1402/01/02   شعرنو   کدخبر: 1607   نظر: 0   بازدید: 2241   خبرنگار: دانیال فتحی لاطران چاپ

پنج شاعر تأثیر گذار بر شعر نو

پنج تن شعر نو

پنج تن شعر نو

درمیان این همه شاعر نوپرداز، پنج فرزند پدرشعرنو (نیما یوشیج) با داشتن خلاقیت و شخصیتی قوی کار آغاز شده پدر را در سرودن شعر نو ارزشمند تر ساختند. این پنج نفر را پنج تن شعر نو می نامند. این نامها به درستی در ذهن شما حک می شود و ناخودآگاه شعرهایشان را زمزمه می کنید. فروغ فرخزاد،سهراب سپهری،مهدی اخوان ثالث،احمد شاملو و فریدون مشیری پنج تن تأثیر پذیرفته از نیما و تأثیرگذار در پیشرفت شعرنو و پخته تر شدن بیان آن هستند.


به گزارش خبرگزاری شعر ایران _ تارنا: همه چیز درحال دگرگونی است، یک دگرگونی سریع و بی امان و گاهی بی منطق، آدمی هر لحظه در زندگی خود شاهد یک انقلاب فکری و تحول است، خواه اختراع یک دستگاه باشد برای آسایش و راحتی مردم یا به روز شدن جنگ افزاری برای کشتن همان مردم و یا یک نوآوری در هنر باشد مانند جادوی هنر هفتم سینما که می تواند ساعت ها چشم هارا خیره نگه دارد. درمیان این همه تغییرات ، ادبیات هم از این کاروان جدا نیست. ادبیات یکی از ارکان مهم فرهنگ هر کشور است و به مجموعه گفتارها و نوشتارهایی اطلاق می شود که در آن ها از صنایع و فنون بلاغت و فصاحت ادبی استفاده شده باشد. یعنی اگر بخواهیم به زبان ساده تر بگوییم هرآنچه که زبان را زیبا، آهنگین و دلنشین می کند. به طور مثال جمله (من رفتم) از ویژگی های ادبی برخوردار نیست.


شعرهم یکی از مهم ترین شاخه های ادبیات است که در طول تاریخ همواره درحال پوست اندازی، تغییر ساختار و محتوا بوده . میهن عزیز و کهنسالمان ایران مهد تولد شعر و علوم انسانی است. زبان فارسی زبان شعر است و با وجود قومیت ها،زبان ها و لهجه های گوناگون همه ی آن را پذیرفته و در گنجینه زبانی خود گنجانده است. ایران بیشتر از همه ممالک دنیا شاعران بزرگ تربیت کرده و سابقه سرودن شعر در ایران به طرز شگفت انگیزی بیشتر از همه دنیا است.

قبول داریم و می دانیم هر هنری و ادبیاتی اگر دچار ورطه تکرار شود و در آن نوآوری و زایش به وجود نیاید از غنای آن کاسته و کم فروغ می شود. و هرچند شاهکار هم باشد، میلیون ها شاهکار دل آدم را میزند وقتی تکراری شود،دلزدگی به وجود می آورد و نمی تواند مفهوم یا پیام جدیدی منتقل کند و بر افکار جامعه و مردمان تأثیر بگذارد و اینگونه عمرش به پایان می رسد. زبان فارسی اینگونه نیست و استثنا دارد. 


سعدی،حافظ،مولوی و فردوسی بزرگ و بسیاری دیگر در ادبیات ایران و جهان جاودانه اند. با این پیشینه محکم با تحول و نوآوری در شعر معاصر ارزش کار مشاهیر ادبی گذشته پررنگ تر و ادبیات غنی ایران محکم تر می شود. با ورود به دوران حکومت قاجاریان و آشنایی عمیق ایرانیان با فرهنگ و ادب غرب به وسیله دانشجویان فرنگ رفته و ترجمه رُمان ها، داستان ها و اشعار بی نظیر ملل اروپایی نظیر فرانسه، آلمان، اسپانیا و روسیه دریچه جدیدی به روی ادبیات و شعر ایران باز شد.

