شعر فارسی در دروه های مختلف تاریخ کهن ادبیات ایران هیچ وقت از پرداختن به مدح پادشاهان و مشروعیت بخشی به حکومت ها خالی نبوده است. زیرا شاعران در هر دوره ای در دربار برای سرودن شعری با مضامین ستایش پادشاه و پیروزی در جنگ صله دریافت می کردند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا : رونق بازار شعر و ادب پارسی در میان همه سلسله هایی که بر ایران حکمرانی کردند، بعد از وقفه ای نسبی در روزگار افشاریان و زندیان،در دوران حکومت قاجار به دلیل بروز رویداد های مهم و ایجاد نقطه عطف در ارتباط با دنیا و مهم تر از آن علاقه و ذوق خود پادشاهان قاجار به شکلی گسترده تر دوباره از سرگرفته شد.شاید نسل جوان و نوجوان علاقه مند به ادبیات کمتر خوانده یا شنیده باشد،یا اصلا به ذهنش هم خطور نکرده باشد که فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه هر دو شاعر بوده و دیوان شعر دارند.
جالب است یکی خانبابا،دیگری قبله عالم روی هم رفته نزدیک به 90 سال بیشتر از بقیه پادشاهان سلسله قاجار حکومت کردند،درحالیکه هردو طبع سرودن شعر و علاقه به برپایی مجالس شعر و ادب داشتند.
آغا محمدخان قاجار مؤسس سلسله قاجار به دلیل اشتغال به جنگ و تفکر تثبیت حکومت،فرصتی برای تشویق شعرا و سخن سرایان نداشت،اما پررنگ تر از همه و بقیه جانشینان، فتحعلی شاه دربار باشکوهی در تهران بنا کرد و برآن شد که زندگانی درباری پرعظمت روزگار باستان را تجدید کند،او که خود از شاعری بی بهره نبود به شعرا اهمیت بسیار می داد و هدایای فروان به آنان می بخشید. البته به چه شاعری و به چه شعری توجه می کرد؟ این مهم است، هرکس که ریش همایونی،قامت چون سرو و رخسار یوسف مثال سایه خداوند را بهتر تصویر سازی کند و زبان چرب تری داشته باشد. صدها شاعرقصیده گو و غزل سرای متملق چاپلوس به امید نزدیک شدن به دربار و دریافت هدایای نقدی و اخذ لقب و یا سمتی از هرکجای ایران شاه جمع شدند و انجمن شعری به نام (انجمن خاقان) تشکیل دادند. خاقان تخلصی بود که فتحعلیشاه در سرودن شعر یا غزل استفاده می کرد.
شعر فارسی در دروه های مختلف تاریخ کهن ادبیات ایران هیچ وقت از پرداختن به مدح پادشاهان و مشروعیت بخشی به حکومت ها خالی نبوده است. زیرا شاعران در هر دوره ای در دربار برای سرودن شعری با مضامین ستایش پادشاه و پیروزی در جنگ صله دریافت می کردند. اما در بیش از نیمی از دوره قاجار این مضامین کمی فراتر از مدح و ثنا، جلوتر رفته چاپلوسی رذیلانه را رواج دادند و بار معنایی می رفت دچار انحطاط اخلاقی شود.
لازم به ذکر است اکثر این شعرا مستعد و کار آن ها شاهکار بود ولی همه آن ها در زمینه تملق ارباب و چشم داشت مادی شعر می سرودند. در این میان یگانه ادب پارسی در نوآوری در نیمه اول قرن سیزده و سلسله قاجار،سیاستمدار و دانشمند پاک اندیش میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی بود که به جای چرب زبانی نثر فارسی را قوت بخشید و سعدی زمانه خود بود. متملّقان در سرودن شعر از سر تا نوک پای شاه را ستایش می کردند و اندک هوشیارانی چون قائم مقام،اندک جامعه باسواد و آگاه ایران را متوجه جبهه جنگ ایران و روسیه و مشکلات جامعه می کردند.
