بررسی تاریخ ترانه و مفهوم ترانه سرایی
ترانه در لغت به معنای خرد، تر و تازه از ریشه اوستایی تئورونه، اصطلاحی عام بوده است که بر انواع قالبهای شعری ملحون یا همراه موسیقی به ویژه فهلویات، دو بیتی، رباعی و بیت اطلاق میشده است.
با توجه به ریشه باستانی ترانهها، کهنترین اشعار فارسی در میان این نوع ادبی یافت شده است.
در سرودههای زرتشت که در گاتها ثبت شده، به عنوان اولین بارقههای روحیه ایرانی نمود پیدا میکند.
ایرج جنتی عطایی ترانه سرای معاصر گفته است:
«ترانه نخستین آفرینشگری هنری آدمی است در زمانی که اجتماع را تشکیل داد، حال این اجتماع میتواند از دو نفر تشکیل شده باشد یا از بیست هزار نفر؛ ترانه، مجموعهای از تولیدات آدمی است که با خودش صوت، موسیقی و حس به دنبال دارد و مهم تر از همه سامانده آهنگ کار است.»
وی در جای دیگر میگوید:
«ترانه بخشی از یک مجموعهی پیچیدهی آفرینشگریهای هنری است، برای مخاطبینی کاملا متفاوت.»
در اصطلاح امروزه ترانه، به گونهای از شعر اطلاق میشود که قابلیت همراهی با موسیقی را داشته باشد. ترانهها، گاه وزن عروضی دارند و گاه براساس ملودی از پیش ساخته شده، نوشته میشوند.
نگاهی اجمالی به تاریخ ترانه سرایی در ایران
الف): پیش از شیدا
همانند بسیاری از هنرها تاریخ دقیقی برای ظهور ترانه و این که چه کسی اولین ترانه را سروده نمیتوان یافت؛ پیشینهی ترانه سرایی در زبان پارسی به متون ساسانی باز میگردد و خسروانیهایی که به باربد منسوب است، موسیقیدان و بربت نواز (بربط = عود) دربار خسرو پرویز بوده که اشعارش را با ساز مینواخته و میخوانده است. از او در متون ادبی بسیار یاد شده و سی لحن او در ادبیات کلاسیک پارسی معروف است.
نمونهی زیر خسروانی منسوب به اوست:
قیصر ماه ماند و خاقان خورشید
آن من خدای ، ابر ماند کامگاران
که خواهد ماه پوشد که خواهد خورشید
در ادبیات پس از اسلام و با نفوذ ادبیات و عروض عرب قالبها و اشکال شعری آنان نیز به سرعت در بین ایرانیان رواج مییابد.
از این زمان تا دورهی قاجاریه به صورت پراکنده به ترانه با تعابیر مختلف اشاره شده است!
همانند: حراره گویی که مقصود از حراره اشعاری بود که توسط عامهی مردم ساخته و خوانده شده است. ترانه در متون قدیمی عموما به معنای رباعی به کار رفته است.
این اشعار به همراه موسیقی و به آواز نیز خوانده میشد. فهلویات در قالب دوبیتی، در بحر هزج و به زبانها و لهجههای محلی توسط عامه سروده و همراه با ساز خوانده شده است.
قدیمیترین نمونههای فهلویات، دوبیتیهای منسوب به بابا طاهر است.
ب): دورهی اول ( ١٢٥٠- ١٣١٩)
تعریفی که امروزه از ترانه و ترانه سرایی ارائه میشود با «علی اکبر خان شیرازی» متخلص به «شیدا» (١٢٢٢- ١٢٨٥ ش مدفون در ابن بابویه شهر ری) آغاز میشود.
او بیشک و به زعم بسیاری احیاگر هنر ترانه سرایی در دورهی معاصر است که با آگاهی و تسلط بر ظرائف شعر و موسیقی به تصنیف سازی پرداخت و به آن وجه ادبی بخشید.
قدیمیترین تصنیفهایی که امروزه به صورت کامل در اختیار داریم، از شیداست.