تأثیر این ادبیات از انقلاب مشروطه به بعد دو چندان شد و جامعه ادبی و شاعران نیاز به تغییر و تحول در ساختار و محتوای شعر را به شدت احساس کردند. این نیاز همگام با تشنگی برای پیشرفت علمی، صنعتی و عدالت اجتماعی بود. آن ها این موضوع را متوجه شده بودند که برای بیان حقایق و مشکلات و مسائل انسانی به زبانی ساده تر از زبان شعر کلاسیک و سنتی در روش سرودن شعر نیاز دارند. البته این به معنای ناکارآمدی و پشت پا زدن به آن همه ارزش نبود بلکه حیف دانستند ایران که مهد شعر است از قافله ادبیات جامعه جهانی عقب بماند و این مایه افتخار و خوشحالی است، که نوآوری در شعرفارسی با حفظ ارزش های گذشته همراه بود.آن ادبیات غنی که خود جاودانه بود و هست. اکنون راه دیگری نیاز داشت تا اندیشه های جدید را بتوان راحت تر انتقال داد و به زبان مردم نزدیک تر شد.


نیما یوشیج با سرودن شعری تازه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی نقطه عطفی در ادبیات ایران به وجود آورد. سرودن شعری خارج از قواعد ساختاری و شکل هایی غیر از شعر سنتی و قدیمی که به شعرنو موسوم گشت. البته شاعرانی پیش از نیما تلاش کرده بودند این نوآوری را به وجود آوردند ولی به دلیل جو حاکم برجامعه ادبی آن دوران به ظاهر و ساختار فنی شعر دست نمی زدند و تلاش می کردند از نظر محتوا متفاوت و با نیاز روز جامعه خود تغییراتی به وجودبیاورند.

از آن دوران تا به امروز این تحول مورد انتقاد قرار گرفت، به ویژه در دهه های نخستین که پدیده ای عجیب بود. شاید بزرگانی مانند ملک الشعرای بهار و هم عصران نیما تصور می کردند او بدعت ایجاد کرده و همه آن گنجینه بزرگ ادب پارسی را زیر سوال برده است. اما واقعیت این است که ظرفیت عجیب و استثنایی زبان فارسی این قابلیت را برای شاعر خلاقی مثل نیما فراهم کرد تا درآن نوآوری به وجود آورد.این طور نبود که  در ادبیات وارداتی غرب ذوب شده باشد، داشته های ما در فرهنگ و تاریخ و ادبیات آرزوی دیگر ممالک است.

نیما با این تفکر و تسلط به شعر کلاسیک با شجاعت و اعتماد به نفس قلمرو تازه ای برای شعر فارسی کشف کرد. شعر نیما چیزی است متفاوت با شعر سنتی که عمدتاً از راه گذشتن از اوزان عروضی یا کوتاه -بلند نویسی سطرها پدید می آید و باعث گسترش آهنگ می شود اما در شعر نیما هنوز عنصر وزن عمل می کند. به زبانی دیگر این نوآوری به شکلی بود که با حفظ نوعی وزن و قافیه، پیوند خود را با ادبیات قدیم حفظ می کرد. با این تفاسیر نیما را پدر شعرنو نامیدند. در زمان حیات نیما و پس از کوچ او شاعران بسیاری پا به عرصه وجود نهادند و با درک درست از این از این نوآوری این کودک نوپای شعر معاصر را به پختگی رساندند.

درمیان این همه شاعر ، پنج فرزند پدر شعرنو با داشتن خلاقیت و شخصیتی قوی کار آغاز شده پدر را در سرودن شعر نو ارزشمند تر ساختند. این پنج نفر را پنج تن شعر نو می نامند. اسامی این عزیزان به درستی در ذهن شما حک می شود و ناخودآگاه شعرهایشان را زمزمه می کنید. فروغ فرخزاد،سهراب سپهری،مهدی اخوان ثالث،احمد شاملو و فریدون مشیری پنج تن تأثیر پذیرفته از نیما و تأثیرگذار در پیشرفت شعرنو و پخته تر شدن بیان آن هستند.



