میزگرد بررسی ابعاد ادبی علیرضا راهب
علیرضا راهب ، شاعر،مترجم و منتقد ادبی بود که در تیرماه سال ۱۳۹۹ به دلیل ابتلا ویروس کرونا درگذشت. او موسس کانون ادبی ونداد یکی از شاخص ترین انجمن های شعر در ایران بود. از او به عنوان یکی از جدی ترین منتقدان اخیر ادبیات که همواره لحنی تند داشت نام برده میشود .در این میز گرد با نزدیک ترین دوستان ایشان به بررسی ابعاد شخصی و ادبی راهب میپردازیم.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران تارنا - در سالگرد مرحوم علیرضا راهب از سه تن از نزدیکان وی دعوت شدند تا در یک میز گرد به ابعاد فکری و ادبی وی بپردازیم این میز توسط کیوان گلزارنیا و شمیلا شهرابی مدیریت میشود.
این میزگرد که در مورخ 4 تیر 1400 شکل گرفت در دوبخش در تارنا منتشر شد،بخش اول با تیتر «نقدهای اخیر علیرضا راهب به هیچ عنوان شخصی نبود بلکه کاملا بحث ادبی بود» در اولین سالگرد درگذشت ایشان و بخش دوم در یادبود دومین سالگرد وی در نهم تیر 1401 منتشر میشود.
همایون حسینیان، روزنامهنگار ،شاعر و طنزپرداز مطرح ایرانی است که همواره در سالیان اخیر به عنوان یکی از نزدیکان مرحوم راهب شناخته میشد، بااینکه در برخی از موارد ادبی با وی همنظر نبود اما این دو، اکثرا در نقد جریان شعر امروز در یک طیف فکری قرار میگرفتند.
مهراز بیگمحمدی، شاعر، ترانهسرا و نویسنده معاصر است؛ او سالها در کنار نشر آثار خود به نقد و بررسی آثار معاصر میپرداخت و از نزدیکان راهب در برپایی جلسات ونداد بود.
فرهاد وفایی، متولد ۱۳۷۰ در همدان، دانشجوی سال آخر دکترای فیزیولوژی دانشگاه تهران، مدیر مسئول انجمن ادبی هنری ونداد همدان و از اعضای اصلی هیأت مدیره و اجرایی ونداد تهران
خالق کتاب ((باید کسی از میان ما به کشتن کتاب برخیزد))
به حرمت آنکه اسم شاعر و کلمات را از او آموختم، اولین و مهمترین این افراد هم "علیرضا راهب" عزیز و همیشه جاوید است. کسی که هیچوقت زخم رفتن ناگهانیاش بر دلم، خوب نخواهد شد و در تمام حسرتهایم جایی همیشگی دارد..
کیوان گلزارنیا:
درمورد نشت ادبی ونداد،گفته میشود که دیگر کانونهای ادبی را قبول نداشت، خیلی از کانونهای ادبی هم نظر مساعدی درمورد کانون ادبی ونداد تهران نداشتند که نه جای مشخصی دارد، نه مطرح است و حالا چند نشست ادبی با روشی خاص و آوردن خواننده مطرح و.... جایی در دنیای ادبیات باز میکنند و شما بر آنها خرده میگیرید.
نظر شما در مورد این نقدها چیست؟ آیا کانون ادبی ونداد واقعا مثمر ثمر بوده است و یا کانونهای دیگر راه را اشتباه میروند؟
همایون حسینیان: من این صحبتی که میکنند را تایید میکنم؛ بله. جلسات، دو نوع است. جلسات ونداد بهطور تخصصی بود و اصلا دنبال دیده شدن نبود. آنجا فقط شعر خوانده و نقد میشد، دنبال تجملات و مکان خاص نبودیم.
