1399/11/26   شعرنو   کدخبر: 1232   نظر: 2   بازدید: 1509   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

زهرا انصاری:در هنر مرز بین کلاسیک و مدرن فرضی است

زهرا انصاری:در هنر مرز بین کلاسیک و مدرن فرضی است

اختصاصی تارنا

بانو زهرا انصاری  مدرس زبان و  ادبیات فارسی،پژوهشگر، شاعر و فعال حوزه نقد و نظریه های ادبی است که در اینحا برای ما ازادبیات کلاسیک و مدرن می گوید.

 

علاقه شما در هنر و قلم متمایل به اشعار کلاسیک است با شعر نو؟


البته هنر آنچنان گسترده است که هیچ شخصی جامع الاطراف نخواهد بود،ولیکن علاقه من در هنر هفتگانه یا به قول امروزی ها هشتگانه ( به دلیل ورود رایانه و فضاهای مجازی) در برخی موارد سنتی و کلاسیک و در برخی مدرن است وحتی جاهایی نیز تلفیقی است.

 

علاقه شما بیشتر به کدام سبک است مدرن یا کلاسیک؟
 

اصولا در هنر مرز بین کلاسیک و مدرن فرضی است، یک پای هنر در کلاسیک و پای دیگرش در مدرن است ( کسی که کودکی نکرده نمیتواند جوانی کند باید به گذشتگان احترام بگذاریم تا جلوه مدرن را تحول ببخشیم). در موسیقی ایرانی بیشتر به سنتی گرایش دارم و کارهای استادان به نام را دنبال میکنم .

در میان موسیقی کلاسیک غربی سبکهای آرام بخشی چون کارهای«یوهان اشتراوس جونیور» را گوش میدهم.

در سینمای ایران از کارهای مرحوم حاتمی لذت میبرم. از کارهای کارگردانان جهان،اینگمار برگمان و آلفرد هیچکاک را بیشتر در اولویت قرار میدهم.

در شعر و نثر اما همه کارهای شاخص را میخوانم یا به تعبیر هرمنوتیکی خوانش میکنم، به جهت استخراخ معانی درونی آنها، حضرات حافظ، مولانا، سعدی و.... قیصر امین پور ، سلمان هراتی، سید علی صالحی " پروین اعتصامی" "سیمین دانشور "" بهبهانی" ، "فروغ فرخزاد" "طاهره صفارزاده" و بسیار بسیارها، که سخن گفتن از آنها به کرانه های عریض و طویل خواهد کشید.

و اما در قلم زدن سبک کارهای شعری من نو هست و در نثر بیشتر (و در شعر کمتر) سعی میکنم در برخی از کارهایم تلفیقی کار کنم .

احساس میکنم اگر با سیستم نظریه برجسته سازی، نثر گذشتگان را، برای القای مفاهیم اساسی و البته  معاصر و امروزی بکار ببرم،کار برای خوانندگان جذابتر خواهد شد،یعنی با شکستن معیارهای زبان روزمره( هنجارگریزی و هنجار افزایی) و برگزیدن ترکیب‌ها و واژه‌های فراخوروگاه حتی جابجایی برخی ارکان جمله، زبان را از هنجار کلام روزمره دور کرده ایم.

اولین بار این رویکرد از طرف شکل‌گرایان روس، که در تحلیل متون به شکل، فرم و ساختار آن توجه داشتند، مطرح شد و بعدها در کارهای بزرگان ادب و هنر نیز بکار رفت.

بطور مثال میتوان از نویسندگان و شاعران خودمان نمونه ای بیاورم تا موضوع ملموستر شود.

مرحوم" منزوی" در شعر : «باده بگذار که از بادگساری مستم» با کاستن (ه)از واژه "بادهگساری" سنت را نو میکند و خواننده احساس تازگی میکند .

 یا حامد عسکری در نثر: در روایت عاشقانه ها، منظره جلد و محتوا را به سبک قدیم نگاشتند و خواننده احساس میکند نثر زمان قاجار را میخواند،در صورتی که سال 97 تالیف و چاپ شده است.

 نمونه ای از آن را مشاهده بفرمایید:

 (تصّدقت گردم! دردت به جانم من که مردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد.)

 
از شما چند کتاب و مقاله منتشر شده است؟

 

اگر کارهای در نوبت چاپ من امسال به ثمر برسد انشالله؛ ده یا یازده کتاب خواهد شد.

چهار مقاله چاپ شده و یک مقاله آماده برای ارسال به مجلات نیز دارم.

از کودکی با قلم انس گرفتم؛ اما اینکه خامی قلم ام را چگونه به حد مطلوب (نه کمال) رساندم؛ بیشتر به خاطر تدبرواندیشه و خدمت صادقانه از اواخر نوجوانی تا به اکنون میدانم زمانی که از بستر آرام خوشی ها به شلوغی و آشفتگی بیرون اجتماع پا میگذاریم،خواه ناخواه به تعلیم و تعلم پرداخته ایم و به قول:

برناردشاو، «زندگی کشف خود نیست، ساختن خود است».

در اکثر حوزه ها مطالعه دارم و هیچ گاه تک بعدی نمی اندیشم. دستورزی درجاهایی که به عنوان پژوهشگرمی اندیشم اصلا محدود نیست.