بیش از پنج دهه از کوچ زودهنگام فروغ در اوج جوانی و نرسیدنش به پختگی عمر می گذرد در حالیکه در جوانی جاودانه شده بود.کمی بیش تر از چهار دهه از سفر ادبی سهراب به آرامشکده و طبیعت ادبی مورد علاقه اش گذشته است. اخوان ثالث هم کمی بیشتر از سومین دهه از کوچش به دیار باقی و همسایگی با حکیم توس را گذرانده است. در آغاز پیشروی در قرن جدید سال ۱۴۰۲ خورشیدی، کمی بیشتر از دو ده سال از طلوع ابدی و غروب ازلی شاملو و فریدون مشیری می گذرد. انگار این دو تن باهم قرار داشتند در یک سال با فاصله چند ماهه خود را به جمع یاران برسانند تا سنگینی کفه ترازوی نوپردازی شعرمعاصر ناگهان تهی از نخبگان شود و احساس بی وزنی کند. این گفته درستی است که در آسمان علم و ادب و هنر افراد مستعد فراوان هستند اما عده اندکی بیشتر از بقیه در اذهان و حافظه تاریخی ماندگار هستند. اکنون حافظه تاریخی نوپردازی در شعرمعاصر را با این پنج تن مرور کنیم و ببینیم چرا تأثیرگذار هستند. انگار اگر سواد ادبی هم نداشته باشیم آن هارا می شناسیم، آثار این عزیزان خاصیت موسیقایی فراوانی هم نیز داشته و بسیاری از بزرگان و نامداران موسیقی ایران از شعر آنان در آثار خود استفاده کرده اند. این را بگویم همه این پنج تن به قواعد شعر کلاسیک اشراف داشتند اما با سرودن شعر نو شناخته شدند.





