1400/04/09   شعر امروز   کدخبر: 1294   نظر: 0   بازدید: 16967   خبرنگار: کیوان گلزارنیا ، شمیلا شهرابی چاپ

میزگرد بررسی ابعاد ادبی علیرضا راهب :

  نقدهای اخیر علیرضا راهب به هیچ عنوان شخصی نبود بلکه کاملا بحث ادبی بود.

نقدهای اخیر علیرضا راهب به هیچ عنوان شخصی نبود بلکه کاملا بحث ادبی بود.

علیرضا راهب  ، شاعر،مترجم و منتقد ادبی بود که در تیرماه سال ۱۳۹۹ به دلیل ابتلا ویروس کرونا درگذشت. او موسس کانون ادبی ونداد یکی از شاخص ترین انجمن های شعر در ایران بود. از او به عنوان یکی از جدی ترین منتقدان اخیر ادبیات که همواره لحنی تند داشت نام برده میشود .در این میز گرد با نزدیک ترین دوستان ایشان به بررسی ابعاد شخصی و ادبی راهب میپردازیم.

به گزارش تارنا - در سالگرد مرحوم علیرضا راهب از سه تن از نزدیکان وی دعوت شد تا در یک میز گرد به ابعاد فکری و ادبی وی بپردازیم این میز توسط کیوان گلزارنیا و شمیلا شهرابی مدیریت میشود.

 

همایون حسینیان: روزنامه نگار ،شاعر و طنزپرداز مطرح ایرانی است که همواره در سالیان اخیر به عنوان یکی از نزدیکان مرحوم راهب شناخته میشد ، با اینکه در برخی از موارد ادبی با وی همنظر نبود اما اکثرا این دو در نقد جریان شعر امروز در یک طیف فکری قرار میگرفتند.

 

مهراز بیک محمدی : شاعر ،ترانه سرا و نویسنده معاصر است او سالها در کنار نشر آثار خود به نقد و بررسی آثار معاصر میپرداخت و از نزدیکان راهب در برپایی جلسات ونداد بود.

 

فرهاد وفایی : شاعر اهل همدان است، او با همراهی علیرضا راهب انجمن ادبی ونداد همدان را بنیان نهاد و همچنین از اعضای مرکزی ونداد تهران است ،وفایی خود را همیشه از شاگردان علیرضا راهب معرفی میکند ، وفایی در این سالیان اخیر جایگاه ویژه ای در بین شاعران جوان معاصر داراست .

 

 

کیوان گلزارنیا: علیرضا  راهب در ادبیات ایران چه جایگاهی داشت و شاخصه‌های بارز ادبی ایشان چه بود؟

 

همایون حسینیان:

 با تشکر از دوستان که این افتخار را دادند که من صحبت در مورد مرحوم استاد راهب را شروع کنم (چقدر برایم سخت است برای ایشان کلمه مرحوم را به کار ببرمآنچه که در ابتدا در موررد علیرضا راهب می توانم بگویم صراحت کلام او بود؛ راهب صریح، رُک و بی پرده صحبت میکرد اما نه در جهت مسائل شخصی؛ اصلا هدفش شخصی سازی نبود. با وجود اینکه جمعی از دوستان کملطفی داشتند و چنین تصوری از او در ذهنها ساخته بودند، اما من بهواسطهی نزدیکی و همنشینی و سعادت داشتن یک رابطهی دوستانه با ایشان میتوانم با جسارت و صراحت کامل بیان کنم که اتفاقا علیرضا راهب انسان بسیار منطقی، ملایم، دلسوز ادبیات و آینده نگری بود و در بحث ادبیات تعصب خاص و ویژهای داشت.

اگر برخی اوقات در این حوزه، شمشیر را برای کسانی از رو میبست به دلیل دغدغهی ادبیاش بود و بس.

