گفتگوی اختصاصی با شاعر و پرستار ایرانی
همانطور که شغل پرستاری قبل از آن که به یادگیری نیاز داشته
باشد، عشق، محبت و علاقهای خالصانه میخواهد، شعر و شاعری نیز در قدم اول
به عشق و علاقه نیاز دارد؛ در واقع قبل از یادگیری شعر باید عاشق شعر بود.
پرستاری یعنی مرهم نهادن بر زخم افرادی که تو را پناهگاه خود میدانند؛ شعر نیز میتواند پناهگاهی برای روح انسان باشد.
به گزارش تارنا: مرتضی مرادپور، شاعر جوان و پر تلاش متولد ۲۷/۱۲/۱۳۷۰ در تهران است. او به شغل شریف پرستاری مشغول است.
مرادپور معتقد است شغل و شعر را با هم زندگی میکند.
لطفا درمورد شغلتان و سختیهای آن برای ما بگویید؟
از سختی پرستاری همین را بس که تمام ابعاد زندگی شخصی، چه جسمی چه روحی، درگیر این شغل میشود. چه زمانی که در شیفت کاری هستیم و چه زمانی که در حال استراحتیم.
بنابراین ورود و ماندن در این شغل بدون عشق و صبوری، اشتباهترین انتخاب ممکن است و بسیار فرسایشی خواهد بود. هرچند که خیلیها از بیرون به این حرفه، دیدگاه دیگری دارند و از دشواریهایش بی خبرند.
چه ارتباط روحی و حسی بین شغل خود و شعر و شاعری پیدا کردید؟
همانطور که شغل پرستاری قبل از آن که به یادگیری نیاز داشته باشد، عشق، محبت و علاقهای خالصانه میخواهد، شعر و شاعری نیز در قدم اول به عشق و علاقه نیاز دارد؛ در واقع قبل از یادگیری شعر باید عاشق شعر بود.
پرستاری یعنی مرهم نهادن بر زخم افرادی که تو را پناهگاه خود میدانند؛ شعر نیز میتواند پناهگاهی برای روح انسان باشد
پرستاری و شعر، هر دو از جنس احساس هستند.
پرستاری شغل مقدسی است؛ حس قلبی خود را به پرستاری و دلیل انتخاب این شغل پر از استرس و نگرانی اما دلسوزانه را برای ما بازگو کنید.
من از دوران نوجوانی، خود را در قامت یک دلسوز و حامی یا همان پرستار میدیدم و از همان دوران، با مهر و محبت خاصی با اطرافیانم رفتار میکردم؛ رفته رفته این روحیه درون من تقویت شد و باعث شد حرفه پرستاری را نه فقط بهعنوان یک شغل بلکه بهعنوان بخشی از زندگیام انتخاب کنم.
درواقع چون این حرفه، بعد معنوی زندگی را نیز در برمی گیرد انتخاب جذابی بود؛ گرچه از سختیهای همیشگی آن با خبر بودم.
از چه زمانی دست به قلم شدید و سرودن را آغاز کردید؟
یادم هست زمانی که دانشآموز بودم، علاقه زیادی به ادبیات و بهخصوص انشا داشتم و از زمان دانشجویی، این حس و علاقه به شعر و نویسندگی را در خودم به وضوح دیدم و چون خواندن و نوشتن شعر برای من بسیار دلچسب بود، تصمیم گرفتم این حس یا استعداد را در خودم پرورش دهم. تقریبا ده سال است که دست به قلم شدهام.
تا به حال حین انجام وظیفه کاری خود، اتفاق خاصی افتادهاست که باعث شود حس شاعرانگی سراغ شما بیاید؟
شعر چیزی جز حرف دل نیست؛ من با نوشتن شعر، با خودم یا با دیگران درددل میکنم. پرستاری پر از اشک، لبخند، غم و امید است و خیلی وقتها پیش آمده که بیان یک اتفاق تلخ یا شیرین در محل کارم، مرا به سمت شعر کشیده است تا حس و حال خودم یا محل کارم را با شعر بیان کنم.
مثلا همین شعری که چندی پیش شنیدید و معروف شد، دقیقا زمانی نوشته شد که در پایان یک شیفت سخت، در عرض حدودا یک ساعت، سه بیمار عزیزمان که مبتلا به کرونا بودند را از دست دادیم و من با بغض، بعد از پایان شیفت در بیمارستان این شعر را نوشتم و گریه کردم.
چندی پیش ویدیویی از همکاران شما در فضای مجازی دیده شد که اتفاقا مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت.
