رحمان مولایی در گفتگو با تارنا مطرح کرد :«پس از باز شدن درهای سرودن ترانه به سمت موسیقی سوق داده شدم که این قصه را پایاننامه ارشد من با موضوع ترانه، کامل کرد و نوازندگی (سازدهنی و ساکسیفون) را در برنامههای خود قرار دادم؛ به همین ترتیب به سمت آهنگسازی پیش رفتم که البته ناگفته نماند، تنها تجربهای شخصی بود و خیلی زود فروکش کرد. اما شعر، کماکان در اولویت زندگی من است»
به گزارش تارنا: رحمان مولایی، برگزیده بخش کلاسیک جایزه کتاب تارنا، متولد مهرماه سال ۱۳۶۷ در شهرستان اقلید فارس و در حال حاضر ساکن تهران است.
او از سال ۱۳۸۵ دست به قلم شده و سرودن را بهصورت حرفهای دنبال میکند.
چگونه به استعداد خود در زمینه سرودن شعر پی بردید؟
اوایل بارقههایی از سرودن شعر را در خود احساس میکردم و گاهی دستی بر قلم میبردم؛ اما بهطور جدی بعد از آشنایی با انجمن ادبی دانشگاهی که در آن تحصیل میکردم، اشتیاقم برای ادامه دادن بیشتر شد.
شما در چه سبکی شعر میسرایید؟
در دو سال اول شعر سپید میسرودم اما پس از آشنایی با شاعران پیشرویی مثل «علی بهمنی» و شاعران نوگرای فارس، به قالبهایی مثل چهارپاره و غزل سپید که پتانسیلهای ویژهای در سرودن شعر دارند، روی آوردم. بعد از آن ترانه را تجربه کردم که جهان تازهای از نوشتار در پیوند با موسیقی را برای من رقم زد و باعث شد به موسیقی بپردازم.
در زمینه موسیقی هم فعالیت دارید؟
پس از باز شدن درهای سرودن ترانه به سمت موسیقی سوق داده شدم که این قصه را پایاننامه ارشد من با موضوع ترانه، کامل کرد و نوازندگی (سازدهنی و ساکسیفون) را در برنامههای خود قرار دادم؛ به همین ترتیب به سمت آهنگسازی پیش رفتم که البته ناگفته نماند، تنها تجربهای شخصی بود و خیلی زود فروکش کرد اما شعر، کماکان در اولویت زندگی من است.
کمی درمورد قالب غزل سپید توضیح دهید.
مجال اندک است که بخواهم بیشتر درمورد این سبک بگویم؛ مختصری از آن را توضیح میدهم اما شاید بعدها بهصورت یک مقاله به بررسیاش بپردازم.
قالب غزل سپید، یک قالب تلفیقی است که در آن شعر سپید و موزون بنابر تغییر لحن و فضا با هم ترکیب میشوند؛ یعنی فرم ایجاب میکند که شاعر در وسط شعری با بنیان کلاسیک، پنجرهای برای سپیدنویسی یا بالعکس باز کند.
نام کتاب منتشر شده از شما چیست؟
عنوان کتاب «عاموزاده اسماعیل» است.
در این سالها بسیار پرکار بودم اما نوعی وسواس، همیشه جلوی راهم را میگرفت و اجازه نشر اشعارم بهصورت کتاب را برایم سخت کرده بود. خیلی از دوستانی که سرودن شعر را با هم آغاز کرده بودیم، سالها از چاپ کتابهایشان میگذرد اما این آرمانگرایی که من با آن دست و پنجه نرم میکردم، مانع از چاپ کتاب میشد؛ شاید همین دلیل باعث شد بعد از سالها تلاش، چاپ کتاب را تا سی و سه سالگی به تعویق بیندازم، تا اینکه بالاخره کتاب را آماده کرده و با یکی از انتشاراتیهای خوب نیز به توافق رسیدم اما متاسفانه نوعی نگاه بازاری، تردید بزرگی را برایم رقم زد و باعث شد که با ایشان ادامه ندهم.
بعد از بهم خوردن قراردادم با آن انتشاراتی، مدتی دست نگه داشتم تا اینکه به سفارش یکی از دوستان نزدیک که خود او مؤلف کتاب برگزیده تارنا بود، با این سایت آشنا شده و در این جشنواره شرکت کردم.
