اسنفنديار منفرد زاده خطاب به بنيامين بهادري:
بنیامین بهادری چند شب پیش، در برنامه دورهمی، ترانهای از فرهاد مهراد را با ایجاد تغییرات فراوان در متن ترانه و استفاده از ترکیبهای عجیب و غریب خواند که این کار او واکنش تند ترانهسرا و آهنگساز این ترانه را در پی داشت.
آقای بنیامین شما با دستبرد در شعر من وآهنگ شهیار قنبری بی شرمی کرده اید چنان بی شرم که من در این ایام تلخ تر از زهره سکوت را جایز ندانسته ام.امید دارم صدای مرا هم سلیقگان شما هم بشنوند.همین ابتدا اعلام کنم کار شما دستبردوسرقت است و هیچ چیز دیگری نیست.یعنی رواست که شمارا سارق بنامم.سلیقه مفهومی نسبی است اما اعتماد به نفس در بی سلیقگی به طور مطلق شرم آوراست. چهل سال است که روزانه چهل دوربین شما وامثال شماوامثال را زیر نور گرفته اند.در عزداری ها سیاه ر میپوشید ودرزیر نور جشن هایشان رنگی میپوشید،باین همه همچنان چشم برتتمه سرمایه ما دارید؟ما که نام وچهره یمان ممنوع است،اما آثارمان دست همگان. آنهارا نه برای صدا وعنوان بلکه برای همین مردم ساخته ایم.عاشقانه به عشق عمومی می اندیشیدیم و خوشبختانه بهترین ارج واجرارا هم از نسل های بعد گرفت ایم که مارا درخصوصیشان میشنوند.
چه خوب که همگان مارا بشنوند، و چه بد که بی همه کسان به آن دستبرد بزنند.شرم کنید!
وتلخند اینکه نتیجه سرقتان کوس رسوایی پرصدایی را ازشما برسر بازارآورد.عجب سلیقه ای مبتذلی دردستبرد به شعر شهریاروچه کراهتی در بازاجرای ترانه من.
آقای محترم این سلیقه ی زشت ازکجا بر ذهن شما وامثال شما نشسته است که زیبایی را تحمل نمی کنید.چه اصراری به تخریب یادگاری های از سرند تاریخ رد شده دارید.ترانه کودکانه در زمان خود دست و سطح سلیقه مردم را گرفته بالا کشاند ودانسته شد که بازیبایی خاطره داشت وحالا شما پای منبر قدکشیدگان به هیچ زیبایی رحم نمی کنید؟شک ندارم که اگر ماموریت سیاهی وزشتی را هم بر دوش داشتید چنین ماهرانه عمل نمی کردید.این چه سمی است در ذهن شما که امر را برشما مشتبح کرد که بازیبایی عکس گرفتند یعنی زیبا شدن.آیینه دوای درد شما و تفکر شماست.شبیه آن صحرا نشینی شده اید خزنده ای بیایان رادربادیه خورشت دیگران انداخت و فریاد زد من هم شریک شماهستم.
شرم داشته باشید، قد بکشید، خودتان باشید وخودتان بسازید امامدام از خودت قبلیتان عبور کنید.
بجای شراکت طلبیدن در زاز زیبایی افرینان گذشته خاطره شده اززیبایی افرینان گذشته درس بگیرید .رسم زیبایی افرینان تاریخ همین بود مانیز همینطور بودیم یادگرفتیم عاشقانه چیزی بر آن افزودیم.
این نوشته من خطاب به شما و همفکران شما میتوانست پراز مهر وعشق پدری به فرزند برومند ودانسته ای خود باشد.میشد شما احترام مارا نگه دارید وماهم تمام قدر در اجرهای شما ایستاده برایتان کف بزنیم
بد حادثه آن که تاریخ آن ملک این آرزوهارا از ما گرفت اما چه جای حسرت اگر در سرزمینمان نیستم باز هم زیباترین فرزندان آنجا کارهای مارا در خیابان میخوانند وعاشقانه مارا بارانی می کنند، شماهم شرم کنید و به تماشای اجراهای ایشان زیراران بایستید و باران بخورید شاید کمی شسته شوید.
برچسب ها: شعر شهیار قنبری اسفندیار منفردزاده بنیامین