تصنیفهایی چون:
«امشب شب مهتابه»، «بت چین»، «دوش دوش»، «عقرب زلف کجت»، «شب وصل»، «سلسلهی موی دوست»، «در فکر تو بودم»، «صورتگر نقاش چین» و...
تا پیش از شیدا تصنیف فاقد شکل ادبی و رسمی بوده و همراه با عباراتی سخیف و مبتذل بود که توسط خوانندههای دوره گرد اجرا میشد؛ نمونههایی از این ترانهها در کتاب کوچهی شاملو گرد آمده است.
«ابوالقاسم عارف قزوینی» (١٢٥٩- ١٣١٢) در این دوره با سرودن اشعار مهیّج ملی میهنی و اجرای آنان در کنسرتهایش محبوبیت فوق العادهای در بین خاص و عام برای خود کسب می کند.
تا آن روزگار شکل عرضهی موسیقی عموما مجالس بزمی بود. عارف برای نخستین بار اجرای کنسرت در ایران را بنا نهاد و موسیقی و ترانه را به عنوان هنری جدی و رسمی و تأثیرگذار به همگان شناساند.
از دیگر ترانه سرایان این دوره باید از «امیر جاهد» و «ملک الشعرای بهار» نام برد.
ج): دوره دوم (١٣١٩- ١٣٤٩)
با تاسیس رادیو در سال ١٣١٩ و تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بعد از شهریور بیست در کشور، موسیقی و به دنبال آن ترانه سرایی رنگ و بویی دیگر مییابد.
از این دوره رادیو به عنوان رسانهای فراگیر که در دسترس همگان قرار دارد، به مهمترین و تأثیر گذارترین جایگاه عرضهی موسیقی آن سالها و تعیین کننده ذائقهی موسیقیایی جامعه بدل میشود و تا دهههای بعد این نقش را حفظ می کند.
مهمترین جریانهای قابل بررسی موسیقی آن سالها در رادیو و سینما شکل میگیرد که البته در این میان رادیو رسانهی مؤثرتری ست.
سال ١٣٣٥ در رادیو به همت زنده یاد «داود پیرنیا» برنامهی گلهای جاویدان و در سالهای بعد برنامههای «گلهای رنگارنگ»، برگ سبز، یک شاخه گل و گلهای صحرایی شکل میگیرد. این برنامهها به طور هفتگی و منظم تا سال ٥٧ پخش میشد و اختصاص به اجرای موسیقی ایرانی داشت و در دو بخش آواز و ترانه با دکلمهی برگزیدهی اشعار کلاسیک پارسی همراه بود.
مهمترین و ماندگارترین آثار موسیقی ردیفی (آواز و تصنیف) قرن معاصر در این برنامهها اجرا شده است.
در این برنامهها برجسته ترین هنرمندان معاصر نیز همکاری داشتهاند.
سالهای آغازین این حرکت در دهه سی همراه با آثار هنرمندان برجسته آن سالهاست ولی کم کم سر و کلهی نابلدها در موسیقی و آواز پیدا میشود و ترانه در ورطهی ابتذال گرفتار میشود.
د): دوره سوم (١٣٥٠- ١٣٥٧)
همزمان با موج سینمای ایران در اواخر دههی چهل، جریان تازهای در ترانه سرایی ایران شکل میگیرد که بعدها «ترانه سرایی نوین» نامیده میشود.
بسیاری ترانهی «دو ماهی» «شهیار قنبری» را آغاز گر این جریان میدانند.
خیلی زود «ایرج جنتی عطایی»، «اردلان سرفراز» و بعدها کسانی چون «زویا زاکاریان»، «منصور تهرانی» و... به این جریان میپیوندند و به نوشتن آثاری میپردازند که از یک سو مقبولیت و محبوبیت در میان عامهی مردم پیدا میکند و از سویی دیگر وجههای ادبی دارند.