با توجه به وسواسی که شما در چاپ کتاب دارید، چه شد که این جشنواره را انتخاب کرده و در نهایت کتاب را منتشر کردید؟
قطعا رقابت و برنده شدن در آن، نشان خوب بودن اشعار و درستی هدف و رویکرد من بود.
با این تحلیل که اگر کتاب بهجای خاک خوردن در انبار انتشاراتیها بتواند در یک رقابت حرفهای خودش را مطرح کند، آینده بهتری در انتظارش خواهد بود، در این جشنواره شرکت کردم که با خواست خدا موفق هم بود.
احساس خود را درمورد چاپ کتاب و موفقیت آن شرح دهید.
در مورد احساس خود باید بگویم طبیعتا وقتی چهارده، پانزده سال دست به قلم باشی و چکیده فعالیتهای این سالها بهصورت یک اثر ثبت شود، شیرینی و لطافت غیر قابل وصفی دارد. اما قسمت تلخ ماجرا اینجاست که تعدد چاپ کتابهای شعر بیمحتوا و ضعیف، شعر را به ابتذال کشانده، فضای شعر را خراب کرده و توجه به کتابهای با کیفیت را نیز کاهش داده است. کتابهای خوبی بین آن همه اثر قوی و ضعیف گم میشوند و تضمینی وجود ندارد که آیندگان آن را از بین کتابهای موجود در قفسهها برگزینند و بخوانند.
پس از چاپ کتاب، چه مواردی برای شاعر آزاردهنده میشوند؟
یکی از معضلات بزرگ بعد از چاپ کتاب این است که شاعر باید دائم از خلوتش بیرون آمده و مثل یک مبلغ کتابش را در صفحات مجازی به اشتراک بگذارد، آن هم میان یک عده خودشیفتهی دنیای مجازی که بعضاً با جعل کردن نام استاد، داعیهدار ادبیات و شعر هستند.
تاسف بیشتر برای این است که هنرمندان خوب در انزوای تحمیلی اجتماع هستند و عرصه دست کسانی افتادهاست که هیچچیز از اصل ذات هنر و ادبیات ناب نمیدانند و صرفا تولیدکننده ادبیات و هنر هستند؛ تولیدکنندگانی که بلدند چه بنویسند یا چگونه بنویسند تا ذهن مخاطب را از تشخیص درست منحرف کنند.
نظرتان درمورد انجمنهای ادبی چیست؟ آیا کمکی به شاعران نوظهور میکنند؟
انجمنها در یک بازه زمانی، خیلی خوب و درست کار کردند. من خودم از کسانی هستم که این خطخطیهایم را مدیون شرکت در انجمنهای سالهای پیش هستم؛ اما الان نه! کافیست بعد از اینکه فعالیت انجمنها شروع شد، سری بزنید و خودتان از نزدیک ببینید که فضای دغدغهمند قدیم، جایش را به تاییدطلبهای درونگروهی دادهاست. هرکس برای خودش یکعده شاعر جمع کرده و در دایرهی تحت حاکمیتش با هربار استاد گفتنِ یکی از یاران، چنان پیچ و تابی به خودش میدهد که بیشتر شبیه به حلقه و خانقاهها و گردش مریدان در اطراف مراد است تا یک فضای پویای ادبی!
حرف آخر:
امیدوارم من را برای گلهگذاریها ببخشید.
این رشته (ادبیات) و مشکلاتش سر دراز دارد.(خنده)
در پایان تشکر میکنم از خبرگزاری تارنا که همت گماشته و دلسوز ادبیات این روزهای جامعه ما است و به دنبال یافتن دریچههای کوچک است تا در این فضای بهشدت خاکستری و مسموم ادبیات، روزنه امید و نوری باز کند.
سپاسگزارم که فرصتی در اختیار اینجانب گذاشتید و دری باز شد برای گلایههایی که در دل مانده و برزبان جاری نشده بود.
گمان کنم سایت تارنا میتواند تریبون خوبی برای صحبت شاعران، ادیبان، ادبدوستان و تغییری برای روند رو به بهتر ادبیات باشد.
اتمام خبر|
برای ورود به گروه شاعران لینک را لمس کنید.-جهت انتشار اثار و دکلمه های خود در رادیو با ما در این گروه در ارتباط باشد.
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ترانه دانلود دکلمه انجمن ادبی خبرگزاری تارنا جایزه کتاب تارنا رحمان مولایی عمو زاده اسماعیل کتاب عاموزاده اسماعیل رحمان مولایی شاعر اشعار رحمان مولایی