طنز برجسته ترین زبان اعتراض نسبت به بی عدالتی است لازمه یک طنز پرداز ،دغدغه مندی اجتماعی و تنها خط قرمز آن ،ارزش های انسانی است نه ارزش های حاکم
خانمی به مطب دکتر زنگ زد و گفت: آقای دکتر!شوهرم خیال می کند ماشین است ! مدام ادای ماشین در می آورد مثلا می گوید موتورم خراب است یا لنت هایم ساییده شده و بادم کم است! . دکتر از او خواست که شوهرش را برای معالجه به مطب ببرد. زن تا این را شنید گفت: آقای دکتر نمی شود ، چون هر چی استارت می زند روشن نمیشود!!
این مثال، بخشی از واقعیت طنزپردازان روزگار ماست . طنز پردازانی که درد را می بینند اما به بیماری سطحی نگری،خودسانسوری ،وابستگی یا خوش باوری مبتلا هستند!
قرار است از شعر طنز بگویم اما بد نیست ببینیم طنز کجای روزگار ماست تا اگر طنزی وجود داشت برسیم به شعر طنز!
نگاه من به طنز شاید کمی متفاوت از چیزی است که عموما گفته می شود! من جایگاه طنز را مختص نقد و رسالتش را بیان هنرمندانه اعتراض و انتقاد با به چالش کشیدن هرگونه انحراف از ارزش های والای انسانی و اخلاق و حقوق بشر و چه بسا سایر موجودات هستی می دانم.اثری تفکر بر انگیز با ماهیتی چندلایه و با هدف آگاهی.
طنز برجسته ترین زبان اعتراض نسبت به بی عدالتی است که بر این اساس، لازمه یک طنز پرداز، دغدغه مندی اجتماعی و تنها خط قرمز آن، همین ارزش های انسانی می تواند باشد،نه ارزشهای سیستم حاکم!
بر خلاف بسیاری، من نقش خنده و خنداندن را در طنز واقعی، کمرنگ تر از محتوای اثر در شناخت تضادها و عدم تناسبات و اصلاح معضلات اجتماعی می بینم و البته لبخندی که در صورت و ذهن مخاطب ،با کشف پیام ظریف اثر و ارتباط موضوع با واقعیت نقش می بندد ،مکمل آن خواهد بود.
در خلق یک طنز واقعی، وجود چند مولفه ضروری است:
اول اینکه طنز پرداز باید خودش صاحب شناخت،فضیلت، تعهد و به واقع آزاده باشد. کسی که خودش کرم دارد نمی تواند از فساد بنویسد و معترضش باشد! که البته این را می شود به کل هنر تعمیم داد.
دوم اینکه کشف تضادها و عدم تناسبات و هنر بزرگنمایی ، کوچک نمایی ،وارونه جلوه دادن مفاهیم،کنایه،مقایسه و سایر روشهای خلق طنز، نیاز به ذهنی خلاق و هوش خاص طنز دارد تا در چارچوب ظرفیتهای زبان پارسی و رندانه ،طنز بیافرینند که متاسفانه به نظرم بخش بزرگی از طنز پردازان فعلی از این موهبت بی بهره اند و تنها به دلیل علاقه یا شوخ طبعی به این عرصه قدم گذاشته اند.
سوم اینکه طنز نیاز به بستر امن و آزادی دارد.البته این جمله به خودی خود ، حاوی تناقض عجیبی است. اگر به تاریخ طنز برگردیم، نقش طنز در دوره هایی که حاکمیت با دیکتاتوری گره خورده بود،مهمتر و تاثیر گذار تر بوده ،اگر چه اتفاقا در همان دوره ها، طنز پردازان و هنرمندان بسیار محدودتر بوده اند!
دوران مشروطه دوران طلایی طنز است که با شکل گرفتن آزادی ها ، روزنامه ها به طنز رو آوردند،اما فکر نمی کنم دوران دیگری طنز در فضایی امن درخشیده باشد !
در حال حاضر و دهه های اخیرهم متاسفانه طنز در نازل ترین سطح خود قرار داشته و بیشتر طنز پردازانی مطرح شده اند که تریبون های دولتی را در اختیار داشته و به سیستم و تفکر حاکم نزدیک بوده ،اما در بیشتر موارد به مفهوم واقعی، طنز پرداز نیستند . البته انگشت شمار افرادی هستند که بدون تریبون عمومی در سطح فضای مجازی و بطور مستقل، آثار ارزنده ای خلق کرده اند و به نظرم به برکت وجود فضای مجازی و وضعیت حاکم ،کم کم شاهد ظهور طنز پردازان مستقل و قابل اعتنای بیشتری خواهیم بود و طنز از انحصار و محدودیت های موجود ،تا حدی رها خواهد شد.
