صادق هدایت، صادق چوبک و بزرگ علوی از پدران داستان نویسی مدرن و دیگران آثار ماندگار آفریدند که همگی دستمایه آثار سینمای اعتراضی، اجتماعی و انتقادی در تاریخ سینمای ایران شدند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا : ادبیات داستانی و صنعت جادویی سینما دو عنصر جدا ناشدنی از یکدیگر هستند. یک داستان و حماسه شورانگیز که ریشه در واقعیت یا افسانه دارد توسط نویسنده ای توانا، صاحب سبک و آگاه به فرهنگ بومی و اجتماعی کشور خود پدید می آید و به کتابی مهم و پرفروش که دارای ارزش های ادبی و محتوایی در تاریخ ادبی یک کشور یا جهان است تبدیل می شود. در ادامه ماجرا با اختراع سینما این داستان ها بر پرده جادویی سینما نقش می بندد و دل تماشاگری که آن کتاب یا داستان را هم نخوانده می رباید و ارزش های انسانی را به جامعه منتقل می کند.
رمان های سه تفنگدار،کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما، بینوایان اثر ویکتور هوگو و شخصیت هایی چون رابین هود و زورو که ریشه در فرهنگ فولکلور انگلیس و اسپانیا دارد، بخاطر جذابیت و ریشه های تاریخی اعتراض و انتقام و انتقاد طبقات فرودست جامعه به طبقه مرفه و حاکم که خون مردم را می مکند، بارها به فیلم های سینمایی و سریال های جذاب تبدیل شدند و مخاطبان بسیاری پیدا کردند. اما بپردازیم به ایران عزیزمان سرزمینی کهن با ادبیاتی غنی که بی شک سردمدار ادبیات جهان است، کشوری که سینمایش هم مانند خودش سن و سالی زیاد و عمری طولانی دارد، مگر می شود از این قافله عقب بماند؟ واقعا راستش را بخواهیم همیشه امکانات و تجهیزات اساسی و زیر ساختی برای تبلیغ و ترویج داشته های تاریخی و فرهنگی امان آن طوری که شایسته باشد نبوده است. مرز بین اسطوره و قهرمان واقعی در ادبیات و تاریخ ما به اندازه تارمویی نامرئی است.
صادق هدایت، صادق چوبک و بزرگ علوی از پدران داستان نویسی مدرن و دیگران آثار ماندگار آفریدند که همگی دستمایه آثار سینمای اعتراضی، اجتماعی و انتقادی در تاریخ سینمای ایران شدند. در این بین چند رمان و اثر شاهکار سینمای اعتراضی کشورمان به مشتاقان و علاقه مندان نوجوان و جوان درست شناسانده نشده و هنوز هم خود تحقیری وجود دارد و وسترن های حماسی آمریکایی برای آنها جذاب تر است. در این مقاله با افتخار یکی از این ناشناخته های جذاب را معرفی می کنم. این رمان جذاب و گیرا که ریشه در واقعیت دارد تنگسیر نام دارد. تنگسیر به اهالی شهرستان تنگستان در استان بوشهر گفته می شود. بله تنگسیر جایی که دلوار را دارد و قهرمان ملی رییسعلی دلواری در آن دیده به جهان به گشوده است. صادق چوبک خالق این اثر جاودانه و گیرا که خود زاده بوشهر است این رمان را بر اساس واقعیت های محلی فرهنگ مردم مبارز در بوشهر که در کودکی شنیده بود در سال 1342 پدید می آورد. قهرمان و شخصیت اصلی داستان تنگسیر (زائرمحمد) است که دوست و رفیق دیرینه رییسعلی دلواری بوده و با او در برابر انگلیسی ها می جنگیده است اما اینبار باید در برابر ظلم آشکار حاکمان و علمای به ظاهر متشرع داخلی بندر در اواخر دوره قاجار که پول و سرمایه او و مردم بندری بوشهر را بالا کشیده اند قد علم کند.