بعضی اوقات جلسات اینگونه است که سیصد ، چهارصد نفر دعوت میشوند،مخاطبان اکثرا دعوتی هستند، کیکی بریده میشود، بهطور نمادین، هدیهای داده میشود و در کنار چهار شعر بد، دو شعر خوب هم خوانده میشود؛ اما انجمن ونداد اصلا هدفش این نبود. نمیدانم شما "انجمن خواجو"،"نعمت احمدی" را میشناسید؟ میدانید در دفتر وکالتش، هر دو هفته جلسه برگزار میکرد، بزرگانی مثل حسین منزوی و سهیل محمودی میآمدند و آنجا مخاطب عام نمیآمد، چراکه حوصلهاش سر میرفت؛ قطعا انجمن ونداد هم همین بود...
من مثال" هوشنگ ابتهاج" را درمورد ماهیت واژهها میآورم :گاهی میبینیم میکروفون قطع شده و به شاعر میگویند بلند بخوان ما بشنویم، درصورتی که این اشتباه است، چراکه بعضی واژهها ماهیتشان به آرام خواندن است؛ مثل واژههای احساسی و عاشقانه.
یعنی چه؟ یک زن و مرد حتی اگر در یک جزیره تنها هم باشند، وقتی بخواهند به هم بگویند: دوستت دارم، آرام میگویند، چون ماهیت کلمه به آرامش و صمیمیت است؛ بنابراین ماهیت شعر هم به آرام بودن و صمیمیت در آن است. همه میدانند من هم در سالنهای بزرگ و هم در جاهای کوچک، انجمن داشتهام؛ ولی در سالنهای بزرگ، هرکسی جرأت شرکت کردن ندارد، چراکه قرار گرفتن پشت تریبون کمی جسارت میخواهد. اما در یک کافه یا انجمن کوچک، شخص آرام یک گوشه مینشیند، چای سفارش میدهد و از شنیدن شعر لذت میبرد و کمکم با جمع آشنا شده، چهبسا خود نیز به جمع بپیوندد. بهخاطر ماهیت نرم و لطیف شعر است و نقد آنجا بیشتر جواب میدهد. حال اینجا بهتر است یا آنجا؟ من نمیتوانم نظر بدهم.
دغدغه من، بیشتر در همان کافهها میچرخد.اگر مرحوم راهب میخواست، ما میتوانستیم بهترین سالنها را به او بدهیم
کیوان گلزارنیا:
پس چرا مرحوم راهب، اواخر عمرشان گفتند: اگر مکان خاصی نداریم، به این دلیل است که رانت نداریم؟
همایون حسینیان :
مرحوم راهب این را گفته است؟رانت نداریم؟! علیرضا راهب اگر میخواست از رانت استفاده کند، مطمئن باشید خیلی راحت پیش میرفت.
شمیلا شهرابی :
خیر؛ ایشان (مرحوم راهب) در گفتوگوی اخیرشان در فضای مجازی اینچنین جواب دادند، ما به کسی باج ندادهایم.
فرهاد وفایی:
مصداق بارزش اینجاست. آقای حسن آذری مسئول فرهنگسرای فردوس بالغ بر یک سال اصرار داشت که بیایید اینجا برگزار کنید. با ادبیات مختلف ابراز شد که جلسات شما پتانسیل دارد. فرهنگ انجمن مدنظر است؛ دنبال چهجور انجمنی هستیم؟
من از انجمن ونداد همدان بگویم که خودم درگیرش هستم، از چهار ارگان، با تقبل هزینه، درخواست تشکیل جلسات شعر دارم؛ یعنی حاضرند پول هم بدهند. اما منظور راهب عزیز از باج چیست؟یعنی سفارشی کردند؛ یعنی: به مناسبتهای خاص باید مهمانهای خاص دعوت کرد و اشعار خاص سرود.من مسئله را باز نمیکنم، شما شرح این ماجرا خود بخوان. منظور از باج دادن این است. ادبیات صرف به زبان دیگرش یعنی همین ادبیات اقلیت کافکا که صحبتش را میکرد. ما دنبال چه چیزی هستیم؟ ادبیات عام؟ اگر انجمن این است که فقط شعر بشنوند، در خیلی از جنگ شادیها هم برنامه همین است. انجمن ادبی که از دهه شصت و هفتاد در کافه بوده است، اسمهای بزرگی که الان هست از همان کافهها بیرون آمدهاست.