در مستند امضای علیرضا راهب، او حرف آخرش را زد و گفت  "من به واژهها تردید دارم"

امروزه واژهها معنی خودشان را ندارند؛ به طور مثال، ما در فرهنگ عام خودمان میگوییم فردی استخدام یک اداره شده است و آنقدر زرنگ بوده که حالا دو خانه و ماشین دارد اما فردی بعد از ده سال کار کردن هیچ چیز ندارد. اینجاست که می بینیم ما معنی زرنگ را تغییر داده‌ایم . واژههای دیگر نیز معانی اصلی خود را از دست داده‌اند و درست در همین جاست که با تغییر معانی  کم کم انحطاط اخلاقی در جامعه گسترش خواهد یافت.

مرحوم راهب، این موضوع را میدید و با اینکه شاعری آوانگارد و ساختارشکن بود وقتی به این آشنازداییها میرسید، احساس ترس میکرد.

در گذشته، دانشمندان و خردمندان نجوم و فلسفه و دیگر علوم، در کنار دانستههایشان به شعر روی میآوردند و علمی که داشتند در شعرشان سرزیر میشد؛ اما امروزه بسیاری از شاعران ما تهی از یک نگاه علمی هستند و بعد از خلق شعرشان تازه به معنای آن فکر میکنند  و دنبال مفهوم می‌گردند و همین امر عامل اصلی افسوس راهب بود.







*در حوزه ادبیات راهب با کسی تعارف نداشت و با صراحت همه را نقد میکرد

 

مهراز بیکمحمدی:


جمعی از دوستان، ما بگوییم دوست بهتر است ،میگویند برخورد مرحوم راهب، تند بود؛ اما به صراحت میگویم، او تنها دغدغهی هنر و ادبیات و آیندهی ادبی ایران را داشت و این را با صدای رسا، گاه با مهربانی و گاه با پرخاش عنوان میکرد. برای او سکوت در زمینه ادبیات و هنر معنا نداشت.                          

علیرضا با کسی تعارف نداشت و همه را با صراحت نقد میکرد. همه میدانند اتفاقات اخیر ایشان با برخی،  خصومت شخصی نبود؛ باور کنید نبود، بلکه دلیل اصلی و دغدغههایش، مسیر غلطی بود که از دهه نود در ادبیات شکل گرفته و با  شیب تندتری به سمت انزوا پیش میرود.

سالها پیش، ما در یک رسانه بحث  آسیبشناسی ترانه را راهاندازی کردیم؛  جالب است بدانید کسانی را که به این میز گرد دعوت کردیم، متاسفانه حتی شرکت نکردند که از خودشان دفاع کنند. می خوام این را بگویم که بسیاری برای آثار بد خود پاسخگو نیستند.

اخیرا من و آقای دکتر حسینیان و علیرضا راهب، برای ادبیات فعالیتهایی را در دست برنامهریزی و اجرا داشتیم، خلاصه      اینکه ما در جهت  پرداختن به خطاهای عمدی و سهوی آن عده شاعر  یا شاعرنما، ادبدوست یا ادیب که کارهایشان خواسته یا ناخواسته باعث آسیب به ادبیات غنی کشورمان بوده و باعث شدهاند به قهقرا برویم برنامههای مفصلی داشتیم و در آینده نیز این امر را بدون حضور  علیرضا راهب دنبال خواهیم کرد       با کسی هم تعارف نداریم و هر شخص در هر جایگاهی که قرار دارد، باید پاسخگوی نقدها، سوالات و بازخواستهای بهحق ادبی ما باشد و توضیح دهد که چرا و با کدام پشتوانهی علمی به تولید آثار خود پرداختهاست؟

این صحیح نیست که عده‌ای سبکی برای خودشان درست کرده‌اند و بدون وزن و قافیه و ارتباط عمودی و افقی به راحتی شعرهای بیمحتوا و نامفهوم تولید میکنند و پاسخگوی هیچکس هم نیستند!

