اختصاصی تارنا
طنز پرداز،شعرطنز،همه ما وقتی بحث یک شعر طنز میشود فکر می کنیم شاعرش باید بسیار بذله گو،شوخ طبع و در حقیقت بی خیال دنیا باشد.اما در واقع چنین نیست،یک طنزپرداز می تواند بسیار دقیق،منظم،جدی و مستبد باشد.با بابک وهابی طنز پرداز جوان کشورهمراه می شویم تا طنز را بیشتر بشناسیم.
از چه زمانی فعالیت هنری خود را شروع کردید و چی شد که به موضوع طنز پرداختید؟
از سال ۷۲ زمزمه های شعر جدی و طنز آغاز شد و بعضا شعرها و مطالب طنزم را برای مجله “جوانان امروز” میفرستادم و کمی که نوشته ها یم قوت گرفت منتشر شد
اما شروع فعالیتم در زمینه ی شعر جدی و طنز مصادف شد با دوران دانشجویی
در سال ۷۶ انجمن ادبی دانشکده را تشکیل دادم و جلسات هفتگی را با حضور شاعران دانشجو برگزار می کردیم،تا سال ۸۰ بیش از ده شب شعر بزرگ دانشجویی برگزار کردم و انتشار نشریه ادبی اجتماعی دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی با سردبیریم ،قدم در مسیر شعر بود
همزمان به عنوان عضو هیات تحریریه در مجله “دنیای طنز “ با سردبیری استاد عزیزم رضا رفیع ،شعر و نثر طنز می نوشتم و غزل های جدی ام نیز در صفحه شعر زیر نظر استاد عالیقدرومحترم "سهیل محمودی" منتشر میشد
من شعر دهه هفتاد را مدیون "سهیل محمودی" میدانم.در روزگاری که نه فضای مجازی بود و نه شاعران جوان امکان حضور در انجمنهای ادبی داشتند،یک پاکت نامه و تمبر کافی بود تا شعرت را برای دفتر مجله بفرستی وایشان اشعار قوی تر را در صفحه خلوت انس و اشعار ضعیفتر را در “زمزمه های در راه” منتشر می کرد و بعضا راهنمایی و توضیحی برای شاعر جوان می نوشت.
متاسفانه به دلایلی که بعضا به مشغله من در حرفه حسابداری و تدریس دروس حسابداری در دانشگاه مربوط می شود و نیز اوضاع آشفته شعر و کانون های ادبی در دهه هشتاد،بین سال های هشتاد تا ۹۶،عموما سعی کردم به جای شاعر بودن،مخاطب خوبی برای شعر باشم
واما بازگشت به شاعری
در مرداد ماه ۹۸ با دعوت استاد عزیزم رضا رفیع به برنامه زنده تلویزیونی (طنز ادبی شکرخند) دعوت شدم و شعر طنز گفتنِ دوباره طی پنج روز شرکت در برنامه و عشق به شعر ،مثل کبریتی بود که حرفهای نگفته سالهای بدون شعر را شعله ور کرد و طی ده ماه گذشته تعداد ی غزل و شعر طنز گفته ام تقریبا در جلسات شعرخوانی حضور فعال دارم و در اولین حضورم در یک رقابت شعردر مسابقه شعر کانون ادبی زمستان،با داوری سه داور و شاعران ارزنده آقایان "مجید افشاری"،"امید صباغ نو" و سرکار خانم "رزا جمالی" برنده جایزه بهترین شعر شدم و این داستان ادامه دارد.
* آیا آثار مکتوب و منتشر شده دارید؟
در حال حاضر هم در حوزه طنز و هم در حوزه جدی و بیشتر در قالب غزل، تمرکز دارم و به جای انتشار کتاب، طنزهای روز را بیشتر در فضای مجازی منتشر می کنم تا به جای هدر رفتن کاغذ و خاک خوردن در کتابخانه ها،بدون واسطه به دست صاحبان اصلی اش که مردم و مسئولین هستند برسد!
در خصوص اشعار جدی کمی متفاوت است.برخی شعرها را منتشر می کنم، اما اگر خدا بخواهد در سال آینده کتاب منتشر خواهد شد تا هم کاغذ هدر برود و هم در کتابخانه ها خاک بخورد.
*شعر طنز وشعر جدی چه تفاوت های بارزی باهم دارند؟
شعر به عنوان کهن ترین گونه ادبیات،شاخه ای از هنر است. وقتی به ریشه سانسکریت هنر که “سونر” به معنای انسان نیک و یا حتی ریشه اوستایی که “هونِر”به معنی انسان متعالی توجه می کنیم،فلسفه هنر به طور عام و شعر به طور خاص را می توان رهنمود انسان به تعالی تعبیر کرد
شعر جدی و شعر یا نثر طنز، هر دودر جهت این تعالی قدم بر می دارند اما تمرکز طنز روی عدم تناسبات در عرصه های مختلف اجتماعی است که در ظاهر متناسب هستند و این تعارض موجب خنده می شود!
