به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا:در گفتگویی عمیق و تأملبرانگیز با عبدالمهدی نوری، شاعر جوان و مستعد، روند شکلگیری مجموعه شعر اخیر او تحت عنوان «محاکات» مورد بررسی قرار گرفت. در این مصاحبه، نوری از تجربیات شخصی و اجتماعی خود در خلق این مجموعه سخن میگوید و به چگونگی تلفیق سنت و نوگرایی در غزل معاصر اشاره میکند.
از چه زمانی نگارش این مجموعه را آغاز کردید و روند شکلگیری آن چگونه بود؟
نوشتن این اشعار پس از انتشار اولین مجموعه غزل من در سال ۱۳۹۴ آغاز شد، ولی ریشههای آن به زمانهای دورتر باز میگردد. هر شعر، تکهای است از روزهای سخت، لحظات عاشقانه یا دلخوریهای اجتماعی که در زندگی تجربه کردهام. بعضی از این اشعار بهطور آنی نگاشته شدند، در حالی که برخی دیگر ماهها زمان برد تا شکل بگیرند و پخته شوند. اما برای تکتک این اشعار، همیشه دلیلی یا حادثهای بیرونی وجود داشت که ضرورت نگارش آنها را ایجاد کرد.
عنوان کتاب چه معنایی برای شما دارد و چگونه به آن رسیدید؟
«محاکات» در اصل مفهومی است برگرفته از زیباییشناسی کلاسیک، بهویژه در فلسفه ارسطو، که به معنای بازنمایی یا تقلید، همراه با افزودن بر واقعیت است. اما برای من، «محاکات» نوعی بازآفرینی است؛ بازتابی شاعرانه از رنجها، عشقها، زخمها و امیدهایی که در زندگی تجربه کردهام.
واژه «محاکات» از یکی از غزلهای جدیدم که در این کتاب نیامده، برگرفته شده است:
تو گفتی باش و هستی در محاکات لبت افتاد
تمام واژهها با اذن تو ترک عدم گفتند
جهان پروردگار تازهای را سجده کرد آن شب
و درویشان به جای ذکر یاهو یا صنم گفتند...
شعرهای این مجموعه هرکدام نوعی محاکات هستند از لحظهای خاص، حسی سرکوبشده یا تصویری محو که من راوی آنها بودهام. عنوان «محاکات» دقیقاً از دل این مفهوم شکل گرفت؛ چون در تمام این شعرها، تلاش بر ساختن حقیقتی دیگر از دل واقعیتی است که گاهی تحمل آن دشوار بوده است.
در این مجموعه بیشتر به سراغ چه مضامینی رفتهاید؟ عشق، اجتماع، زمانه یا مسائل شخصی؟
با توجه به ممیزی و حذف چندین شعر اجتماعی، مجموعه در حال حاضر بیشتر شامل اشعار عاشقانه است، ولی مسیر آنها همیشه به عشق محدود نشده است. گاهی این اشعار به دردهای شخصی و گاهی به فریادهای اجتماعی میپردازند. هر چیزی که دلم را لرزاند، از یک نگاه ساده گرفته تا یک خبر تلخ، جای خود را در این شعرها پیدا کرده است.
بنابراین، در این مجموعه هم صدای عاشق شنیده میشود، هم صدای کسی که از زمانهاش دلچرکین است، و هم کسی که در حال رویارویی با خود است. به طور کلی، این شعرها برای من گزارشهایی از مواجهه با جهان هستند.
زبان و ساختار غزل در کتاب شما تا چه اندازه به سنت وفادار مانده و چقدر نوگرایی دارد؟
من به ادبیات کلاسیک بسیار علاقهمندم، بهویژه غزلهای فاخر و پُربار گذشته با قافیه و وزن و موسیقی دلنشین آنها. اما نمیتوانستم تنها شنوندهی حافظ و سعدی باشم؛ خواستم در همان خانهی قدیمی، پنجرهای رو به امروز باز کنم.
در بسیاری از اشعارم، حرفهای نو را با واژههایی که از این روزگار گرفتهام، نه از دفترهای مدرسه، مطرح کردهام. هدفم تفاخر نبود؛ بلکه خواستم غزل را چون لباسی بر تن حرفهایم بپوشانم؛ نه تنگ، نه از مد افتاده.
غزل من شاید از نظر فرم کلاسیک باشد، ولی جهانم، جهانی از امروز است. این بیت از یکی از شعرهایم شاید به خوبی نشان دهد که چگونه سنت و نوگرایی در شعرهایم با یکدیگر آشتی کردهاند:
یک فیلسوف عقلگرا میگفت چون فکر میکند به خودش پس هست
با این حساب هر که تو را یک آن دید و نشد که فکر کند پس نیست
ما واژههای بیکفنی داریم ای کاش دورهی سعدی بود
در شعر بیفروغ پسامعنا جایی برای جامهی اطلس نیست.
آیا در این کتاب، ردپایی از تأثیر شاعران گذشته یا معاصر مشاهده میشود؟
قطعاً تأثیر شاعران بزرگ در شعرهای من مشهود است؛ بهویژه حافظ و سعدی که نه تنها زبان فارسی، بلکه تفکر عاشقانه و انسانی ما را شکل دادند. از شاعران معاصر نیز، فروغ فرخزاد و قیصر امینپور تأثیر زیادی بر شعر من گذاشتهاند.