 

فرهاد وفایی، در مورد علیرضا راهب اینگونه شروع کرد:

 استاد علیرضا راهب بزرگ، دو وجه داشت؛ وجهی اول و مشخص و شناخته شدهی او، شخصیت ادبیاش بود که دلسوز ادبیات بود و بسیار جدی و منتقدانه به آثار نگاه میکرد؛ در این وجه از شخصیت، دوستی را از کار ادبی و شعر جدا می دانست؛ و شخصیت کمتر دیده شدهی او در بین جامعه ادبیات که آن هم به دلیل  چالشها و خرابکاریهایی بود که از چشمان نافذش دور نمیماند.

شخصیت فوقالعاده مهربان، همدرد، همزبان و دلسوز او را تنها رفقا، یاران خالص و دوستداران بهحق ادبیات از او دیده بودند (باتاسف روحش شاد)

من به عنوان شاگرد علیرضا راهب میتوانم به جرأت بگویم وقتی درباره شعر با هم گفتوگو میکردیم، بدون هیچ ملاحظهای؛ بسیار تند و جدی مرا نقد میکرد.

بطور مثال در سال نود و سه به عنوان دانشجو به تهران آمدم؛ دنبال یک کانون ادبی بودم که با انجمن ادبی ونداد آشنا شدم و آنجا یک مسیر ادبی جدید پیش پای من قرار گرفت.

کسانی که این انجمن را میشناسند، درجریانند که بخش پرورشی این انجمن با  انجمنهای ادبی دیگر بسیار متفاوت است. ما در اینجا آموختیم ادبیات شوخی بردار نیست. ادبیات، پایه و اساس فرهنگ یک جامعه است. ادبیات، شرافت دارد و این بخش گمشدهاش در دنیای امروز شعر ما است و باید پیدایش کنیم. من در این انجمن و به لطف استاد راهب یاد گرفتم باید دربارهی خود ادبیات صحبت کنم نه راههای میانبر، نه دیده شدن و نه شاعرسازی ها.

من به عنوان دوست و شاگرد علیرضا راهب عزیز به جرات می گویم، نقدهای اخیر مرحوم راهب به هیچ عنوان شخصی و غرضورزانه نبوده؛ بلکه بحث، بحث  ادبیات و آبروی ادبیات بود و تمام.

وقتی شما شاعر باشید، در نهایت یک شعر ضعیف مینویسید و نقد میشوید؛ یا آن نقد باعث میشود در نوشتن کوشاتر بشوید، یا قلم را کنار میگذارید، یا روش خود را ادامه میدهید؛ اما اینجا بحث اداره و چرخاندن  یک محفل ادبی است. شما برای ادبیات سقفی را ایجاد کردهاید که شعر به جای سیر صعودی، سیر نزولی پیدا کرده است؛ چرا؟ چون مسیر، اشتباه  است. ما پشتصحنه را میبینیم. شاید من نوعی سکوت کنم اما کسی مثل استاد راهب، هرگز سکوت نمیکرد.

این صراحت لهجه انرژی میخواهد؛ این انرژی، از عشق به ادبیات، از دلنگرانی برای ادبیات و از دغدغه‌‌ی فردای ادبیات میآید.

افسوس، ایشان کمترین وقت را برای خود قرار میداد؛ چراکه روبهروی سیل عظیمی از انحراف ایستاده بود.

چه با وجود راهبها چه بدون وجود ایشان، باید بپذیریم که امروزه بخش عظیمی از ادبیات ما دچار انحراف شده است.

آخرین صحبتهایی که با مرحوم راهب نازنین داشتم، دقیقا در این خصوص بود که شما نمیتوانید یکتنه و بیپشتوانه در فضای مجازی روبهروی این حجم از انحراف که اتفاقا طرفداران بسیاری هم دارد، بایستید.

بزرگترین حسرتم این است که چرا پارسال این اتفاق تلخ افتادسال گذشته میتوانست پرکارترین سال کاری استاد باشد، اگر دست بی رحم اجل او را از ما نمی گرفت؛ چراکه برنامههای بسیار جدی و هدفمندی برای مقابله با بخش بزرگی از این انحرافات ادبی داشت.