یعنی کشف و بیان هنرمندانه عدم تناسبات.
طنز در لغت به معنای طعنه زدن و عموما چند لایه است و نسبت به شعر جدی ،اقبال و مخاطب متفاوتی دارد.
طنز پرداز نگاه ریزبین به مسایل اجتماعی دارد و پس از کشف تناقض ها و عدم تناسبات، با قصد اصلاح و با شیوه هنرمندانه،آنها را بیان می کند
اما تمرکز شعر جدی روی کشف و نگاه شاعر از زندگی و هستی ،با بیانی توام با توازن در موسیقی،زبان و کلمه است.
آنچه برای من در زمینه شعر چه جدی و چه طنز مهم است، ابتدا وجود تعهد در شاعر است که می تواند به گفتن شعر متعهد و متعالی بیانجامد.
چالش راه و مسیر یک طنز پرداز چیست؟
بسته به موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است.برای طنز پرداز ایرانی، که دغدغه اصلی اش، درد جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی باشد،ظرفیت و پذیرش حاکمیت و حمایت مادی و معنوی از او و امنیت روانی و اجتماعی اوست.
و البته دغدغه اش در نوشتن،طرز بیان هنرمندانه طنز است.بطوری که حرفش را بزند و برایش هم دردسر نشود و البته متاسفانه همین نگرانی ها منجر به نوعی خودسانسوری میشود.
چیزی که امروزه بعضا می بینیم و با وجود اینکه حرف برای گفتن زیاد است،کمتر طنز فاخر می بینیم.
کسی که در مقوله شعر طنز فعالیت دارد معمولا چه نوع شخصیت فردی خارج از حیطه هنر دارد.
شوخ طبع است یا جزیی نگر و یا جدی؟
عموما آنچه در طنزپردازان جوان امروز سراغ داریم،شخصیت های شاد و بذله گو و برونگراست! اما من شخصا آدمی درونگرا،جدی و جزیی نگر هستم و کلا کم می خندم و کمتر چیزی هم می تواند مرا بخنداند!البته تحصیل در رشته ریاضی و فیزیک و متعاقبش حسابداری و اشتغال در حرفه مالی،که نیاز به تمرکز بالا دارد،خودش گویای روحیات من است.اما فکر می کنم این سکوت و تمرکز و توجه به جزییات مسایل اجتماعی به کشف بهتر نکات و سوژه های طنز آمیز کمک می کند! من بدون جوک گفتن و اودگی و با بکارگیری طنز زیر پوستی در گفتگوی عادی و روزمره،اطرافیانم را می خندانم.
آیا تابحال طنز تلخی داشته اید که هنگام نوشتن آن شعر طنز احساسات شما جریحه دار شده باشد؟
طنز پرداز اول احساساتش جریحه دار می شود و بعد طنز تلخ می نویسد.یاد روزی افتادم که اخبار و فیلم کشتار سگ ها با تزریق اسید منتشر شد و نوشتم:
جدا ببین زمانه و دوران عوض شده
اوضاع زندگی که دوچندان عوض شده
تزریق شد اسید به قلب سگان شهر
افسوس جای آدم و حیوان عوض شده!
به هر صورت ممکن است با نوشتن ،کشف هایی هم اتفاق بیافتد که خود شاعر را هم تحت تاثیر قرار دهد.
*چرا در شعر طنز معمولا مسائل سیاسی واجتماعی بیشتر نمود پیدا می کند؟
سوال بسیار خوب و ترسناکی است
من فکر می کنم،می تواند رابطه معناداری بین دیکتاتوری و حاکمیت سرکوبگر با اقبال عمومی به طنز ،در یک جامعه وجود داشته باشد!
وقتی راه ارتباطی یا جرات ابراز عقیده در جامعه محدود باشد، و مسیری برای دیالوگ با مسئولین پیدا نمی شود، نقش طنز پررنگ تر می شود.
البته جدا از این موضوع،خندیدن و شاد بودن همیشه مشتری دارد.
شعر طنز در ادبیات ما چه جایگاهی دارد؟
طنز ادبی در ایران با دوران مشروطه آغاز شد و همواره متاثر از ظرفیتهای سیستم حاکم بوده است. جز در مقاطعی خاص ،جایگاهی که شایسته اش بوده را پیدا نکرده.طنز مکتوب ما که به نظرم عقیم است و البته اخیرا فضای مجازی، تا حدی این نقیصه را بر طرف کرده!