سعدی به من آموخت که چگونه سادگی میتواند اوج فصاحت باشد، و حافظ به من نشان داد که چگونه میتوان در دل استعاره و تغزل، جهان را به نقد کشید.
البته این تأثیرات، تقلید صرف نبوده؛ بلکه نوعی گفتوگو با شعر کلاسیک بوده است، برای رسیدن به صدایی که متعلق به جهان خودم باشد.
حتی در یک مخمس تضمین، سعی کردم یکی از غزلیات دردناک حافظ را به روزگار خودم بیاورم:
چه بوده سهم من از مهر خاوران دیدن؟
به جز مقاتل خونین آسمان دیدن
و داغ... داغ زن و کودک و جوان دیدن
ز تند باد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی.
کدام یک از غزلهای این کتاب را شخصاً بیشتر دوست دارید و چرا؟
واقعیت این است که بسیاری از غزلهایی که بیشترین پیوند قلبی را با آنها دارم، همانهایی هستند که در ممیزی ارشاد حذف شدند. شاید به این دلیل که این اشعار بیشترین تأثیر فکری و احساسیام در مورد غزل را در خود داشتند. البته که علت حذف برخی از آنها را درک میکنم، اما شعری که برای شهدای غواص کربلای ۴ نوشتم یا شعری که در مورد پدیده شوم زنکشی سرودم، چرا باید حذف میشدند؟!
دوستداشتن این غزلها بیشتر از آنکه علاقهی شاعرانه باشد، یک نوع دلتنگی است برای حرفهایی که نیمهکاره ماندند. گویی این اشعار همچون فرزندانی بودند که قبل از تولد، صدایشان خاموش شد. البته غزلهایی که باقی ماندند نیز برای من عزیزند، ولی همیشه آن شعرهای حذفشده، چون زخمیاند که هر بار ورق میزنم، دوباره تازه میشوند.
بازخورد مخاطبان و اهالی شعر پس از رونمایی کتاب چگونه بوده است؟
رونمایی کتاب بهتازگی برگزار شد و خوشبختانه با استقبال بسیار خوبی مواجه شد. تمامی نسخههایی که ناشر محترم، جناب آقای امیرعلی سلیمانی برای چاپ نخست در نظر گرفته بودند، در همان روز اول به فروش رسید. این برای من تنها یک موفقیت شخصی نبود، بلکه نشان از مهربانی و اعتماد بیدریغ دوستان، مخاطبان و اساتیدی داشت که در این مسیر همراه من بودند. البته طراحی جلد کتاب که با نگاهی به اشعار و معنای محاکات توسط خانم لیلی خالقی و خط مهدی بحرینی انجام شده، نیز بیتأثیر نبوده است.
بازخوردها بسیار دلگرمکننده بودند—چه از نظر احساسی و چه از دیدگاه فنی منتقدین بزرگی همچون جناب شکارسری و استاد ساعد باقری. اما بهترین پاداشی که از این مسیر گرفتم، شنیدن این جمله بود که برخی مخاطبان خود را در اشعارم یافتند و گفتند: "این دقیقاً حرف دل من بود."
رونمایی این کتاب برای شما نقطه پایان یک دوره است یا آغاز مسیری تازه در شعر؟
برای من نه نقطهی پایان است، نه آغاز مسیری تازه. بیشتر شبیه به یکی از ایستگاههای میانهراه است. نه آنقدر زود که تازهکار باشم، نه آنقدر دیر که بخواهم خط آخر را بنویسم.
این کتاب برای من بیشتر یک مرور بود؛ جمعآوری تکههایی از خودم در سالهای مختلف. حالا که منتشر شده، تنها احساس میکنم باید با آگاهی بیشتری ادامه دهم
رونمایی این کتاب برای شما نقطه پایان یک دوره است یا آغاز مسیری تازه در شعر؟
برای من نه نقطهی پایان است، نه آغاز مسیری نو. بیشتر شبیه به یکی از ایستگاههای میانهراه است. نه آنقدر زود که خود را تازهکار بدانم، نه آنقدر دیر که بخواهم خط پایانی بنویسم.
این کتاب بیشتر به مثابهی مروری است؛ جمعآوری تکههایی از وجودم در سالهای مختلف. حالا که منتشر شده، تنها احساس میکنم باید با آگاهی و دقت بیشتری ادامه دهم. انگار مسیر روشنتر شده است، نه اینکه به انتها رسیده باشد یا تازه آغاز شده باشد.
بهنظر شما غزل در روزگار ما چه جایگاهی در میان دیگر قالبهای شعری دارد؟
بهنظر من، غزل در عصر حاضر همچنان یکی از جدیترین و پُرکششترین قالبهای شعری به شمار میآید. با این حال، جایگاه آن دیگر صرفاً بر مبنای سنت یا نوستالژی تعریف نمیشود؛ بلکه این حضور، به دلیل انعطافپذیری و توانایی انطباق آن با شرایط جدید است که همچنان ماندگار است.
غزل توانسته خود را با زبان امروز، تصاویر نو و دغدغههای معاصر همسو کند. حتی میتوان گفت بخش زیادی از محبوبیت دوبارهی غزل در میان نسل جدید، به همین تلاش برای پیوند زدن فرم کهن با محتوای امروزی باز میگردد.
اتمام گفت و گو
برچسب ها: شعر عبدالمهدی نوری محاکات