 

*باید بپذیریم بخش عظیمی از ادبیات ما دچار انحراف شده است.






 

همایون حسینیان:

من موقعیت زمانی را بسیار موثر میدانم. ما زمانی ادبیات را شروع کردیم که سراسر نقد بود؛ فضای نقد آنچنان بر ادبیات حاکم بود که اگر فردی شعرش را میخواند و کسی او را نقد نمیکرد،  بسیار ناراحت  میشد و احساس میکرد اثرش بیمایه است که لایق نقد دانسته نشده است ولی امروز برعکس است.

ما در آن فضا رشد کردهایم و بهطبع حتی وقتی با مرحوم راهب، تنها هم میشدیم نزدیک به چند ساعت دربارهی ادبیات با هم بحث و جدل و گفتوگو داشتیم.

البته این را هم اضافه کنم که درست است او متوجه انحطاط ادبی شده بود اما به این معنا نیست که هرچه او  یا من میگفتیم  درست بود و اینگونه نبود که بی چون و چرا حرفهای یکدیگر را  بپذیریم.

ما با هم در خیلی از بخشها اختلاف نظر داشتیم؛ مثلا  همین اواخر یک ترانهسرا، مصرعی از شاعر دیگری را در اشعارش بهکار برده بود؛ مرحوم راهب  به شدت او را نقد میکرد، اما من مخالف نظرش بودم و به او گفتم که  این کار مصداق "تضمین" است و اگر مولف اسم شاعر را قید کند ایرادی ندارد؛ کما اینکه این اتفاق در قدیم هم رخ دادهاست ولی او این کار را تضمین نمی‌دانست

منظور من این است که راهب، اهل خودسانسوری نبود و هرجا که فکر میکرد نیاز است احساسش را بگوید، آن را بی پرده و بی رودربایستی عنوان میکرد.

من هم شخصا  همینطور هستم. اگر معروفترین فرد هم بیاید روبهروی من  بنشیند و احساس کنم اثرش درخور و شایسته تعریف و تمجید نیست و نیاز به نقد دارد، بدون تعارف نقدش میکنم؛ چون اصول کار ما  ادبیات است و ما نمی‌توانیم برای خوش آمد این و آن به ادبیات خیانت کنیم و یک بدعت غلط را تایید کنیم. این فقط و فقط برای حفظ و  نجات خود ادبیات است و بس . 

من حتی برای آقای ایرج جنتی عطایی که از بزرگان ترانه هستند مواردی که در آثارشان از زبان محاوره خارج شده بودند نیز پیام فرستادم.

شکل اعتراض و نقد هرکسی مرتبط با شخصیت فرد است؛ شاید عدهای از شکل اعتراض علیرضا راهب گلایه داشتند، اما بیشتر اعتراضها و نقدهایی که داشت   کاملا  بجا ، آگاهانه و از سر دلسوزی بود.

 

در انحراف از مسیر حرکت درست و اعتلای ادبیات و فرهنگ سه گروه تاثیرگذارند.

گروه اول طبقه بالادستی و متولیان دولتی فرهنگی هستند که عمدتا نگاه اقتصادی دارند: وقتی مسئولیتهای فرهنگی را به آدمهای بیجوهر بسپارید، باعث سقوط فرهنگی میشوید که متاسفانه امروزه همین است و بیشتر مدیران فرهنگی ما کاملا با هنر و ادبیات بیگانهاند. گاهی کسی اصلا حرفه و تحصیلاتش، ربطی به هنر ندارد که نتیجهی آن، مدیرانی با دغدغه‌‌های غیرفرهنگی و نگاه مختص اقتصادی به هنر است.

گروه دوم، افراد پیشرو جامعه هستند که شامل منتقدان، هنرمندان و روشنفکران میشود: این گروه کمی بیشتر مقصرند؛ چراکه اکثر این بزرگان در برابر کج تابی‌ها و انحرافات فرهنگی سکوت میکنند و هیچ نقدی نسبت به وضع موجود ندارند و بیشتر به تعریف و تمجید از آثار دوستان و نزدیکان میپردازند. حالا شما وضعیت را درنظر بگیرید.