این رمان در سال 1352 توسط امیر نادری به یک اثر سینمایی شاهکار و جذاب تبدیل شد که به لحاظ تکنیک و کمبود امکانات در زمان خود در زمره آثار بی بدیل سینمای ایران جای می گیرد. (بهروز وثوقی) در نقش زائر محمد ظاهر می شود و شخصیت رمان تنگسیر را بدون دوبله با صدای خودش با ادای درست لهجه بوشهری و بازی درخشان جان می بخشد، او برای این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم دهلی نو می شود. البته جانب انصاف را رعایت کنیم که جدا از نقش اول همه بازیگران فیلم از جمله شادروان پرویز فنی زاده، جعفر والی، نوری کسرایی و دیگران بسیار جذاب ظاهر شدند و سهم مهمی در آفرینش این فیلم بی همتا که به شیوه رنگی فیلم برداری شده نقش داشتند. در این فیلم معماری اصیل خانه های ایرانی در جنوب با سه دری و پنج دری با شیشه های رنگی با مهتابی های مخصوص برای فرار از گرما و رطوبت طاقت فرسای جنوب و فضاهای تاریخی بازار سنتی بوشهر و مردم محلی به زیبایی در قالب داستان به تصویر کشیده شده است. از موسیقی زیبای متن اثر لوریس چکناواریان نگذریم که به زیبایی فیلم دوچندان کمک کرده است.
اما بپردازیم به داستان جذاب فیلم که از دل رمان و داستان واقعی و فرهنگ غنی فولکلور جنوب ایران بیرون آمده است. زائر محمد یا به طرز گفتار محاوره (زار ممد) یک کارگر زحمتکش همه فن حریف ، با ایمان و خداشناس،فداکار، نجیب و سربه زیر است. او یک مرد قوی بنیه و محکم و شجاع اهل تنگستان است که برای زنش (شهرو) همسری بی نظیر و برای فرزندانش پدری مهربان و فداکار است. او در زمین هایی به آب نیاز دارد چاه می کند، تجربه آشپزی برای فرنگی ها را دارد همه انگلیسی های قونسولگری از کارش راضی بودند، قهرمان داستان مانند دیگر هم ولایتی هایش تیرانداز ماهری است و با تفنگ مارتینی انگلیسی های زیادی را به درک واصل کرده، مدتی روی عرشه کشتی کار میکرده، سابقا دکان جو فروشی داشته، کشاورزی می کرده، سرشوری میکرده ، توانایی آهنگری هم دارد و به قول خودش حتی برای درآوردن نان یک لقمه نان حلال کثافت ها را هم می شسته و تمیز می کرده است.
زار ممد برای آغاز یک زندگی بهتر دست زن و فرزندانش را گرفته به بندر آورده و در میان کپرنشینان در ساحل بوشهر مستقرشد. زار ممد مبلغ 1000 تومان وجه نقد به صورت سکه نقره صاحبقرانی را به چهار نفر شخصیت بزرگ شهر به نام های
1-آشیخ ابوتراب برازجانی 2-حاج عبدالکریم حاج حمزه بزاز3- حاج علی وکیل کچل4 و-ابول گنده رجب داده تا با آن تجارت کنند و سود حاصل از آن را به او پرداخت کنند تا بعد از این همه سختی و تلاش بتواند زندگی آبرومندانه ای برای خود و زن و بچه اش فراهم کند، اما آن ها که با نایب امنیه که دستشان در یک کاسه است ساخت و پاخت کرده این پول بی زبون زار ممد را به راحتی آب خوردن بالا کشیده و برای زار ممد سند دروغین جعل کردند که تجارت سودی نداشته و پول هم هزینه شده است، در واقع تجارتی در کار نبوده و دکان حاج عبدالکریم بزار پارچه هایش بیشتر شده و بقیه آقایان هم از جمله شیخ ابوتراب برازجانی صاحب ملک و زمین بیشتر شدند و گردنشان کلفت تر شده . بقیه مردم هم همین زخم را خورده اند منتها اینقدر فشار اقتصادی و معیشتی زیاد است که یادشان رفته چه بلایی سرشان آمده و باید بروند داد خواهی کنند، در این میان زار ممد ضرر بیشتری کرده است. او بارها به خانه و دکان این چهار نفر رفته و با احترام و نجابتی خاص و دستبوسی و ادای این جملات که شما آقایان ریش سفید هستید، شیخ هستید...بزرگتر هستید و آگاه به امور دین و در جایگاه بزرگتر مانند پیغمبر خدا برای مردم وکیل هستید و مردم را به درآوردن روزی حلال دعوت و از آتش جهنم می ترسانید خواهش می کند پول او را بازگردانند، اصلا سود هم نمی خواهم، می گوید اگر ندارید قسطی بپردازید.. نگاه کنید حتی راضی شده 1000 تومان را به 300 تومان صلح کند! دیگر باید چکار کند؟ حاج علی وکیل کچل می گوید 40 تومن دیگر بردار بیار کارتو راه بندازم! دائم او را می چاپند و مسخره می کنند. در مواجه با زار ممد با الفاظ رکیکی او را تحقیر می کنند و به او بد و بیراه می گویند و او را از خانه و دکان خویش بیرون می اندازند. اشتباه نکنید زار ممد نه پخمه است نه ساده و بی زبان، او دارد تلاش می کند با آنکه حق با اوست حرمت ها را حفظ کند و از راه دوستی حق خود را بگیرد، مردم هم مدام می گویند زائر این 4 نفر رو حوالشون بده به تیغ برهنه حضرت عباس و روز جزا، زائر هم می گوید : مگه خودوم چمه؟ با لهجه بوشهری زیبا که یعنی می داند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که خودشان بخواهند. مردم حتی تصور می کنند او خود به این خفت تن داده و آبرویش از این جهت رفته که حقش را در روز روشن خوردن و دم نمیزند و عزت نفسش خدشه دار شده است.
