به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: داریوش جلینی، متولد ۲۰ آذر ۱۳۴۹ در شهرستان گرگان، دوران کودکی خود را در خانوادهای اهل کتاب و مطالعه گذراند. پدر او مدیر یک مدرسه راهنمایی بود و علاقه برادر و خواهرش به کتاب، باعث شد او نیز از همان ابتدای راه به خواندن آثار نویسندگانی چون صمد بهرنگی و علیاشرف درویشیان روی آورد. این تجربهها به او نشان داد که ارزش انسانها فراتر از لباس و ثروتشان است.
جلینی پس از دوران دبستان، یک سال را در مشهد و شش سال دیگر را در تهران سپری کرد و سپس به زادگاه خود، گرگان، بازگشت. او در رشته علوم آزمایشگاهی در دانشگاه تحصیل کرد و از آن زمان تاکنون در این حوزه مشغول به فعالیت است.
وی از سن ۱۶-۱۷ سالگی شروع به سرودن شعر کرد. در فروردین ۱۴۰۳، کتابی مشترک از او و بیست نویسنده دیگر با عنوان «این تخته سیاه است» که شامل ۲۱ داستان کوتاه بود، منتشر شد. همچنین، در همین سال، مجموعه شعر و ترانه «اتانازی» که شامل ۷۹ شعر از آثار او از سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲ است، به چاپ رسید. طراحی جلد این اثر توسط خانم مهناز بیات، ویراستاری توسط خانم عاطفه اسدی و صفحهآرایی توسط خانم مینا خازنی اسکویی انجام شده و کتاب توسط انتشارات الکترونیک سایهها در مرداد ۱۴۰۳ منتشر شده است. اشعار جلینی بیشتر به صورت چارپاره سروده شده و تحت تأثیر سبک پستمدرن قرار دارند.
داریوش جلینی درباره اولین کتاب شعری که خوانده چنین اشاره کرد:
«اولین کتاب شعری که خواندم، دیوان پروین اعتصامی بود، بعد فروغ و بعد سهراب و شاملو و اخوان و...
«گاه زخمی که به پا داشتهام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است»
و وای از سهراب، سهراب...
شاید همین زخمها مرا که از همان کودکی همه چیز را در خودم میریختم و صحبت از دردها و زخمهام برایم سخت بود را به نوشتن کشاند و همین هم باعث شده که از دید خیلی از دوستانم، نوشتههام «خاکستری» باشد.
وی از تفکرات و آموزههای استادش سید مهدی موسوی که در زمینه شعر از او تاثیر گرفته سخنهای بسیار دارد و او را یکی از معلمان خود میداند که بیمزد و بیمنت به او میآموزاند.
گزیده ای از اشعار داریوش جلینی:
آزادیات مبارکمان روح سرخ سرو
آزادیات مبارکمان بغض در گلو
آزادیات مبارکمان درد بی امان
آزادیات مبارکمان انّ مقتلو
آزادیات مبارکمان جرعههای زخم
آزادیات مبارک این خواب پس زده
من قصّهی شبی پر امواج حسرتم
بختک به جانسپردنم انگ نفس زده
قد قامتی ببند به این روح در عذاب
من قامتی شکسته شدم در حوالیات
از زیر چشم بند سیاهم شمردهام
شلیک های بیهدف احتمالیات
روحی که خاک خورده و رانده شد از بهشت
سیبی به دست منتظرت مانده تا هنوز
دیوار های خانهی مان موش کم نداشت
لعنت به آن تبسم گرم قبیله سوز
با چسب های ضربدری روی پنجره
حکم ورود عطر تو تعلیق میشود
آرامشی که گم شده در خانهی من است
دیوانهوار بی تو پر از جیغ میشود
در سنگری که روو به جهنم بنا شده
با پوکههای خالی سیگار دلخوشم
دریا به ساحل عدمم موج میزند
من با صدای غمزهی دیوار دلخوشم
تاول به تاول از قدمم دور میشدم
موسی شدم ولی نفسم اژدها نشد
از موشهای پاپتی شهر دلخورم
طاعون به جسم خستهی من مبتلا نشد
آزاده باش و دل به تمنای شب نده
بیشک که بعد تو قفس آزاد میشود
عطری بپاش بر تن این بغض یخزده
بغضم بدون عطر تو غمباد میشود
*********************************
اونطرفِ کویرِ دستای من
پشت همه خاطره های خاکی
توو دلهامون هنوز یه آرزو هست
یه آرزوی پاک و اشتراکی
روزامو با تو روبراه میکنم
رج میزنم ردًتو توو سیاهی
دنبالِ شادی توو چشات میگردم
دنبالِ سایه های اشتباهی
مثل یه تقویم بدون تعطیل
دنیای من همش سیاهی شده
داد میزنم توو کوچه های خالی
دنیای من پُر از تباهی شده
دنیای من دست و دلش میلرزه
دنیای من سکوتش از رضا نیس
تصویرِ بیرنگِ توو قابِ چشمام
این روزا توو خیالم آشنا نیس
آخرِ دنیای کبودم از تو
چشمای خیسی مونده یادگاری
یه کوله، چن تا عکسِ پاره پوره
برزخی از حسرت و بیقراری
به آخرین پسکوچه سر میزنم
سایهی تو هنوز روی دیواره
تو آخرین امیدِ این زمینی
بیا که بارون روو تنم بباره
بیا و از این تن خسته بردار
دلهرهی عمیق کوچه ها رو
بیا که با تو حس کنم دوباره
معنیِ سرسبزی توی بهارو
برچسب ها: تارنا داریوش جلینی سایت شعر شاعران ایرانی