من مدتی در بخش کتاب وزارت ارشاد بودم و به جرأت میگویم نود و پنج درصد کتاب‌‌های شعری که چاپ می‌شد، اساسا شعر نبودند و جفنگیاتی بودند که میخواستند نام شعر به خود بگیرند.(خنده)

متاسفانه برای عدهای چاپ کتاب، رزومه و شناسنامه کاری شده است.

حال شما خودتان بهعنوان یک مخاطب، شعری را میخوانید، گوش میدهید، در انجمنها با آن شاعر روبهرو میشوید، شعرش را میخواند و وقتی هیچ نقد جدی، علمی و بر پایهی ادبی بر آن شعر نمیبیند، پیش خودش میگوید این شعر و اثر، خوب است؛ چراکه هیچجا و از هیچکس نقدی دال بر بد بودن آن اثر نشنیده است؛ حتی گاه بهبه و چهچه الکی هم شنیدهاست.

گروه سوم هم مردم هستند که امروزه دیگر علاقه‌ای به تشخیص سره از ناسره ندارند و به نوعی می‌توان گفت به سطحی نگری رسیده‌ایم..

اگر ما این سه گروه  و نقاط ضعف و قوت آنها را بررسی کنیم با تصحیح رفتارها می توانیم در اعتلای ادبیات گام‌های موثری برداریم.

 

*متاسفانه در ادبیات امروز همه خود را صاحب سبک میدانند.


 



فرهاد وفایی:


 بهدلیل اینکه مدتیدرگیر اجرای جلسات ونداد بودهام وهمزمان افتخار برگزاری انجمن ونداد همدان را هم داشتم، بسیار در این حوزه دقیق شدم که  باید چه خطمشی را بدهیم که انجمن ونداد همدان در راستای درست ادبیات حرکت کند؟

بی هیچ غرض و تردیدی میگویم که انجمن ادبی ونداد تهران، پربارترین نشست ادبی تهران را داشت. کدام انجمن ادبی توانست بحثهای تئوری زیباشناسی و بررسی آثار دهههای ادبی در ایران را در چندین جلسه بررسی کند؟

این به معنای برنامهریزی دقیق است؛ انجمن ادبی این نیست که یک نفر میکروفون در دست بگیرد و عدهای هم جمع شوند، شعر بخوانند و بقیه  هم دست بزنند.

مرحوم راهب از این موضوع غمگین میشد و گاه غضبش فوران میکرد و با برنامهریزی و دغدغه، انجمن را اداره میکرد؛ این در  حالی بود که بعضیها (نام نبریم بهتر است) بهوسیله پوسترهای رنگارنگ و دعوت از خوانندهها و کارهای غیر ادبی به دنبال رونقبخشی به انجمنهای به اصطلاح ادبی خود بودند.

 

شمیلا شهرابی: در قدیم شاعران دارای معرفت بودند و  به نظر میرسد که راهب، هم در جنبه ادبی و هم در جنبه شخصیتی خود معرفت را حاکم کرده بود؛ این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟

 

همایون حسینیان:


ما در جهان، یک سبکشناسی داریم و یک نقد ادبی؛ در سبک شناسی "چه گفت؟" و "چگونه گفت؟" بررسی میشود اما در نقد ادبی "که گفت؟" هم اهمیت پیدا میکند.

اینکه ما زندگی و رفتار شخصی یک فرد را بررسی کنیم، عیب نقد نیست بلکه دقت در نقد است.

نقد ادبی مهم است چون وقتی میخواهید یک اثر را نقد کنید، باید اول فضایی که شاعر در آن قرار داشته و حسی که نسبت به محیط اطراف داشته را بررسی کرده و سپس ببینید اثر چگونه بوده است.

راهب در قدم اول، اثر را بررسی میکرد و اگر قابلیت نقد داشت، بعد از آن به نقد خود مؤلف میپرداخت.