۱-فروغ فرخزاد



ای شب از رویای تو رنگین شده! فروغ نازنین، خفته جاودانه در بهشت ظهیرالدوله طهران، ساده ای زیبا، آشنا برای همه، انگار جدا از هنرش شخصیت محکم اوست که اورا متمایز می کند. انگار اول فروغ را می شناسیم بعد فروغ شاعر را، خیلی زیباست! چقدر تاریخ ایران عجیب و پر رمز و راز برای مقایسه فروغ و پروین است، درست در زمانه ای نزدیک به ما در دوران پهلوی اول، پروین اعتصامی پررنگ ترین شاعر زن در شعرکلاسیک ظهور کرد، این گفته اغراق نیست بروید در خیابان از هر صد نفر بپرسید یک شاعر زن شعر سنتی را نام ببرید، در بدترین حالت در حافظه و ذهن همه نقش بسته پروین اعتصامی، شاعران زن دیگری هم بودند که در تاریخ شعر کلاسیک آثاری از خود برجای گذاشتند، اما پروین اعتصامی به معاصربودن و بیان شعری نزدیک به حال مردمان به یاد  ماندنی تر است. جالب است هنوز کودک نوپای شعرنو به جوانی نرسیده بود که خداوند در دامان هنردوست و ادب پرور ایران پروینِ شعرنو (فروغ) را می آفریند. آیا کسی می تواند انکار کند همان حس زنانگی قوی، حس دلسوزی، مهربانی و مستقل بودن زن ایرانی همانند پروین و شخصیتش در شعر فروغ وجود ندارد؟ تفاوت این دو عزیز در نوپرداز بودن و کلاسیک سرودن بود و عجب روزگاری است هردو در اوج جوانی رخت سفر از این دنیای فانی بربستند. فروغ در میان دختران و زنان سرزمینمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در جریان شعر نیمایی یا آزاد فروغ فرخزاد نماینده زنان شاعر معاصر است. او در اشعار داستانی خود به خلق شخصیت های زنانه با تیپ های مختلف می پردازد. از نظر جامعه شناختی، حرکت زنان سنتی جامعه و تغیرشان به زنانی اجتماعی را در شعرفروغ می توان مشاهده کرد. او نشان دهنده چهره زنان معاصر در راستای جامعه مدرن و مفهوم متغیر فمنیسم در زمان معاصرخود است. وقتی از واژه فمنیسم استفاده می کنیم به دلیل عدم مطالعه کافی معانی بد در اذهان ایجاد می شود. فمنیسم در معنای لغوی به طرفداری از حقوق سیاسی،اجتماعی زن اطلاق می شود. به زبان ساده و قابل فهم می توان گفت : فمنیست کسی است که معتقد باشد زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند. فروغ زبان ساده شعر نیمایی است و مردم را بیشتر از نیما با هویت اصلی شعرنیمایی آشنا می کند. فروغ از نگاه یک زن به جامعه نگاه می کند و لحن ودیدگاه زنانه اش به شعر نو ویژگی تازه و جالبی بخشیده،شعر فروغ نماینده ذهنیات زنی صمیمی و اصیل است که در دوره شاعری خود بدون هیچ گونه اندیشه از پیش تعیین شده، حرف های مختص خود را می زند. سیمین بهبهانی می گوید: فروغ در شعرش چنان سخن می گوید که مرد با مرد بودنش جرأت چنین سخنان و اعترافاتی را ندارد ولی او با زنانگی برآن ها اعتراف می کند. او بر ضد سنت استضعاف زن برخواسته است. یکی از ویژگی های نوپردازی در شعر فروغ سرنسپردن به ضرب یکنواخت وزن، اما نگهداشتن تپش های طبیعی آن، کش دادن وزن و نشکستن آن است. با این هدف که در زبان فارسی وزن هایی است که شدت و ضربه های کمتری دارند و به آهنگ گفتگو نزدیک تر هستند، همان هارا می شود گرفت و گسترش داد.
من از دیار عروسک ها می آیم
از زیر سایه درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق






۲- سهراب سپهری



عرفان و فلسفه یکی از موضوعات اصلی ادبیات می باشد.خوشبختانه شعر نو همه جوره جنسش جور است.شعرنو عارفی دارد وارسته و نجیب که توجه اش به عرفان، فلسفه شرق، سادگی و صمیمیت و مهم تر از همه طبیعت گرایی در سرودن شعرنو بسیار فراوان دیده می شود و موج می زند.
کلام زیبای (پشت دریا شهری است که در آن پنجره ها روبه تجلی باز است) از ذهن و افکار مردی آرام از دیار کاشان و خطه پر رمز و راز کویر می تراود. سهراب یکی از ستایش شده ترین شاعران نوپرداز معاصر است. سهراب شاعر نوپردازی بود که بر روی بوم نقاشی هم شعر می گفت.حضور سهراب در حوزه نقاشی و شعر سبب شده تا غالب منتقدان و نویسندگان در مقاله ها و نوشته های خود به شعرو نقاشی سهراب توأمان بپردازند. امروزه آثار نقاشی این شاعر نوپرداز تأثیرگذارِ بر شعرنو همانند اشعارش ارزش معنوی و مادی فراوان دارند. اگر تحقیق کنید متوجه می شوید او در حوزه نقاشی هم نوپرداز بوده است. حال خوب را از شعر بر روح قلم دمیده تا بر بوم برقصد و خودنمایی کند.
سهراب عارفی است تنها که کمال گرایی را دنبال می کند و هستی را در شعرش تصویر سازی می کند. بهترین راه تفکر در باب هستی مواجهه با طبیعت است. زیرا اجزای طبعیت یعنی موجودات، هستی خود را آشکار می کنند. مجموعه شعر سهراب سرشار از تأملات هستی شناختی است. مرگ یک پدیده طبیعی است که سهراب آن را به زیباترین شکل ممکن در شعرش پدیدار می کند. سهراب در شعرش می گوید: مرگ بخشی از زندگی است و نباید از آن ترسید. سهراب در سرودن شعرش درباره مرگ بر این باور بود که ترس ما از مرگ ریشه در جدا کردن آن از زندگی دارد، درحالیکه اگر بدانیم مرگ و زندگی از هم جدا نیستند، ترس از بین خواهد رفت. برای اثبات این گفته ها یکبار این شعر زیبا را بخوانیم تا این نگاه زیبا را درک کنیم.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است
و هنوز آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند
قطره ها درجریان، برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس





۳-مهدی اخوان ثالث



از زمانی که فردوسی بزرگ زبان پارسی را احیاء کرد و یکی از شاهکارهای حماسه ای ادبیات جهان را آفرید زمان زیادی می گذرد، شاید حکیم توس در بخشی از وجود اخوان ثالث نفوذ کرده تا در دوران مدرن نماینده ای داشته باشد. شعر نو این بار از دریچه ایران باستان و کهن الگوها راهی پیدا کرد. کشف این راه به دست اخوان صورت گرفت. هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعه ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان و و نسل های بعدی برجای گذاشت. به نظر می رسد اخوان نخستین شعر نوی خود را در زندان مصادف با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرود. اخوان در سرودن شعر نو به قهرمانان اسطوره ای و نجات بخش شاهنامه نظیر رستم، پشوتن، سام و گرشاسب و ... هم توجه ای ویژه دارد و آن هارا برای یاری رساندن صدا می زند، به خصوص در منظومه خوان هشتم که رستم به دست شغاد کشته می شود، باز هم رستم را تکیه گاه ایران معرفی می کند. ساخت واژه هایی با عناصر بومی و اقلیمی نقش بسیار پررنگی در مجموعه آثارش ایفا می کند، کوه میخ یکی از این واژگان است. به این شعر توجه کنید :
زبس با صد هزاران کوه میخش کرده ای ستوار
نه می افتد نه می خیزد
زتو می پرسم ای مزدا اهورا، ای اهورا مزد
در واقع کوه میخ یک انبار معدنی است در استان خراسان، یک کوه که ماده معدنی آن مس است. اشعار زمستان، کتیبه و سنگستان آثار اجتماعی و مشهور اخوان هستند. مهدی اخوان ثالث خلاق شعر نو با روحیه ایران باستان و میهن پرستی خفته در جوار فردوسی بزرگ سومین تن است.





۴-احمد شاملو



نیما نقطه عطف اول شعر معاصر است و پس از او بی تردید شاملو نقطه عطف دوم است که قلمرو های تازه تری برای شعر فارسی کشف کرد، شاملو از دل شعرنو، شعرسپید را به وجود آورد، درحالیکه در شعر نیما، عنصر وزن هنوز عمل می کرد، شعرسپیدی که شاملو سرود همه عادت های وزنی را به کلی کنار گذاشت، شاملو از همان آغاز شاعری، توجه شدیدی به یافتن قالب جدید شعری داشت، با وزن و بی وزن در قالب های کهن و جدید شعر می گفت و همه آن ها را امتحان می کرد که نوآوری تازه ای در شعر نو به وجود آورد. شاملو خود می گوید : من شعر را از نیما آموختم، اگر به همان که او به من آموخت، اکتفا می کردم و مثلاً به سطح او می رسیدم، فوقش شما امروز دو تا نیما می داشتید، منظور شاملو این است که من باید کار تازه ای انجام دهم وگرنه تقلید که فایده ای ندارد. شعر سپید شاملو به نثر نزدیک است اما همچنان شعراستو در واقع شاملو آخرین پیوند ظاهری شعرنو با شعر کهن را برید، که شباهت با نثر پیدا کرد اما چه عاملی این نثر را که شعر سپید می گویند به عنوان شعر حفظ کرد؟
شاملو با اتکا به وزن ذاتی و غریزی زبان فارسی و آهنگ واژگان و چیدمان درست آن ها در کنار یکدیگر و استفاده از شگردهایی مثل واج آرایی و واژه سازی و استفاده مناسب از اصطلاحات کوچه و بازار به این مهم دست یافت. البته لازم به ذکر است این کار هم مانند کار نیما شجاعت لازم را داشت که شعر مانند مانند یک نوشته ساده (نثر) خوانده نشود، شاملو را می توان منادی و پرچمدار این قالب شعری در ادبیات فارسی دانست. شاملو شاعری است که در محتوای شعرش به انسان و نیازهای انسانی توجه بسیار نشان داده است. در میان پنج تن شعر نو شاملو بیشترین اشعار عاشقانه را داراست، عشق همپای دیگر مفاهیم از بن مایه های اصلی و دغدغه روحی شاملو است. شاملو در میان بهشت و دورهمی هنرمندان امامزاده طاهر کرج آرام گرفته است.