از شعری که خواندند و آن بانوی با احساس بگویید تا با ایشان بیشتر آشنا شویم؟
خانم فروغ احمدی، پرستار و از همکاران بنده در اصفهان هستند. ایشان از حدود دو سال قبل در فضای مجازی فالور بنده بودند، با شعرها و متنهایی که مینوشتم آشنا شده بودند و از آنجایی که اهل شعر و ادبیات هستند، با دیدن این شعر تصمیم گرفتند آن را دکلمه کنند.
ابتدا سال ۹۹ آن را دکلمه کردند که زیاد شنیده نشد اما امسال با توجه به اینکه در فضای بیمارستان و با لباس پرستاری در حضور بیماران اقدام به اجرای این شعر کردند، این ویدیو بسیار مورد توجه مردم و رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت.
آیا سختی کار، مخصوصا در دوران پر تنش کرونا، باعث شده که کمتر دست به قلم شوید؟
هم بله هم خیر!
در واقع سختی کار و شیفتهای فشرده، باعث شده که این روزها زمان زیادی برای نوشتن شعر نداشته باشم؛ اما از سویی دیگر، بار سنگین روانی این روزها، دیدن صحنههای غمناک و از دست دادن عزیزان هموطن، باعث شده که خواه ناخواه اشعار غمگینی از دلم برآمده و به قلم درآید.
هدف نهایی شما در شعر چیست؟
حالاحالاها با شعر کار دارم…
یکی از اهدافم، سرودن مجموعه شعر در حیطه بهداشت و درمان و در نهایت چاپ کتاب است.
از دیگر اهدافم، مثل خیلی از شاعران و ترانهسرایان، شنیده شدن در قالب موسیقی توسط خوانندگان است.
سعیم بر این است که بتوانم مجموعه اشعار و ترانههایی به دور از کلیشهها و تکرار داشته باشم.
در صحبتهایتان گفتید تصمیم به سرودن ترانه به دور از کلیشه و تکرار دارید؛ آیا ترانههای امروزی را تکراری میبینید؟ بهنظر شما محتوای ترانههای امروزی، باعث شده مردم سطحینگر و سطحیپسند باشند ؟
این روزها، ترانهها بر اساس ملودی و خواسته طرف مقابل نوشته میشوند؛ شاید پولساز باشد و اسم پای کار بیاید اما ترانهی ماندگاری نیست.
ترانهای ماندگار است که توجه شنونده را به مفهوم و معنای خود جلب کند. برای مثال «روزبه بمانی» آنقدر در مفهوم ترانه قوی است که ماندگار شده است.
مسئلهی دیگر این که اگر قرار است کار تکرار داشته باشد، لااقل ردیف و قافیه بدیع باشد، به شنونده شک داده یا دل مخاطب را تکان بدهد و بیت شاهکار ترانه باشد؛ بهعنوان مثال محض، در کارهای «شادمهر عقیلی» همیشه بیتهایی هست که ملکه ذهن مخاطب قرار میگیرند.
به عنوان یکی از فعالان کادر درمان، انتظاری از مردم جامعه در این شرایط سخت اجتماعی دارید؟
نمیخواهم حرفی بزنم که تکرار مکررات باشد اما شرایط کنونی مثال قایقی است که اگر یه نفر آن را سوراخ کند، همه با هم غرق میشوند.
خواهشم از مردم عزیز این است که کمی دیگر صبوری و مراعات کنند. این یک سال و نیم گذشت، این چند ماه هم میگذرد.
به امید اثربخشی واکسیناسیون و کنترل این ویروس.
حرف آخر:
همانطور که مردم عزیزمان از کادر درمان انتظاراتی دارند، من نیز به نمایندگی از کادر درمان، از هموطنان میخواهم که همیشه یار و همدل ما بمانند.
در این ایام کرونایی، لطف مردم شامل حال ما شده است؛ ایکاش رفیق نیمهراه نباشند و انشاالله بعد از مهار کرونا، باز هم در کنار ما باشند، چون کادر درمان همیشه در معرض این بیماریها و ویروسها هستند اما همدلی مردم، استرس و فشار روانی ما را کاهش میدهد و ما نیز در مقابل، خادم و دستبوس ملت عزیزمان هستیم.
اتمام خبر |
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر خانه ترانه دانلود دکلمه tarna خبر شعر مرتضی مرادپور فروغ احمدی مرتضی مرادپور شاعر اشعار مرتضی مرادپور ما پرستار دل خسته ی بیرانیم شاعار پرستار شعر خوانی پرستار ایرانی اشعار مرتضی مرادپور فروغ احمدی