 

کیوان گلزارنیا: علیرضا راهب، ادامهی کدام جریان ادبی بود و اساسا میتوانیم در دنیای امروز ادبیات، شاهد ایجاد یک موج جدید باشیم ؟

 

همایون حسینیان:


یکی از شاخصههای خوب علیرضا راهب، معرفی شاعران جوان با نگاه و تفکرات مختلف بود؛ اگر جریان را اینچنین معنی کنیم، بله؛ او جریانساز بود. از نگاه من او حتی در حوزه نقد هم یک جریان ایجاد کرد.

 در مورد شعر، متاسفانه امروزه همه خود را صاحب سبک میدانند و هرکسی هم تعدادی طرفدار دارد و شبکههای اجتماعی هم به این موضوع دامن زدهاند. ما شاعران حبابی زیادی داریم؛ بهطور مثال همین آقای ترانهسرایی که شعر ابتهاج را برداشته و به صورت زشت و بدی ترانه کرده که باعث اعتراض عدهی زیادی هم شده‌‌است، از همین جریان برای مطرح شدن استفاده میکند.

من به این جریانها میگویم: جریانساز حبابی

اما در مورد خود شخص علیرضا راهب باید بگویم که او بیشتر در نقد، جریانساز بودتا در شعر.



*اتفاق اخیر ایشان با یک کانون ادبی بحث شخص نبود بلکه دغدغه ی ادبی او بود.

 

مهراز بیکمحمدی:


در ایران، جریانهای ادبی به دههها های مختلف تقسیم میشوند و هر دهه را به یک جریان ادبی منتسب میکنند.

راهب، مشکلی با این جریانها نداشت و  اتفاقا استقبال میکرد.

 به یاد دارم، سالها پیش به کارگاه ادبی ابوالفضل پاشا میرفتم که آن سالها در حوزه شعر حرکت مطرح بود و فعالیت میکرد. همان موقع سازمان فرهنگی هنری، فضایی در اختیار ایشان گذاشته بود که امروز به فرهنگسرای عطار معروف است.

بعد از مدتی ایشان رفتند و آقای راهب آمدند؛ من  اولین برخوردهایم را با ایشان داشتم و دربارهی شعر حرکت صحبت کردیم و اتفاقا در آخر صحبتمان گفت: باید یک جلسه با ابوالفضل پاشا داشته باشم و درباره این سبک باهم گفتوگو کنیم.

راهب، بهشدت از سبکهای مختلف استقبال میکرد؛ ایشان معتقد بودند که اگر (برای مثال) میخواهید بگویید شعر حرکت بد است باید اول آنرا یاد بگیرید و بعد نقد کنید.

در اصل این تفاوت تکنیک در شعر است که سبکها را میسازد؛ وگرنه هرکسی میتواند شاعر باشد

 شما در قدم اول باید یک سبک را بشناسید و بفهمید و بعد نقد کنید.

بهطور مثال، من از شعرهای علی معلم لذت نمیبرم و با اشعارش ارتباط برقرار نمیکنم اما نمیتوانم علم ایشان را انکار کنم و به نظر من منتقد خوبی است.

سالها پیش من برای آلبوم "نهان مکن" علیرضا عصار نقدی نوشتم و ترانههای آن را نقد کردم؛ بعد از آن تا مدتها ترانهسرایان آن اثر مرا کنار میکشیدند و بهشدت اعتراض میکردند که چرا مرا نقد کردی؟

بهنظر من بحث ما داشتن یا نداشتن منتقد خوب یا بد نیست؛ بحث ما جنبهی انتقادپذیری است.


عکاس : امید دیوسالار

اتمام خبر |

گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ترانه علیرضا راهب غزل شعرنو کیوان گلزارنیا دکلمه ونداد شعر ایران خبر شعر کانون ونداد میزگرد علیرضا راهب همایون حسینیان فرهاد وفایی مهراز بیک محمدی راهب نقد شعر سایت شعر

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.