همایون حسینیان:
از دهه شصت هم میشود عقبتر رفت؛ همین کافه نادری خودمان یا اصلا در فرانسه که مهد هنر است، ادبیات، نقاشی و تئاتر در کافهها شکل میگیرند. هوشنگ ابتهاج، فضایی ایجاد میکند که هنرت شکل بگیرد و صمیمیت ایجاد کنی، اگر راهب میگوید من باج نمیدهم، منظورش این است که من تبریک و تسلیت نمیگویم، اگر فلان مسئول آمد، مجبوری خیر مقدم بگویی و این، دور شدن از ادبیات است.
*اگر با تعطیلی انجمنهای پر زرقوبرق به ادبیات کمک میشود، موافقم
کیوان گلزارنیا:
آقای امینی گفته بودند که جلسات کافهای در ایران دارد زیاد میشود و ما نفهمیدیم این خوب است یا بد؟ و دومین مسئله، انجمنهای شبیه ونداد که خیلی ادبی فکر میکنند خیلی هم شلوغ نیستند و اکثرا تعطیل میشوند اما انجمنهایی با پوستر و بلیطفروشی، خیلی هم شلوغ برپا میشوند؛ چرا؟
مهراز بیگ محمدی:
در مورد متنی که گفتند من نخواندم و نظری ندارم ، اما نظر شخصی من این است که وقتی یک عکس را میبینم، دارم یک داستان هنری میبینم ولی یک نفر چیز دیگری را میبیند. به نگاه شخص بستگی دارد. البته که آقای اسماعیل امینی منتقد خیلی خوبی است.
اگر بخواهم راجعبه جلسات علیرضا راهب صحبت کنم، من ابتذال ندیدم. شاید بحث آموزش پایهای نبود اما نقد شعر بود و کسانی میآمدند که مخاطب شعر بودند و نقد میشدند. هرچند که این اواخر دوباره به بحث آکادمی شعر پرداخته بود.کما اینکه سابق بر این هم کارگاههای شعر برپا میکرد.این اواخر ما با حسینیان و چند نفر از دوستان طرح درس داشتیم. برای نوآموزها دغدغه داشت که آنها میروند در این کارگاهای الکی و شاعر و ترانهسرا نشدهاند و باز هم علیرضا راهب فکر اینها بود و دوست داشت آموزش بدهد. نباید شو اجرا کنیم، نباید موسیقی و تبلیغات اجرا کنیم، دغدغه فقط باید ادبیات و شعر باشد.ما سه نفر هم مخالف نیستیم، فقط فکر این جماعت هستیم که مسیر درست را پیدا کنند
کیوان گلزارنیا:
علیرضا راهب چند روز قبل از درگذشت متنی را به اشتراک گذاشتند که خیلی تند و پرخاشگرانه بود.دلیل این متن چه بود؟ چرا اینقدر عصبی بود؟
فرهاد وفایی:
این بحث -چه موافق چه مخالفین جلسات- که "چرا کافه باشد و چرا بلیط میفروشیم؟ هرچه داریم پیش میرویم بدتر میشود. بحث اینها نیست.حتی آن انجمنهایی که با دبدبه و کبکبه برگزار میشوند، میدانند که ادبیات مسیر درست ندارد .علیرضا راهب میگوید چرا باید این جلسات هرروز خالیتر شوند. اوج جلسات ونداد "کافه شناخت" بود که میزی خالی نمیماند و انقدر شلوغ بود که ایستاده شعر گوش میدادند. پس چرا الان جلسات کافهها دارد خالی و کمرنگ می شود؟ این انجمنهایی که با این سبک گول زدنهای مخاطبان دارند بزرگ میشوند، شوهای تبلیغاتی است. درست مثل فضای مجازی که میگویم خوب است، در ادبیات قطع به یقین بد بود. جایی میرسد که علیرضا راهب یکسری عنادهای شخصی را میبیند، علیرغم اینکه خودش اصلا وارد مسائل شخصی نمیشد. شاید چند سال، بهدلیل مسائل بچگانه که چرا فلان شاعر در جلسه شما نشست یا فلان کار را چرا در انجمنتان کردهاید، اذیت شد. بهنظر من این فقط دلسوزی بودهاست.
