کيوان محب خسروي مطرح کرد:
اختصاصی تارنا
دکتر کیوان محب خسروی از جهان بینی و فلسفه در شعر میگوید او معتقد است بدون جهان بینی نمیتوان شاعر شد.
کیوان محب خسروی، متولد۱۳۴۸ تهران، مدرس دانشگاه و مدارس تیز هوشان و دانش آموخته مقطع دکتری فلسفه غرب است او علاوه بر تدریس در دانشگاه، سال ها تدریس خوشنویسی در مقاطع مختلف را در کارنامه کاری خود دارد.
علاقه مند به ادبیات و شعربه خصوص بزرگانی چون سعدی، حافظ و نظامی بوده است و و به کارهای متاخرانی چون شادروان احمد عزیزی، منزوی و ابتهاج علاقمند میباشد.
در کارهای وی انواع قالب های کلاسیک دیده میشود. در انجمن های مختلفی چون سایه، پندار، ارگ و یاس فعالیت و همکاری داشته است.
علاوه بر این اشعار من در روزنامه های معتبر کشور به چاپ رسیده است. آثار مننشر شده او به شرح زیر است.
1) تجلی ذات در آیینه اسما و صفات _ انتشارات سنا
2) حوض قصه _مجموعه غزلیات _انتشارات روزگار _ ۱۳۹۵
3) حوض کاشی - مثنوی ها _ انتشارات روزگار ۱۳۹۷
4 ) زیر پلک خیس - همکاری با شاعران پایتخت -غزلیات انتشارات ابانگان ۱۳۹۶
5) خوابگرد ها - همکاری با شاعران پایتخت - مجموعه شعر/انتشارات نو آوران ۱۳۹۷
6) مادران سرزمین من -مجموعه اشعار برای مادر _انتشارات ابانگان ۱۳۹۷
7) رباعیات _در دست چاپ
۸) تلاطم خیال _ دوبیتی های جمعی از شاعران _ اورازان_۱۳۹۸
فلسفه و دیدگاه شاعران امروزی را بر چه اساس می بینید؟
اگر معنای آن چرایی سرودن است متاسفانه نظر مساعدی ندارم ،شاعر امروز عموما از سرودن التداذ میبرد.یعنی شعر را هدف میداند در صورتی که سرایش از دیدگاه من مقدمه ای بیش نیست.
هدف چیز دیگری است.اینکه برای یک سروده کف می زنند و تشویق میکنند بدون اینکه سوالی برای کسی مطرح شود اصلا خوب نیست.فلسفه شاعر امروز دم دستی است زیرا حافظ و سعدی نگاهشان به افق بود.
*فکر می کنید فلسفه و جهان بینی چقدر می تواند در نوشتن یک شعر خوب تاثیر گذار باشد؟
اصلا بدون جهان بینی و داشتن مساله چرا باید شعر گفت ،حافظ ،فردوسی،سعدی،نظامی شهریار،ابتهاج ،اخوان
همه جهات بینی داشتند اما .....
این جهان بینی ، جهان بینی حیرت است.در روزگار خودمان بهترین مثال حسین پناهی است.
این جهان بیتی معتزله و اشاعره نیست .این حیرت نوعی درد شیرین است که شاعر را به سوی رِنگین و رَنگین سخن گفتن کشانده است نه از نوعی که واعظین میگویند که فقط رَنگین است !
*در هنر وقلم یک شاعر چند درصد منطق دخیل است؟ بهتر بپرسم اصلا در قلم شاعران منطق دخیل است یا فقط احساس باعث قلم زدن یک شعر خوب می شود؟
باید عرض کنم اگر شعر کلاسیک را زیبا و شعر نو رامفید بدانیم ،همین فایده یعنی شعر وارد قلمرو منطق شده است.
تعریف منطق این است:علمی که با کار بردن آن فکر را از خطای اندیشه باز می دارد و کدام اندیشه ای بالا تر شاعرانه زندگی کردن؟
من کلاسیک سرا هستم اما شعر نو را می پسندم که مفید و منطقی است.البته از نظر ارسطو خیال انگیز بودن برای شعر کافی است و خیال با منطق ناسازگار است.
گذشته ها می گفتند:
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او
یعنی هر چه دروغ تر زیبا تر و این کاملا غیر منطقی است.
خلاصه
شعر منطقی داریم ولی زیبا نیست
شعر زیبا داریم ولی منطقی نیست
فکر می کنید تصویر سازی،وایجادگری یک شعر مثل تراژدی یا یک نمایش برای خوانندگان دلنشین می شود و آیا شاعران ما توانایی تصویر سازی یک شعر را دارند؟
کاملا شعر توانایی تصویر سازی دارد،نمونه بارز آن در غرب شکسپیر، در شرق منوچهری
به این دو بیت دقت کنید:
یارب برسان باغی در دامنه دشتی
شیر و عسل سیری نان و کره مشتی
کی باشد و کی باشد در میکده چشمش
با او بزنم جامی در خود بزنم گشتی
ببینی اوج تصویر سازی در دو بیت
( احمد عزیزی)
یا تراژیک
هر که روزی یاس را بو میکند
دل شکسته یاد پهلو میکند
این تک بیت من هم در رثای حضرت فاطمه دارای عنصر تصویر سازی است.
*بنظر شما چاپ کتاب مشترک چه مزایا یا معایبی دارد؟
در مورد انتشارکتاب مشترک هم تجربه خوب دارم هم بد.البته نمیتوان با یک تجربه جزئی حکم کلی داد ولی معایب دارد، محاسن هم دارد.
معایب مثل اینکه شعر های قوی و ضعیف. نو و کلاسیک با بی سلیقگی در کنار هم می نشینند.
و محاسن مثل معرفی شاعران گمنام یا شاعرانی که تمکن مالی برای چاپ کتاب شخصی ندارند می توانند با هزینه مختصرنوشته هایشان را منتشر می کنند.
برچسب ها: تارنا شعر کیوان محب خسروی خبرگزاری تارنا فلسفه شعر