شاعران پس از مدتی نوشتن و کسبِ تجربه، باید دریابند که فضای اندیشگی و سبکِ نوشتاریشان با کدام شیوه متناسبتر و هماهنگتر است و در همان مسیر ادامه دهند، اما متاسفانه آنچه درمورد ورود به عرصه شعر سپید میبینیم این است که جوانترها، اغلب بخاطر ناتوانی در کاربرد وزن و قافیه، به عرصه بینیازی از وزن و قافیه روی میآورند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران - تارنا: لیلا کردبچه شاعر خوب و نام آشنای کشور، امسال در جشنواره شعر فجر خوش درخشید و به اثر ایشان «میان جیوه و اندوه» جایزه کتاب برگزیده تعلق گرفت.لیلا کردبچه (متولد ۱۳۵۹ در تهران)، شاعر ایرانی و پژوهشگر ادبیات است. وی مدرک دکتری در رشته «ادبیات معاصر» از دانشگاه اصفهان را دارد. کردبچه علاوه بر شعر، دستی در نقد و تحلیل تاریخ ادبیات نیز دارد. آثار متعدد و قابل توجهی از ایشان منتشر شده است که مورد اقبال و توجه مخاطبان عام و خاص شعر قرار گرفته لیلا کردبچه در گفت گوی اختصاصی با تارنا پاسخگوی سوالات دکتر حمیدرضا بصیرت و شمیلاشهرابی بود
شمیلا شهرابی:
شما سرودن شعر را در قالبهای کلاسیک آغاز کردید و بعد از سالها به شعر سپید و آزاد روی آوردید. این کار به دلایل درونی و جوششی بود یا تفاوتهایی که بین دو قالب وجود داشت، شما را به سمت شعر آزاد سوق داد؟
همان سالهایی که غزل مینوشتم، فضای کارهایم نسبت به چیزی که از غزل انتظار میرود، نوتر و مدرنتر بود، و اصلا فضای فکری و سبک نوشتار و مخصوصا سازوکار تصویرسازیهای من قرابت چندانی با آن محیط سنتیِ غزل نداشت. طبیعی بود که بهسمت شعر آزاد حرکت کنم. منتها آشناییِ من با این فضای تازه و راه یافتن به آن، به آسانی میسر نشد.
حمیدرضا بصیرت:
دلیل اقبال و توجه شاعران معاصر به ویژه نسل جوانتر و تازه وارد به عرصه شعر، به قالب شعر سپید و آزاد چیست؟
درستش این است که شاعران (البته درباره جوانترها و تازهواردترها حرف میزنم) پس از مدتی نوشتن و کسبِ تجربه، دریابند که فضای اندیشگی و سبک نوشتاریشان با کدام شیوه متناسبتر و هماهنگتر است و در همان مسیر ادامه دهند، اما متاسفانه آنچه در مورد ورود به عرصه شعر سپید میبینیم این است که جوانترها، اغلب بهخاطر ناتوانی در کاربرد وزن و قافیه، به عرصه بینیازی از وزن و قافیه روی میآورند.
شمیلا شهرابی:
اغلبِ منتقدین معتقدند که سرودن شعر آزاد نسبت به شعر کلاسیک دشوارتر و در عینحال دارای وسعت از نظر فرم و ساختار است. چرا با این وجود برخی شاعران کلاسیک نسبت به این قالب شعر جبههگیری میکنند و تفکر سنتی همچنان قالب شعر آزاد را به رسمیت نمیشناسد؟
به همان نسبتی که اغلبِ تازه واردان به عرصه شعر سپید، شناختی از دنیای شعر سنتی ندارند، بسیاری از شاعران سنتیسرای ما، حتی برخی از موفقترینها یا مطرحترینهایشان، شناختی از دنیای شعر مدرن ندارند. با اینحال حق مسلم خود میدانند که درباره چیزی که خوب نمیشناسند هم نظر بدهند، یا اینکه چیزی را که خوب نمیشناسند، به رسمیت نشناسند!
حمیدرضا بصیرت:
با توجه به اینکه در متون کهن ادبی و دینی ایران باستان قبل از اسلام، آثار و رگههایی از سرودههای آزاد و بیوزن وجود دارد (بهعنوان مثال در کتاب گاتاها) آیا میتوان چنین اذعان داشت که از نظر تبارشناسی و خاستگاه، ایران باستان آغازگر شعر آزاد جهان بوده است؟
نمیتوانیم چنین ادعایی داشته باشیم. معمولا درمورد منابعِ کهنِ، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. براحتی نمیشود ادعایی کرد که قابل اثبات باشد و بتواند فرضیههای دیگر را هم رد کند. با اینحال تا جاییکه من میدانم، قطعات گاتاها موزون به وزنِ هجاییاند و برخوردار از موسیقی. از چیزی که ما بهعنوان شعر آزاد میشناسیم، فاصله ماهویِ جدی دارند.