در یکی از مصاحبه های تارنا با طنزپردازی مطرح، خواندم که فرموده بودند : دوران بعد از انقلاب ،دوران طلایی آزادی بیان است! و البته منظورشان فضای باز برای طنز پردازی بود! وقتی یک طنز پرداز شناخته شده و کمی تا قسمتی غیر مستقل زمان ما ، چنین سخنی می گوید که البته به نظرم همین سخن از قوی ترین طنزهای روز است!!، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
بر خلاف ایشان، من دهه های اخیر را دوران افول هر گونه خلاقیت ،جسارت و آفرینش طنز واقعی می دانم . چه در برنامه های طنز تلویزیون ،جز معدودی که بعضا تحمل نشدند ، اکثرا سطحی و سخیف بوده و چه در مطبوعات که صرفا در حد انتقاد سطحی از عملکردهای دولت ،آن هم بطور غیر مستقیم بوده و در هیچ رسانه رسمی، طنز فاخر به معنای واقعی و عمیق سراغ نداریم.
در فضای مجازی هم اگر چه امیدواری هایی ایجاد شده است اما عمدتا آثار طنز همراه با ملاحظات و خودسانسوری است!
و اما شعر طنز:
تکلیف روشن است. وقتی کلیت طنز، مشمول محدودیت های گفته شده است، از شعر طنز نمیتوان انتظاری بیشتر داشت ،چون بسیار سخت تر از نثر طنز است و شاعر طنزپرداز، هم باید شاعر باشد و هم طنز پرداز و البته شعر طنز نیاز به سخت گیری های بیشتری دارد.
در گذشته تفکیک بین شعر و طنز وجود نداشت و حتی شاعران صاحب نام مثل سعدی و حافظ و انوری و رودکی و سنایی ،در دل شعر به بی عدالتی و فقر و جهل و رواج بی اخلاقی و پلیدی ها و متظاهرین به دین و ... تاخته اند و به بیداری افکار مردم نا آگاه پرداخته اند.
در دوران مشروطه تا حد زیادی تفکیک طنز و شعر طنز از سایر گونه های ادبی نمود پیدا کرده و به عنوان نوع ادبی جدید مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفته است.
در آن دوران طنز پردازان در راه مبارزه با استبداد و با توجه به احساس مسئولیت و رسالت هنری و انسانی، از طریق خلق طنز ،آگاهی بخشی اجتماعی را به عهده داشته اند.
در زمانهایی ،مرحوم دهخدا و سید اشرف الدین حسینی(نسیم شمال) و عبید زاکانی (با منظومه موش و گربه)با شعر، بسیاری از معضلات اجتماعی و دغدغه های مردم را مطرح کرده اند.
در حال حاضر با توجه به ممیزی ها و نظارت های سخت گیرانه،که حتی اکثر شاعران جدی هم از آن شاکی هستند، تکلیف کتاب نثر و شعر طنز مشخص است.
شعر طنز به معنای واقعی خط قرمزی جز مفاهیم والای انسانی و اخلاق و ادب ندارد، اما در فضایی که شاعر طنز پرداز باید دایم مراقب باشد تا پا روی دم حاکمیت سیاسی نگذارد و اتفاقا هر جا پا میگذارد دم حاکمیت آنجاست(!)، پیدا کنید پرتقال فروش را!
به اعتقاد من با تعاریفی که از طنز و ویژگی هایش گفتم و با توجه به تحولات تکنولوژی، ارتباطات، کم حوصله شدن مردم و زندگی فست فودی معمول این روزها و میل به ساده نویسی و مختصر و مفید گویی در شعر جدی و سایر هنرها ، شعر طنز هم باید با حفظ عمق و کیفیت ، با تکنیک ساده و مختصر گویی، طیف گسترده تری از مخاطب عام را در بر بگیرد وتاثیر گذارتر باشد. یعنی با پرداختن به مسایل روز و دغدغه های مردم، اثری خلق شود تا ضمن ایجاد تبسم و لبخند ،حرف دل و صدای مردم باشد. قبلا گفته بودم :
ای کاش که من صدای مردم باشم
آیینه ی دردهای مردم باشم
من عاشق ایرانم و در سایه ی طنز
ای کاش گره گشای مردم باشم!
ای کاش اینگونه باشد و اینگونه باشیم!
با احترام
بابک وهابی
برچسب ها: کانون ادبی خبرگزاری شعر تارنا شعر شاعر اخبار شعر ترانه شعر طنز رادیو تارنا دانلود دکلمه انجمن ادبی بابک وهابی خبر فروش شعر بابک وهابی شاعر بابک وهابی طنز اخبار شاعر