مخاطب کتابهای شعر طنز نسبت به شعر جدی کمتر است .البته من فکر می کنم ،با دسترسی مردم به اینترنت و صفحات مجازی شاعران و ارتباط مستقیمی که بین شاعران و مخاطبان برقرار شده،اوضاع طنز رو به بهبودی است.
آیا ترانه و شعر را پاسخ گوی نیاز شنیداری انسان امروز خصوصا در جامعه کنونی ما میدانید ؟
صد در صد.شعر، فرهنگساز و انسان ساز است. به شرطی که خود شاعر هم انسانی متعهد و متعالی باشد.
نه تنها برای جامعه لازم است،بلکه به نظرم باید اولویت باشد!
*حیطه اصلی وکار شما چیست؟ و آیا در اشعار شما فعالیت های کاری نیز نمودی پیدا میکند ؟
من مدیر مالی یک شرکت نسبتا بزرگ مهندسی و پیمانکاری ،عضو خبره ی انجمن حسابداران ایران،و سابقا مدرس دانشگاه در دروس حسابداری بوده ام که البته عطایش را به لقایش بخشیدم(خنده)
چون ترجیح میدهم برای کسانی تدریس کنم که با پای خودشان و با اشتیاق پای درس من بنشینند و دانشجویان ما عموما اینگونه نیستند.
اشعار و طنزهایی هم در زمینه حسابداری و اقتصاد دارم که در مجله وزین و حرفه ای “حسابدار” منتشر شده است.
*برخی از هنرمندان و شاعران جوان بر این باور هستند که باید از شهرها و روستاهای خود به تهران مهاجرت کنند تا
بتوانند دیده شوند و در رسانهها و هنر امروز جایگاهی پیدا کنند. نظر شما نسبت به این نگرش چیست؟
قبول دارم که از نظر برخی امکانات و فرصت ها ،تهران با جاهای دیگر قابل مقایسه نیست، اما دیده و مطرح شدن، بیش از آن که به موقعیت جغرافیایی وابسته باشد،به قوت و ضعف شعر و شاعر بستگی دارد. این را هم اضافه کنیم که هستند شاعرانی توانمند و قابل احترام که به دلیل جناح بندی و باند بازیها و روابط،خارج از دید رسانه ها و تریبون ها می مانند.
البته امروز با وجود تکنولوژی و ابزار پیشرفته ارتباطی، مفهوم خیلی الفاظ تغییر کرده،مثلا در گذشته بازار یک مفهوم خاص به معنی مکانی فیزیکی برای داد و ستد حضوری تلقی می شد،اما امروز ،صرفا یک مکان نیست و در معنای عام،یک صفحه اینستاگرام هم می تواند یک بازار باشد.
در خصوص شعر هم به نظرم با وجود امکانات موجود،محل زندگی کمتر اهمیت دارد.
*چرا در شعر بیشتر ژانر عاشقانه را در نظر میگیریم. ایجاد گر ویا تحلیل کننده ی نقد و داستان نداریم آیا این بدان معنی نیست که جامعه ما هنوز ترجیح میدهد دوتا بیت بخواند و به یک حکم کلی برسد؟
بخش مهمی از پاسخ این سوال برمی گردد به سبک زندگی امروز ماوتغییر ذائقه مخاطب که نتیجه همه اینها بی حوصلگی و عجله برای نتیجه گیری است.
امروز حتی شاعران،کتابهای شعر دیگران را نمی خوانند و اما همه کتابخانه دارند چون اینطوری با کلاس تر به نظر می آیند.
گاهی من یک کلیپ شعرم را که پنج دقیقه است ،در اینستاگرام می گذارم و هنوز یک دقیقه نگذشته پیامها و کامنت هایی با مضمون به به و چقدر شعر خوبی بود می آیدو مشخص است طرف اصلا شعر را نخوانده.
در خصوص شعر عاشقانه هم که پاسخ مشخص است.
عاشقانه صرفا لذت و زیبایی دارد و میتوان نیمه کاره رهایش کرد اما مثلا شعر اجتماعی علاوه بر لذت،انسان را به تفکر وادارمی کند،آگاهی می بخشد ،و انسان را دنبال خودش می کشد،و این همان نقطه ایست که نه سیستم حاکم علاقه ای به وجودش دارد و نه بسیاری از مخاطبین حوصله و جسارتش را چون دوست ندارند سنجاقکی روی مرداب ذهنشان بنشیند و خواب فسیلی شان را بیاشوبد
وحرف آخر؟
از شما وسایت وخبرگزاری تارنا سپاسگزارم برای این مصاحبه وآرزوی موفقیت برایتان دارم.
برچسب ها: طنز رضا رفیع شعر طنز بابک وهابی سهیل محمودی رزا جمالی طنز ادبی