به سروده زیر از قائم مقام فراهانی توجه کنید که چگونه ولیعهد را از پرداختن به لهو و لعب برحذر می دارد و او را متوجه خطر روسیه و شرایط بحرانی کشور می کند. در این قصیده قائم مقام پس از ستایش عباس میرزا در ابیات ابتدای سروده، در ادامه شعر به پند و ارز عباس میرزا می پردازد. ابیاتی از این قصیده به شرح زیر است:
شاهدان گرچه لطیف اند و ظریف اند ولی این نه هنگام لطایف نه مقام ظرف است
گرگ با گله قرین است چه جای طرب است؟ کفر را رخنه به دین است؛چه جای شعف است؟
زان که از کشور اسلام کنون چندین شهر به ستم مغتصب است و به جفا معتسف است
سروده های شعرای دوره فتحعلیشاه همگی از نظر فن سرودن و استفاده درست از عروض و زیبایی شناسی شاهکارند اما از نظر محتوی اغراق و چاپلوسی فراوان دارند و از کاهی سبک کوهی به بلندی و استحکام دماوند ساختند. قاآنی شیرازی در طول عمر خود شاهد حکومت سه پادشاه قاجار و مداح هرسه آن ها بود. قاآنی در مدح فتحعلیشاه شعری سروده که او را سایه خداوند و پسرش دولتشاه را نور خدا می خواند:
پدری و پسری سایه و نور یزدان پدری و پسری رحمت و فیض و رحمان
عمر قاآنی وقتی به روزگار ناصرالدین شاه رسید با امیرکبیر مواجه شد. او می خواست چرب زبانی کند و مورد توجه قرار گیرد ولی انگار طرفش را درست نشناخته بود و مورد تنبیه امیرکبیر قرار گرفت. از آنجایی که مجیزگویی به زبان شعر از شاه آغاز می شد و به ثنای وزیران و صاحب منصبان هم می رسید، شعرا به ستایش وزیران و فرماندهان و شاهزادگان نیز می پرداختند و بازار گرمی داشتند.
صاحب منصبان بی سواد و بی عرضه که در اثر زدو بند به مقامی رسیده بودند و خودشان هم می دانستند که چیزی بارشان نیست، اغلب از مدح و ستایش شاعران لذت می بردند! نگاه کنید...خنده دار است که هیچ گریه دار است، وزیر خائن به مردم و میهن دوره محمدشاه(حاجی میرزا آقاسی) دچار سرماخوردگی و زکام شده، قاآنی شیرازی برای زکام آقا شعرسروده است! چاپلوسی چاپلوسی دیگر، اکنون بخوانیم بخشی از این سروده را که چه گفته:
زکام خواجه گواهی دهد بدین گویی که این نسیم زخلق رسول مختار است
دلا زمدح محمد به مدح خواجه گرای که خواجه از پس او بر دو کون سالار است
پناه دولت اسلام حاجی آقاسی که همچو دست فلک خامه اش گهربار است
شعر ناصرالدین شاه در وصف امام رضا
شعرهایی با مضمون دختران قاجاری
اما رفتار یگانه وزیر دانشمند و نابغه تاریخ ایران آن شهید پاک سرشت راه آبادانی میهن را در برابر چاپلوسی قاآنی با شعر ببینیم. پس از مرگ محمدشاه، قاآنی با آغاز حکومت ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر به مدح این دو نفر پرداخت. وی روزی بهترین قصیده خود را در ستایش امیر سرود و به امید گرفتن کیسه های زر به نزد او رفت. امیرکبیر نگاهی به قاآنی شیرازی که دست به سینه جلویش ایستاده بود انداخت. امیر گفت چه می خواهید؟ قاآنی گفت: شما از میزان ارادت من به خودتان اطلاع دارید ولی با این وجود من خیلی تلاش کردم تا وقت ملاقات از شما گرفتم، چرا نمی خواهید هرچند مدت یکبار به حضورتان برسم و قصیده ای را که در بیان اوصاف جمیله آن حضرت برایتان سروده ام بخوانم؟ امیربا گفتن پاسخی که گرفتاری مملکت اجازه نمی دهد مدام طفره می رفت و خشم خود را فرو می برد. قاآنی لبخندی مصنوعی زد و گفت: کاملا واقفم که حضرتعالی نسبت به شعرا نظر خوبی ندارید و حتی دستور داده اید حقوق بعضی از آن هارا قطع کنند؛ درحالیکه امیر می دانند که گلستان ایران زمین اصولا با گلهای شاعران جان گرفته است و شاعران در بیان اوصاف حاکمان عدالت گستر سهم بسیاری داشته اند. امیر سخن قاآنی را قطع کرد و گفت: ایران کجا گلستان شده؟ بیماری های مختلف هرساله هزاران نفر را به دیار باقی می فرستد و فرصت علم آموزی و تحصیل برای همه مردم به طور مساوی برقرار نیست، سرودن شعرخالی به تنهایی
کشوری را گلستان نکرده، حالا شما هدفتان از این ملاقات چیست؟ قاآنی با غرور همراه با چاپلوسی گفت: آمده ام تا قصیده ای را که در مدح شما سروده ام بخوانم سپس بدون اینکه منتظر اجازه بشود شروع به خواندن کرد که بخش هایی از این قصیده بدین صورت بود:
امیرشه، امین شه، یسارشه،یمین شه که سرزآفرین شه، به عرش سوده بارها
به هفت خط و چارحد، به هردیار و هر بلد فزون زحصر و عدّ و حد، تراست جان نثارها
کبیرها،امیرها، خبیرها، بصیرها وزیرها، امیرها، مُشیرها، مشار ها
وی قصد داشت همچنان ادامه دهد که امیر خشمگین شد، دستش را بالا برد و قاطعانه محکم گفت: بس کنید! پس دستور داد چوب و فلک بیاورند و از آن پس به او مستمری ندهند البته در آن حین شفاعتش را کردند. امیرگفت : غیراز لفاظی چه هنری داری؟ گفتند: مقداری زبان فرانسه می داند. امیر کتابی درمورد کشاورزی به قاآنی داد تا ترجمه کند و در ازای این کار مزد بگیرد.
دقت کنید امیرکبیر یک کتاب علمی را داد تا ترجمه بشود و بدرد مملکت بخورد، او اعتقاد داشت دولت نباید پول مفت یا پول چاپلوسی به کسی بدهد. هرکس باید در مقابل کاری که در نشر علم و فرهنگ و صنعت انجام می دهد حقوق بگیرد، نه اینکه با شعر و ادبیات مخالفتی داشته باشد بلکه می دانست ارزش شعر و ادبیات نباید پایین بیاید و از نظر معنایی و بار اخلاقی دچار تنزل شود. امیرکبیر زیاد زنده نماند تا اصول شعر سرودن و ادبیات را به درستی ترویج دهد. اورا با حیله های فروان از کار برکنار کردند و در حمام فین به شهادت رساندند تا بازار ادبیات چاپلوسی دوباره از سرگرفته شود. این شاعران نه اینکه خود بخواهند هنر خود را در راه تملق گویی به کار ببرند، شرایط دوران زندگی اشان به نحوی بود که اینگونه پرورش پیدا کرده بودند وگرنه از نظر توانایی سرودن شعر،آفرینش قوافی و سایر صنایع ادبی مستعد و توانمند بودند.
این شرایط تا انقلاب مشروطه ادامه داشت که با این انقلاب رو به افول رفت و در نهایت ذکر وقایع و شرایط اجتماعی و سیاسی در شعر و ادبیات ایران ارزش پیدا کرد. با امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه تا پایان سلسله قاجار، انتشار روزنامه و آگاهی مردم نسبت به گذشته بیشتر شد و ارزش هایی چون میهن پرستی، بیان مشکلات جامعه، کمبود ها، فقر و موضوعاتی که به مردم آگاهی می رساند و بازار شعر از نظر محتوی و مضامین اخلاقی و اجتماعی و عاشقانه قوت گرفت.
اتمام خبر /
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر سایت شعر شاعران قاجاری شاعران عصر قاجار ادبیات چاپلوسی ناصرالدین شاه قاآنی