۵-فریدون مشیری



نام فریدون مشیری عزیز یادآور چهره ی مردی خردمند است. مشیری شاعری توانا و صاحب سبک، آخرین تن از پنج تن شعرنو می باشد، مشیری در وادی شعر نیمایی موفق شد آثاری را در کمال زیبایی و نرمش خلق کند و به عنوان یکی از شاعران مورد علاقه و احترام مردم مطرح شود. انسانی صمیمی و صادق که مسائل انسانی و اخلاقیات را در شعرش پدیدار می کند.اشعار مشیری برای عموم قابل درک است. مردی از آخرین نسل قدرتمند شعرو ادب که وسعت دانش ادبی و موسیقایی او به حدی بود که توانست تا حدود زیادی شکاف بین نوپردازی و سنت گرایی در شعر را بپوشاند. زبان و بیان شعری مشیری از لحاظ واژه و فعل نزدیکی زیادی به زبان فارسی کنونی دارد. ویژگی بارز مشیری در توجه به انسان، اخلاق، عشق و میهن پرستی و صلح طلبی سبب محبوبیت اشعارش شده است. مشیری با تسلط به عروض و شعرکلاسیک و دانش خود شعر نو را به زیبایی و راحتی می سرود و این توانایی را داشته که قالب های شعرکهن و نو را باهم ترکیب کند و آثار جذابی به وجود آورد. فریدون مشیری ساده و قابل فهم شعر می گوید و از مفاهیم آشنا و صمیمیت استفاده می کرد. فقط این طور نبود که ریسمان بلند آرایه های ادبی را به دست و پای کلام خود بپیچد و فهم موضوع را دشوار کند. طوری از صنایع ادبی بهره می برد که برای همه قابل درک باشد. مشیری در میان شاعران نوپرداز از جمله شاعرانی است که شعرهایش همانند نیما وزن دارد اما مصرع یا سطر آن ها از لحاظ کوتاه یا بلندی به اقفضای منطق بیان و نیاز کلامی شاعر با شعر کلاسیک تفاوت دارد. مشیری ضمن شکستن قالب های عروضی و همچنین تغییری در مقدار بلندی و کوتاهی مصرع ها، سبک مختص به خود را بنیان نهاد. از این رو مشیری آثاری دارد که درآن شعرهایش را یه شعرهای میانه تعبیر می کنند.
فریدون مشیری نه اسیر تعصبات سنت گرایان بود و نه مجذوب نوپردازان افراطی بود. روان آگاه فریدون مشیری شاد باشد.
اکنون با پیشروی در قرن جدید باید دید چه کسانی از تجربه کهن و گنجینه گران بهای شعروادب فارسی استفاده کرده و بر شعر فارسی در آینده تأثیر گذار خواهند بود.

پایان خبر/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: شعر نو خبرگزاری شعر تارنا احمد شاملو فریدون مشیری سهراب سپهری مهدی اخوان ثالث فروغ فرخزاد سایت شعر پنج تن شعرنو شعرسپید شعرنیمایی شاعران نو پرداز

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.