شمیلا شهرابی:
ترجمه آثار شاعران جهان تا چه اندازه توانسته از نظر جهانبینی و محتوا شاعران ایران را تحتتأثیر قرار دهد؟
اساسا مطالعه، جهانبینی را تحت تأثیر قرار میدهد. فکر میکنم تقسیم بندیِ «مطالعه» به «مطالعه ترجمه شعر»، «مطالعه رمان خارجی»، «مطالعه متون فلسفی»، «مطالعه متون روانشناسی»، «مطالعه شعر قدیم» و...، ریزنگریِ بیفایده است. با این وجود نظرِ شخصیِ من این است که از بین تمام آثارِ ترجمهشده از زبانهای دیگر، در تمامیِ زمینهها، مخربتر و ویرانگرتر از همه برای شاعران، همین ترجمه اشعار است. هرقدر که بر جهانبینی تأثیرِ مثبت میگذارد، زبان و سبک شعر و موسیقیِ شعر و... را نابود میکند.
حمید رضا بصیرت:
وضعیت کنونی شعر و ادبیات ایران از نظر شما چگونه است و چه آیندهای را برای آن تصور میکنید؟
فضا بهسرعت تغییر میکند و دائما شاهد اتفاقات پیشبینینشدهای هستیم که بهطورِ مستقیم و غیرمستقیم تأثیرِ اغلبِ منفیاش را بر ادبیات میگذارد. درمجموع در فضای بهشدت سیّال و بهشدت متغیری معلقیم. هیچچیزی را نمیشود پیشبینی کرد. فقط امیدوارم تحت هر شرایطی، شاعران و نویسندگان جدی، همچنان با جدیت بنویسند و شرایط نابسامان موجود، از نوشتن دلسردشان نکند.
شمیلا شهرابی:
برخی از منتقدین و حتی شاعران بزرگ نقدهایی را بر جشنوارههای شعر وارد میسازند. آیا وجود جشنوارهها و مسابقات ادبی توانسته است به شعر و ادبیات ایران چیزی اضافه کند یا خیر؟
گاهی توانسته و گاهی خیر. همهچیز نسبی و متغیّر است. اما بههرحال در آغازِ کارِ جدیترین شاعران هم، همین دیده شدن در جشنوارهها، مشوّقِ مهمی بوده است. درمجموع بهعنوان حرکتهای فرهنگی، بودنشان بسیار بهتر از نبودنشان است.
حمیدرضا بصیرت:
شما چندین اثر منتشرشده صاحب اقبال و توجه در میان خاص و عام دارید. آیا درصدد انتشار مجموعه یا اثر جدیدی هستید؟ اگر بله با کدام نشر و چه زمانی را برای انتشار درنظر گرفتهاید؟
آثاری آماده انتشار دارم. یک مجموعه شعر و دو کتابِ پژوهشی. ولی فعلا زمان را برای انتشارِ آنها مناسب نمیبینم و ترجیح میدهم صبر کنم. برای انتخابِ ناشر هم هنوز تصمیم قطعی نگرفتهام، زمانِ مناسب که پیش بیاید، درمورد ناشر هم تصمیم خواهم گرفت. یک مجموعه شعر عاشقانه دارم. نسبتا هم حجیم است. یک کارِ پژوهشی هم درباره شعر دارم که به ساختارِ شعر میپردازد و بهطورِ مشخص بر حوزه انتخابها در کارِ شعر، و مسیرهای تازهای که هر انتخاب باز میکند، و محدودیتی که هر انتخاب ایجاد میکند میپردازد. پیشتر هم یک کار پژوهشی درباره اشعار «مهدی اخوان ثالث» داشتم که در تیراژ محدود توسط نشر نیماژ چاپ شده بود. آن کتاب را هم بازنویسی کردهام و حجمش کمتر شده است. این سه اثر، آماده انتشار، و در واقع منتظرِ فرصت مناسب برای انتشار هستند.
شمیلا شهرابی:
امسال کتابِ «میان جیوه و اندوه» شما از برگزیدگان جشنواره فجر و کتاب سال بود. انتقادات زیادی به بخش داوری این جشنوارهها در هر دوره وارد میشود. فارغ از درستی یا نادرستی آنها، از نظر شما تا چه اندازه نقش سلیقه شخصی و رویکرد فردی داوران جشنواره میتواند در روند انتخاب برگزیدگان تأثیرگذار باشد؟
همیشه بر هر جشنوارهای انتقاداتی وارد است و هر چه آن جشنواره بزرگتر و مهمتر باشد، زیرِ ذرهبینهای بیشتری قرار میگیرد. و قطعا نمیتوانیم داوری در هر جشنوارهای را چه در حوزه ادبیات و چه در حوزههای دیگر، خالی از تأثیرات سلایق شخصی بدانیم. مثلا در جشنوارههای حوزه سینما، اینکه داورانِ هر دوره چه کسانی باشند، بر انتخاب شدن یا نشدنِ فیلمها تأثیرِ مستقیم دارد. به نظرم بدیهی است.