 از زمانی که با حوزه میان رشته ای آشنا شدم خط و مرزی بین علوم اجتماعی، خانواده، اقتصاد، روانشناسی، ادبیات، فلسفه و سایر ایشان نمیبینم و در کارهایی که انجام دادهام این رویه را دنبال میکنم و عقیده دارم کسی که از علوم مختلف آگاهی نسبی نداشته باشد نمیتواند به طور صحیح قضاوت کند و مطلب بنویسد.

 

 

 

*نمونه ای چند از آثار خودرا برای ما برمی شمارید؟


 

بله.

میگریزم از صبح، جرعه جرعه تمام شدم.

مادران سرزمین من(کار مشترک). رحیله قرارمان سر ساعت صفر عاشقی،خلوت واژه ها،

ژرف ساخت جهان متن،تذکره الادبا

سیبی به دست دارم

افق های خوانشی در داستان منطق الطیر عطار

شیخ صنعان در قاب نماد شناسی ماندالا

رمزگشایی خواننده درون متن

دو مفهوم غم و شادی در سه دفتر مولانا

قُشیری از دیدگاه گادامر

 

مضمون اشعار شما چیست؟ چه سبکی کار می کنید؟

 

چند حوزه را شامل میشود

 عاشقانه ها

 عارفانه ها

 فلسفی و معناگرا

 سبک شعری من سپید است، البته شعر گفتار را هم بسیار می پسندم و کم و بیش به این سبک هم می نگارم. چون شعر سفارشی کار نمیکنم، هرجا احساس کنم بانوی تلقین شعرم (که من اورا  ملیکه مینامم) به من تلقین میکند،  همان را پیگیری میکنم و اصلا زمان و مکان ندارد.

به قول شاعر

رشته ای بر گردنم افکنده دوست  میکشد هر جا که خاطر خواه اوست.

 

 به عنوان یک بانوی فعال در حوزه ادبیات حضور بانوان را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

جامعه ما هنوز هم مرد سالار و مذکر است و در هر جا و هر مکان این معنا صدق میکند، اینکه مادرِ همه جوامع زن است لفظ پرمعنایی است که باید برای آن برنامه ای تدوین شود، تفکر مردسالاری در همه حوزه ها مردان را صاحب حق کرده و هر روز در اذهان نشکفته فرزندانمان نیز رسوخ پیدا میکند .

در دولت و ارکان مهم، پای زنان کوتاه شده است و به نوعی ناکارآمدی زنان، دروغ بزرگی است که راست نمایی میکنند.

از نظر من اگر آسیب شناسی کنیم به دو مسئله خواهیم رسید (و متاسفانه خودمان نیز به آنها دامن میزنیم) اینکه

 اولا:ما بانوان توانایی های خودمان را نشناخته ایم و در عملکردهایمان بیشتر بر مراتب جسمانی شخصیتمان میافزاییم،نه برمراتب علمی و مدیریتی خویش.

بله، داشتن شخصیت جسمانی آراسته و معتدل، لازم است، ولیکن ابزار شدن و مدل اجتماعی و خوراک نگاه های مردانه، اصلا درست نیست.

 مسئله دوم: جهان در حال گریز از محتواست و خارج کردن این قشر غنی از گردونه جوامع، باعث میشود خشونت بر عاطفه پیشی بگیرد و متاسفانه جامعه ما نیز از این امر مستثنا نشده است.

دیگر مثل سابق بانوان فاضلی مانند: ژاله آموزگارها، شهین اعوانی ها و...(که عالمان و استادان برتر دوره معاصر ما هستند) و از استادان سفر کرده ای چون سیمین ها، صفارزاده ها کمتر پرورش داده ایم و این کفایت نمیکند.

با بیان این مشکلات نمیخواهم سیاه نمایی کرده باشم، هنوز امید دارم همگی با خواندن تاریخ زنان ایران و جهان در همه حوزه های علمی و عملی به تحول بیندیشیم و از طرفی زنان متولی جایگاه های برنامه سازی در این راستا اقدام کنند و برای همگنان خویش خوراک بصری جذاب مهیا کنند تا انشاالله بتوانیم زنان را نیز مانند مردان به سنجه عدالت بسنجیم نه به مقراض قساوت و با این تعبیر نیز گفته ام که:

 زنی به اصالت ریشه هایش

تنیده در ناز اطلس یک جوانه

 هر روز میخوابد و بیدار میشود

تا من خواب بهار را فراموش نکنم.

آری اصالت وجودی و ریشه های غنی خودمان را بشناسیم و به دیده احترام  بنگریم.

 باشد که هیچگاه چراغ های فروزان خاموش نشود و راه ادامه داشته باشد.

 

وحرف آخر

 

نگران آمدن باران نباش

من متولد بهارم و

زبانش را میدانم

شعر تکانی میکنم

باران ما را در آغوش میگیرد

چتر بیاور

فاصله ها نباید خیس شوند.

 

با تشکر از دوستان عزیزم در سایت «تارنا»که زحمت مصاحبه را کشیدند .

و سپاس از تمام خوانندگان عزیز که پای صحبت این حقیر نشستند برای همگی آرزوی بهروزی دارم

 

 

گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ترانه شعرنو زهرا انصاری ادبیات کارگاه شعر

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.