1401/06/10   ادبیات داستانی   کدخبر: 1534   نظر: 0   بازدید: 1740   خبرنگار: زهره رضوانی چاپ

روزنامه را باد میبرد؛

بررسی زندگی و آثار عباس معروفی

بررسی زندگی و آثار عباس معروفی

عباس معروفی، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر در سن ۶۵ سالگی در آلمان از دنیا رفت.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا :  عباس معروفی صبح امروز (پنج‌شنبه، ۱۰ شهریور) در پی بیماری سرطان در آلمان درگذشت.

عباس معروفی، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ متولد شد. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهۀ ۶۰ با چاپ رمان «سمفونی مردگان» به شهرت رسید. از دیگر آثار او می‌توان به «سال بلوا»، «پیکر فرهاد»، «فریدون سه پسر داشت»، «ذوب شده»، «تماما مخصوص»، «نام تمام مردگان یحیاست»، «روبروی آفتاب»، «آخرین نسل برتر»، «عطر یاس»، «دریاروندگان جزیره آبی‌تر»، «شاهزاده برهنه»، «تا کجا با منی»، «ورگ»، «نامه‌های عاشقانه و منظومه‌ی عین‌القضات و عشق»، «چهل ساله تر از پیامبر» و... امعروفی در دهه‌های پایانی عمر خود به آلمان رفت و در همان‌جا نیز درگذشت.

معروفی که از سال‌ها پیش به آلمان مهاجرت کرده بود، در آن‌جا هم نویسندگی را ادامه داد.

حتی گفته می‌شد که او با وجود افتخارات بزرگی که در ادبیات ایران به دست آورده، در پذیرش هتلی در یکی از شهرهای آلمان مشغول به کار است و زندگی خود را با کارهای ساده‌ای از جمله مدیریت شبانه هتل می‌گذراند.

عباس معروفی، نویسنده و مدیرمسئول مجله توقیف شده «گردون» که به سرطان مبتلا شده بود، سرانجام امروز دهم شهریور ۱۴۰۱ در حالی که ۶۵ سال از عمر خویش را پشت سر گذاشته بود، درگذشت.




عباس معروفی درگذشت



جملات و اشعار ماندگار عباس معروفی:

"هیچ ساعتی دقیق نیست و هیچ چیز مال ِ خودِ آدم نیست، مگر همان چیزهایی که خیال می‌کند دل بستگی‌هایی به آن دارد، بعد یکی یکی آن‌ها را از آدم می‌گیرند..."

سمفونی‌مردگان


"آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد.

بگوید نفس، و بکشد.

وگرنه مرده است."


"من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود."



"عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمی توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود،

و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ می شود."






"برای این که خودم را پیدا کنم.

صبح صدایت کردم

اصلا به روی خودم نیاوردم

که نیستی"




"همراهت می‌آیم تا آخر راه …!

و هیچ نمی‌پرسم هرگز

با تو اول کجاست،

با تو آخر کجاست…

عباس معروفی"


اتمام خبر /


گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر عباس معروفی عباس معروفی درگذشت عباس معروفی کیست سمفونی مردگان اشعار عباس معروفی

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.