ترانه سرایی نوین با تاخیری پنجاه ساله نسبت به شعر معاصر از زیر سایهی سنگین شعر کلاسیک رها و عنصری پویا میگردد.
ترانه سرایانی مانند: ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری و اردلان سرفراز که نمیتوان آنها را جدا از هم معرفی کرد جنس تازهای از ترانه را معرفی کردند.
ترانه نوین ایران با جسارتهای شاعرانه، ابداعات مضمونی، ابتکار در ساختنِ ترکیباتِ جدید، ایجاد فرم تازه در شیوه روایت پردازی، به خدمت گرفتنِ کلماتِ کمتر استفاده شده در ساختاری نو، تغییر نوعِ نگرش و اندیشه در تصویرسازیها، تحول بزرگی را در ترانه فارسی به وجود آورد.
ه): دوره چهارم (١٣٥٧تا امروز)
در حقیقت این دوره را میتوان دنبالهای از دورهی سوم دانست ولی آنچه باعث این تفکیک میشود، وقوع انقلاب بهمن ٥٧ است و تبعات آن در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است.
جریانهای مهم این دوره را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد:
۱. جریان موسیقی ردیفی با رویکردی جدید نسبت به روند برنامهی گلها در دههی ۶۰ به جز سرودهای مناسبتی صدا و سیما تنها خواندن اشعار کلاسیک و بعضا نیمایی مجاز بود.
۲. هنرمندان مهاجر فعالیت هنری خود را خارج از کشور ادامه دادند.
اواسط دههی شصت با ظهور چهرههایی در موسیقی خارج از کشور همراه بود که تنها خاطرهای دور از وطن داشتند و بعضا متولد آنجا بودند و زبان مادریشان را نیز به سختی صحبت میکردند.
۳. از سال ٧۶ چهرهی فرهنگی کشور تغییر کرد و تولید موسیقی پاپ در داخل از سر گرفته شد. با توجه به رکود بیست سالهی تولید موسیقی پاپ، سالهای آغازین این حرکت منطقا با تولید آثاری شروع شد که ادامه دهندهی جریانهای منقطع بیست سال پیش بود ولی رفته رفته عموم این آثار شکل مستقلی به خود گرفته است.
نگاهی گذرا به ادبیات فولکلور نواحی مختلف ایران نشان میدهد که گونههای خاصی از ترانه در این نواحی وجود دارد:
الف: سه خشتی
معروفترین و عمومیترین شعری است که در سراسر منطقهی کرمانج نشین شمال خراسان خوانده میشود.
ب:واسونک
تک بیتهایی هستند که عموما در عروسیها و جشنها در منطقهی فارس رایج است.
ج: داینی
تک بیتهایی است که به لهجهی لری سروده شدهاند.
د: لیکو و موتو
فرمی در موسیقی و شعر نواحی بلوچستان است!
اولی، شامل اشعار غنایی است و دومی مخصوص مجالس سوگواری است.
زبان ترانه:
زبان ترانه، ساده و صمیمی است. به واسطه تصاویر و تعاریف قابل لمس سبب برقراری ارتباط آن با مخاطب میشود. اگر در ترانه هم اتفاق زبانی بیفتد و هم معنای مورد نظر پیچیده باشد، آن وقت نمیتوان توقع داشت که ترانه به کارکرد متمایزش یعنی مقبولیت عام دست پیدا کند.
از مواردی که ترانه سرا را مجبور به ساده نویسی میکند این است که چون ترانه بر روی موزیک و آهنگ قرار میگیرد و با صدای خواننده به گوش مردم میرسد، در نتیجه تمام ذهن شنونده متوجه معنی ترانه نیست؛ بلکه قسمتی از آن متوجه موزیک ترانه و قسمتی متوجه صدای خواننده است.
یکی دیگر از مواردی که ترانه سرا باید رعایت کند توجه به کلمات و زبان روز مردم و دوری کردن از زبان کلاسیک است.
درون مایه های ترانه:
درون مایه های ترانهها معمولا تودهای، عامیانه و احساسی است.