فرهاد شما حاضرید این انجمنها تعطیل شوند؟
فرهاد وفایی:
بله اگر به ادبیات، جامعه ادبیات و حال خوب شعر کمک میشود، حاضرم تعطیل شوند.
همایون حسینیان:
کیوان جان علیرضا راهب اصلا اینطور نبود که مخالف باشد. من یک مثال میآورم، شاید دوستان حاضر یادشان نباشد اما کانون ونداد و چند کانون دیگر در چهارسو جمع شدند. اول روحیه تعامل داشتند و بعد که دیدند آسیبزننده است، مخالفت کردند.
فرهاد وفایی:
من در جلسات چهارسو شرکت کردم، حتی گاهی شعر هم خوانده بودم، شب از انجمن بیرون میآمدم و به خانه راهب میرفتم، حتی یک بار نگفت چرا به آن انجمن رفتی، نهتنها من، به هیچکس خرده نمیگرفت. علیرضا راهب فقط از دور میدید یک جنبش غلط است و میخواست راهنمایی کند.
*علیرضا راهب، یک شخصیت ویژه و منحصر داشت
کیوان گلزارنیا:
جلسات ونداد بعد از کرونا چگونه پیش میرود؟ آیا میخواهد با همین اسم پیش برود و یا اصلا ادامه پیدا میکند؟
فرهاد وفایی:
ونداد با کسانی که در جریان هستند برای ادامه قطعا بدون حضور والی خود یک همت بالا میخواهد، برای تصمیمگیری چند و چون ماجرا به یک اتاق فکر و تصمیم گروهی نیاز داریم که خدا را شکر علیرضا راهب، شیوه و خط مشی را میسر کرده بود، میگفت: من دستور نمیدهم، من هم مثل همه یک رای دارم. شاید نظرها و فکرها فرق داشته باشد اما خط مشی همیشه درست بوده است.
مهراز بیگ محمدی:
حرف زیادی نمیتوانم بزنم، فقط میتوانم بگویم دغدغه همه ما یکی است و قطعا اگر ادامه پیدا کند با همان اسم و راه علیرضا راهب پیش میرود و چند و چونش بماند با تصمیمگیری همه دوستان که تعداشان بیشتر از این است و باید در اتاق فکر نتیجهگیری شود.
همایون حسینیان:
شک نکنید که هدف ونداد دنبال میشود .اگرچه بعد از فوت راهب، بچهها هنوز خودشان را پیدا نکردهاند اما من این نوید را به شما میدهم انقدر دوستان به هم احترام دارند و برای هدف راهب پیشرو هستند که حتی اگر دو گروه هم بشوند هردو فقط هدف علیرضا راهب را پیش میبرند.
*دغدغه علیرضا راهب، نوآموزان شعر بود
شمیلا شهرابی:
طبق گفتهها و شنیدهها، مرحوم علیرضا راهب برای همه وقت گذاشتهاند غیر از خودشان. حال که ایشان رفتهاند، برای نشر آثار ایشان چه تصمیمی دارید؟ آیا امید داشته باشیم که به زودی کتابی از ایشان میخوانیم؟
همایون حسینیان:
چه سوال سختی ،از نظر امتیاز، حق امتیاز با خانواده علیرضا است. علیرضا راهب آثار زیادی داشت که منتشر نکرد؛ همه ما داریم. حق امتیاز انتشار آثار، اول با خانواده ایشان است و اگر بخواهند و لازم ببینند، ما وسط میآییم، نظر میدهیم و حتما در اتاق فکر درموردش فکر میکنیم. اما مهمتر از نشر آثار، نقد آثار ایشان است؛ ما باید یک نقد کامل بگذاریم و یک کتاب جامع و کامل منتشر کنیم؛ اما به شخص و از سمت ما دوستان قول میدهم سعی میکنیم که حق خود را ادا کنیم.