حمیدرضا بصیرت:
اصولا جایگاه نقد را چگونه ارزیابی میکنید و تا چه اندازه منتقدین در پرورش و شکوفایی شعر شاعران مؤثرند؟
نقد و از آن مهمتر نقد منصفانه و غیرمغرضانه، و بسیار مهمتر از آنها، اولین و مهمترین شرط پیشرفت در جوامعِ مدنی، در هر زمینهای نقد پذیری است. در حوزه شعر، متاسفانه حدود یک دهه است که نقد جدی کمتر میبینیم، و به فراخورِ آن، روحی نقد پذیری هم ضعیفتر شده است، که شاید عاملِ اصلیِ آن، بیتمایل شدنِ منتقدان جدی به نقد شعر باشد.
شمیلا شهرابی:
بهنظر میآید موثرترین و پیشروترین شاعران بزرگ معاصر از عصر نیمایی به بعد بوجود آمدهاند و عمدتاً شاعران غیرکلاسیک و آزاد هستند. دلیل آن چیست؟
خب این نظرِ ماست، و قطعا شاعران کلاسیک نظرِ دیگری دارند. به هر روی من معتقدم تنوع و تکثرِ مضامینی که براحتی وارد شعر مدرن میشوند، اما فضای شعر سنتی در برابرِ ورود آنها مقاومت نشان میدهد، عاملِ اصلی است. عواملِ دیگری هم وجود دارد. فضای شعر آزاد، راحتتر از فضای شعرِ سنتی، پذیرای نوآوری در زمینههای مختلف زبانی و ساختاری میشود. تأثیرِ دستاوردهای تازه شعرِ کشورهای دیگر هم که کاملا بر شعرِ آزاد مشهود است، درحالی که شعر کلاسیک تا حد زیادی از آن دور مانده است.
حمیدرضا بصیرت:
چرا قالب شعر نیمایی بعد از ظهور شعر سپید شاملویی تا حد زیادی به حاشیه رفت؟ و آیا شما هم معتقدید شاگردان و پیروان نیما مانند «اخوانثالث»، «فروغ فرخزاد»، «سهراب سپهری» و دیگران بمراتب شاعرتر از «نیما یوشیج» بودهاند؟
نه تا این حد اغراقآمیز، اما بههرحال پیروان نیما، نسبت به نیما، برخی شعرهای موفق بیشتری دارند، و برخی شعرهای معروف بیشتری. باید قبول کنیم که شعر نیما، مثلا در هر مقایسه با شعر سهراب سپهری، شعر دشوارتر، و بلکه بسیار دشوارتری است.
یک دانشآموزِ دبیرستانی «صدای پای آب» سهراب را میخواند و در حد درک و دریافت خود با آن ارتباط برقرار میکند، اما همان دانشآموز چه درکی از «در شبِ سردِ زمستانیِ» نیما دارد؟ در مقامِ دفاع از جایگاهِ نیما، میتوان ساعتها حرف زد، بگذریم. امّا دربارۀ به حاشیه رفتنِ شعر نیمایی پس از ظهورِ شعر سپید، دلیل آن را دشوار بودنِ سرایش شعر نیمایی میدانم. من پس از سالها غزل نوشتن و پس از سالها سپید نوشتن، هنوز نتوانستهام یک شعرِ نیمایی بنویسم که بتوانم آن را با اعتمادبهنفس در جمع بخوانم. کارِ سادهای نیست.
شمیلا شهرابی:
شعر بعد از انقلاب ۵۷ دچار دگردیسیها و فراز و نشیبهای فراوان داشته است و خصوصا از دهه 70 بهبعد شعر پستمدرن وارد فضای ادبی ایران شد. این سبک تا چه اندازه توانست در فضای شعر ایران نقشآفرینی کند؟
نمیتوان منکر اهمیت و نقش شعرِ ده هفتاد در شعر معاصر شد، اما متأسفانه آن جریان، بهموازات تأثیرِ مثبتی که بر شعر داشت، مخاطبِ عام را از شعر دور کرد و شاعران دو ده بعد، رفتهرفته بجانب مخاطب حرکت کردند و بسیاری از دستاوردهای مهم شعرِ دهه تو هفتاد را بنفع جذبِ دوباره آن مخاطبانِ ازدسترفته، از دست نهادند.
حمیدرضا بصیرت:
در طی سالهای گذشته مکاتب و محلههای ادبی فراوانی تحت عناوین گوناگون ظهور و بروز کرده است. اصالت و هویت این مکاتب تا چه اندازه دارای پایایی و اعتبار لازم است؟
راستش چندان پیگیر این جریانها نیستم؛ یعنی اصالتی در آنها نمیبینم. جریانِ دهه هفتاد، لازمه فضای ادبی و سیاسی و اجتماعی آن دهه بود، یعنی پاسخی طبیعی، و واکنشی طبیعی به فضای آن سالها بود. اما بعد از آن، حرکتهای ادبی و شعریِ بسیاری دیدیم که جریانسازیهای مصنوعی بودند. یعنی پاسخ و واکنش طبیعی به وضعیتِ موجود نبودند.
اتمام گزارش/
برچسب ها: شعر نو خبرگزاری شعر تارنا لیلا کردبچه شعر نقد ادبی سایت شعر میان جیوه و اندوه