در صحنه آغازین فیلم زار ممد درحال کندن چاه در گورستان است که ورزای (گاونر) سکینه با بازی ( مرحومه مهری ودادیان) وحشی شده به مردم حاضر در گورستان یورش می برد، مردم از زار ممد کمک می خواهند زار ممد گاو را می گیرد و به زمین می کوبد و گاونر دچار سستی و ضعف و غیر قابل استفاده می شود و سید به زائر می گوید سرش را ببر تا عذاب نکشد و گوشتش حرام نشود. سکینه که تنها دارایی اش همین گاو نر بود با گریه زاری و فریاد های عصبی به زار ممد تندی می کند و کنایه می زند که زور تو به گاو من رسید اگه عرضه داشتی پولتو از حاج عبدالکریم بزاز و شیخ ابوتراب برازجانی و بقیه می گرفتی. این حرف به زار ممد سنگین می آید و باعث تحول درونی او می شود.
زار ممد بالاخره تصمیم می گیرد این 4نفر دزد را که لباس دین را هم بدنام کرده اند به قتل برساند برای این کار حتی نزد سید می رود و با قرآن استخاره می کند و خوب هم می آید. زار ممد اسلحه قدیمی خود را از زیر درخت نخلی که در آن دفن کرده بیرون می آورد اسلحه را تمیز می کند و تبرش را تیز می کند. قبل از انجام این کار سرو وضع خود را اصلاح می کند لباسی نو به تن می کند و از صبح زود تا آخر شب ابتدا حاج عبدالکریم بزاز را جلوی دکانش، شیخ ابوتراب و علی وکیل را در خانه اشان و ابول گنده رجب را بعد از کشاندن او از بست نشینی در خانه آقا سید ممدلی کازرونی برای اینکه خانه آقا بی حرمت نشود با همکاری مردم در ملا عام به قتل می رساند. این کار زارممد نه برای گرفتن پول که برای بازیابی عزت نفس و خراب شدن خانه ظالم و روشن شدن مردم بود. مردم هم همگی در طول مسیر از زار ممد حمایت کرده و به وجد می آیند و بی اختیار می گویند : نگو زار ممد بگو شیر ممد... و همه باهم فریاد میزنند مرحبا شیر ممد.
همه بوشهر خانه زار ممد شده و می گویند سربازان امنیه بیایند او را پناه می دهند حتی بارون آساتور اغذیه فروش ارمنی او را در دکان خود پنهان می کند تا از دست ماموران امنیه بگریزد. در پایان فیلم او موفق می شود و مردم او را همراه با خانواده اش فراری می دهند درحالیکه مردم بوشهر هم متحول شده، شجاعت خود را باز یافته و با امنیه های ستمگر درگیر شدند و حق خود را می طلبند.
منابع:
چوبک،صادق (1342). تنگسیر
مهرابی،مسعود(1371).تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال 1357
اتمام خبر /
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا دانیال فتحی لاطران سایت شعر صادق چوبک فیلم تنگسیر نقد فیلم تنگسیر سینمای معترض ایران ادبیات اعتراضی تاریخ سینمای ایران موج نوی سینمای ایران