فرهاد وفایی:
این موضوع که علیرضا راهب هیچوقت برای خودش وقت نگذاشت و همه وقتش را صرف ادبیات کرد، واقعا باید برجسته شود اما خوشبختانه علیرضا یک مادر کاملا بروز و متشخص دارند که در این عرصه و موضوع، حواس کاملا جمعی دارند و از آنجا که راهب عزیز در تبریز و اکثر شهرستانها دوستانی دارد که آثار را جمعآوری میکنند، خداراشکر حجم زیادی از آثار، جمعآوری شده و اگر با لطفی که مادر ایشان به ما دارند تمامی آثار به دست ما برسد، ما نیز در اتاق فکر به همراه دوستان برای نشر آثار نتیجهگیری میکنیم که با کدام نشریه کار کنیم و چه آثاری منتشر شوند؛ اما قطعا زیر نظر خانواده ایشان.
مهراز بیگ محمدی:
طبق فرموده دوستان، قطعا خانواده صاحب امتیاز هستند. یکسری از آثار هستند که خود علیرضا هم مایل به چاپ آنها نبود. یکسری صاحب نظر هستند، جدا از دوستان وندادی که علیرضا را بهتر میشناسند، میتوانند نظر بدهند. از ایشان صوت، ترانه، داستان و فیلم هم در دست است و این یک بحث کاملا علمی است. علیرضا راهب بت من نیست اما آموزگار من است و از ایشان آموختهام. حتی خودش دوست نداشت ایشان را استاد خطاب کنیم اما ما نمیتوانیم بیگدار به آب بزنیم؛ باید زمان بگذاریم، وقت بگذاریم علمی پیش برویم، نمیتوانیم بگوییم در یک سال آینده کتاب چاپ میکنیم، ولی صد درصد در اتاق فکر به این موضوع میپردازیم.
فرهاد وفایی:
یکی از سختترین کارها این است؛ چون علیرضا خیلی حساس بود.البته یک کتاب آماده چاپ داشتند که خودشان انتخاب کرده بودند و فقط چون نقدی هم به انتشارات داشتند، موفق به چاپ نشدند. احتمالا اول آن کتاب چاپ شود بعد هم با احترامی که خانواده برای ما قائل شدند و اختیار دادند، حتما پیگیری میشود.
حرف آخر...
همایون حسینیان:
من با علیرضا راهب زندگی کردم .شاید خیلی جاها باهم چالش هم داشتیم ولی علیرضا یک شخصیت کاریزماتیک و ویژه داشت. شاید این اواخر قبل از فوتش، اختلافاتی بود و همه این چهره را یادشان باشد ولی علیرضا اصلا کینهای نبود؛ اگر کینهای بود نمیتوانست برای ادبیات قدم بردارد. برخلاف اندام درشت و صدای کلفتش، قلب بسیار رئوفی داشت.
علیرضا چهارچوب خاصی داشت، در ادبیات با کسی شوخی نداشت، با چاپلوسی دوستی نداشت، کینه نداشت و قلبش رئوف بود
مهراز بیگمحمدی:
علیرضا راهب، شخصیتی کاملا با محبت بود، فقط میتوانم مهر تأیید بر حرفهای همایون جان بزنم. نقد میکرد و خودش را هم عاری از نقد نمیدانست و حواشی که برایش درست شد، منصفانه نبود.از ایشان فقط ادب آموختم و ادب آموختم
فرهاد وفایی:
با یک جمله شخصی شروع میکنم، با رفتن علیرضا راهب به یک خلاء بزرگ رسیدم.اما برای حاشیهها میتوانم بگویم برخلاف این سمت جریاندار بود. خیلیها میآمدند علیرضا را بغل میکردند، میبوسیدند، عذرخواهی میکردند بعد میرفتند در فضای مجازی جوری دیگر صحبت میکردند که علیرضا تعجب میکرد و میگفت: این آمد عذرخواهی کرد!
من خوشحالم که ورودم به ادبیات با شناخت بزرگی چون علیرضا راهب بود.
یاد و خاطره اش گرامی باد...
عکاس / امید دیوسالار
اتمام خبر /
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا کانون ادبی زمستان علیرضا راهب ونداد مهراز بیگ محمدی کانون ونداد مصاحبه علیرضا راهب همایون حسینیان فرهاد وفایی راهب اخبار شاعر ابعاد ادبی علیرضا راهب سالگرد علیرضا راهب انجمن ونداد