی از طرف وزارت ارشاد، که اعلام می‌کرد کتابم در میان برگزیدگان جشنواره قرار گرفته، تعجب‌آور بود. چون من هرگز کتابی برای این جشنواره نفرستاده‌ بودم.


تماس گرفتم و گفتم که حتی در هیچ جشنواره‌ای شرکت نمی‌کنم. هدف من این است که در دام‌های نمادین نیفتم. شعر باید آزاد باشد، نه مقید به چارچوب‌هایی مثل "شعر انقلاب" یا "شعر دفاع مقدس". این‌ها فقط چهارمیخی برای محدود کردن شعر است.


شعر امروز برای بازگشت به رسالت خود، به چه چیزی نیاز دارد؟


شعر امروز نیازمند قرنطینه است! در جامعه‌ای که فرهنگ فروپاشیده و نگاه‌ها فقط سودمحور شده، شعر هم از رسالت خود دور شده. شاعر به‌جای دغدغه‌مندی، دنبال لایک و حاشیه است. حتی فجایع را عادی‌سازی می‌کند. تنها راه بازگشت، جدا کردن شعر از این فضای آلوده است.


اهل قلم با چه آسیب‌های اجتماعی روبرو هستند؟


بسیاری از شاعران از اجتماع فاصله گرفته‌اند و در حاشیه مانده‌اند. نه تنها پیشرو نیستند، بلکه دنباله‌رو مردم و حاکمیت شده‌اند. این از دردهای بزرگ ادبیات امروز است. شعر امروز پیشرو، هدفمند یا الهام‌بخش نیست. تنها یک دنباله‌روی از مد و اوهام است.


شاعرِ روی مبل، هیچ‌گاه نمی‌تواند صدای مردم باشد. وقتی فقر و محرومیت بیداد می‌کند، دیگر جایی برای بی‌تفاوتی نیست. شاعری که امروز داور جشنواره است، نباید تازه در سفرش به سیستان و بلوچستان بفهمد فقر یعنی چه! آیا تا پیش از آن، ندیده بود؟ چه‌طور شاعر مردمی بود؟


و سخن پایانی؟


هیچ چیز پایدار نیست؛ این نیز بگذرد. تنها می‌توانم جمله‌ای از نویسنده‌ای را بگویم (که متأسفانه نامش یادم نیست):

«زیر ردای بلند آسمان، آنان که زمانی بیشترین امید را داشتند، امروز از همه ناامیدترند. و آنان که زمانی مؤمن بودند، امروز بی‌ایمان‌ترین‌ها شده‌اند.»


اتمام خبر/

گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: تارنا جشنواره شعر فجر شعر امروز سابیر هاکا گفتگوی ویژه

اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به فارسی بنویسید و از الفبای لاتین خودداری کنید.