مفاهیمی چون عشق و دلدادگی، کمک به دیگران و به طور کلی تلاش برای زیستنی عاشقانه و به دور از هر گونه پلیدی و بیصداقتی، دروغ، ریا، کینه و دشمنی در ترانه نمود بیشتری دارد، غم فراق و فغان از هجرت و جدایی و غربت و عهدشکنی معشوق، دادخواهی از موضوعات دیگر ترانهها هستند.
ترانه سرا با قشر انبوهی از مردم مواجه است؛ بنابراین مدارهای روانی جامعهاش خیلی گستردهتر و بازتر است ولی شاعر، تخصصیتر و موجزتر نگاه میکند.
ساختار اصلی ترانهی امروز :
استخوان بندی ترانه، شامل وزن مناسب، طرح اصلی(موضوع ترانه) و شخص(طرز بیان) و زبان سرایش است.
برخی اوقات به فراخور موسیقی و ملودی میشود وزن و قالب و ترکیب قوافی را تغییر داد و همهی اینها برمیگردد به حس و تجربهای که ترانه سرا احساس میکند که در فضای ترانه اگر وزن را عوض کند میتواند تحرک بیشتری در موسیقی ایجاد کند؛ به همین دلیل میتواند قالب را تغییر دهد.
تصنیف:
در مورد تعبیر «تصنیف» باید گفت همان ترانه است ولی در مورد ترانههایی به کار میرود که بر مبنای ردیف موسیقی ایرانی ساخته میشود.
غالبا تصنیفها تا دوره صفویه، هماهنگ با شعر عروضی بوده، ولی بعد از آن دوره، تصنیف تا حدی از وزن عروضی آزاد شده است.
سرود:
نوع مناسبتی ترانه معمولا سرود نامیده میشود که انواع مختلفی دارد: ملی میهنی، مذهبی و... که موسیقی خاص خود را دارد و بیشتر به صورت هم آوایی اجرا میشود.
در اصطلاح امروزه ترانه، به گونهای از شعر اطلاق میشود که قابلیت همراهی با موسیقی را داشته باشد. ترانهها، گاه وزن عروضی دارند و گاه براساس ملودی از پیش ساخته شده، نوشته میشوند.
ترانه، جز جدایی ناپذیر موسیقی امروز به شمار میآید. مولفههای آن در تلفیق با موسیقی نمود پیدا میکند و اینگونه به تعریف مشخصی میرسند.
ترانه، همپای عصر حیات سرایندهی خود حرکت میکند و تغییرات و تحولات زبانی، واژگانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...
همان برههی زمانی را چاشنی رشد و بالش خود قرار میدهد.
ترانه نسبت به شعر، نزدیکی و الفت بیشتری با عامهی مردم دارد. از قلب عموم، سر بیرون میآورد، تریبونی میشود که دغدغهها و آرزوهای شخصی و اجتماعی آنها را بیان میدارد، از قابلیت انعطاف بسیار بالایی برخوردار است؛ در هر سبک موسیقی، با توجه به پتانسیل آن سبک، رنگ و بوی متفاوتی به خود میگیرد و نقطهی اتصال هنرها و به دنبال آن هنرمندان متعددی اعم از آهنگساز، خواننده، تنظیم کننده و... بهم میشود.
بررسی ترانه، جدای از موسیقی، امکان پذیر نیست و اگر هم باشد، تعریف درست و دقیقی از آن به دست نمیآید.
تدوین: سارا سلماسی
منابع:
-محمد صبری دانشگاه بیرجند. مقاله ترانه گونه ای ادبی_موسیقیایی
-روح الله خالقی، سرگذشت ِ موسیقی ایران
-مهدی ستایشگر، نامنامه ی موسیقی ایران زمین
-مبانی ترانه سرایی، سعید کریمی
-عبدالله حسن زاده و محمدامین محمدپور، بررسی ترانه سرایی
اتمام خبر /
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر ترانه ترانه سرایی سارا سلماسی