1402/03/29   هنر   کدخبر: 1656   نظر: 0   بازدید: 1230   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

میترا اصانلو: فرانسه و ایتالیا خاستگاه موج نو ادبیات داستانی جهان است.

میترا اصانلو: فرانسه و ایتالیا خاستگاه موج نو ادبیات داستانی جهان است.

جریان سیال ذهن شکلی از روایت در داستان است که در آن تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان دارد و گاه نوعی شاعرانگی در زبان دیده می شود و ممکن است ساخت دستوری زبان نیز دستخوش تغییراتی نیز  بشود یا حتی در جاهایی به هم بریزد. این شکل از روایت به خاطر آشنایی زدایی های پیاپی و غیر مترقبه بودن گزاره ها می تواند برای طیفی از مخاطبان جذاب باشد.

به گزارش تارنا: در طی نشستی دوستانه با نویسنده‌ای صاحب‌نام در حوزه ادبیات داستانی به گفتگو پرداخته‌ایم. «میترا اصانلو» عضو بانوان نویسنده‌ی ایران وساکن تهران است. وی مدیر موسسه‌ی فرهنگی هنری سروای باران، مدرس ادبیات داستانی موسسات دولتی و خصوصی، دبیر کانون بانوی قلم، ویراستار و منقد ادبی است.این بانوی نویسنده در هنر خوشنویسی نیز می‌درخشد و از سال ۱۳۷۴ در زمینه‌ی ادبیات بویژه ادبیات داستانی فعالیت گسترده‌ای داشته است.

میترا اصانلو خالق آثاری مانند:مینیمال شعر دو زبانه با عنوان «به سپیدی صلح»  مجموعه داستان «شبیه بی‌صدای تو»و مجموعه سه جلدی تمرینی تقویمی برای نوجوانان با عنوان «بوفه ی کاغذی» و بررسی واژه‌ای و معنایی ماه‌های سال با عنوان «ماهْ معنی» نیز می‌باشند. در ادامه به گفتگو با او می‌پردازیم.


 در حوزه‌ی ادبیات داستانی و رمان نویسندگان معاصر کدام مؤلفه‌ها و عناصر ادبی بیشتر مورد توجه قرار دارند؟


 قبل از انقلاب توجه به داستان کوتاه میان مخاطبین و نویسندگان بیشتر است و می‌بینیم که از پایان دهه‌ی پنجاه تا پایان دهه‌ی شصت، گرایش به داستان‌های بلند بیشتر از داستان کوتاه است اما از دهه‌ی هفتاد به بعد گرایش به داستان کوتاه پدید می‌آید. در سال‌های اول بعد از انقلاب، نویسندگان توجه چندانی به سبک‌های جدید داستان‌نویسی ندارند اما بعد از جنگ، رفته رفته سبک‌های جدید هم در کانون توجه قرار می‌گیرند به عنوان مثال می‌توان از گرایش نویسندگان این دوره به جریان سیال ذهن در داستان‌نویسی نام برد مینیمال‌نویسی نیز از دهه‌ی هشتاد در فضای داستانی کشور جای خودش را باز می‌کند.



تفاوتهای داستان‌نویسی و پرداختن به نثر پیش و پس از انقلاب ۵۷ در کدام بخشها بیشتر بوده است در مضامین یا زبان؟


می‌توان گفت هم در مضامین بود و هم در زبان است. واقعیت این است که با وقوع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، واژگان ویژهای که تا آن سالها کمتر در فضای داستانی کشور دیده می‌شد وارد زبان داستانی شدند واژگان و مفاهیمی مانند ایثار و شهادت و مقاومت و مبارزه و طبیعی است که این مفاهیم و واژگان تازه وضعیت متفاوتی را در زبان و مضامین داستانی ایجاد کرده‌اند البته ناگفته نماند که این تحول زبانی و مضمونی را در آثار طیفی از نویسندگان آن دوره که چندان با جریان انقلاب و جنگ،درگیر و همراه نبودند نمی‌شود دید.



جریان سیال ذهن چیست ؟و چگونه مخاطب را جذب و ترغیب به دنبال کردن این نوع سبک نوشتاری می کند؟

جریان سیال ذهن شکلی از روایت در داستان است که در آن تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان دارد و گاه نوعی شاعرانگی در زبان دیده می‌شود و ممکن است ساخت دستوری زبان نیز دستخوش تغییراتی نیز بشود یا حتی در جاهایی به هم بریزد. این شکل از روایت به خاطر آشنایی زدایی‌های پیاپی و غیرمترقبه بودن گزاره‌ها می‌تواند برای طیفی از مخاطبان جذاب باشد.


به نظر می‌رسد نویسندگان معاصر سعی می‌کنند از ادبیات عرفانگونه و سورئالیستی بیشتر متمایل به رئال باشند این امر متأثر از تحولات فرهنگی – اجتماعی است یا ذائقه و سلیقه‌ی مخاطب این گونه نویسندگان را هدایت می‌کند؟


واقعیت این است که در برآمدن یا افول یک جریان، عوامل بسیاری می‌توانند مؤثر باشند تحولات اجتماعی و فرهنگی یکی دو دهه‌ی اخیر نقش آشکاری در سوق دادن ناخودآگاه نویسندگان به سمت رئالیسم داشته است. همانطور که می‌دانیم نویسندگان نیز مانند همه‌ی هنرمندان، فرزند زمانه‌ی خود هستند و طبیعی است که آثارشان روایتگر و بازتاب دهنده‌ی نحوه‌ی نگرش، علائق و جهان‌بینی مردم جامعه و فضای غالب زمانه‌ی آنها باشد.  


 تأثیر ترجمه و بازنمایی آثار برتر جهان در حوزه‌ی داستان و رمان تا چه اندازه توانسته نویسندگان معاصر را با جریان موج‌های ادبی همراه کند؟

همانطور که می‌دانید نخستین نمونه‌های داستانی معاصر در عصر مشروطه و تحت تأثیر ترجمه پدید آمد. اصولا تحول داستان‌نویسی ما از شکل سنتی و کلاسیک آن به گونه‌ی مدرن، تا حد زیادی وامدار متون ترجمه شده از زبان‌های فرانسه و انگلیسی  واضح است که هرچه میزان آگاهی نویسندگان ما از جریان‌های روز جهان در حوزه‌ی نقد ادبی، شگردهای داستان‌نویسی و آثار جریان‌ساز تازه منتشر شده بیشتر باشد به همان میزان می‌توان امید داشت که این آگاهی در تحولات ادبی جامعه‌ی داستانی ما به شکل عام و شگردهای نویسندگی نویسندگان ما به شکل خاص مؤثر باشد و موج‌ها یا جریان‌های تازه شکل گرفته در جهان، فضای ادبی ما را نیز با خود همراه کند یا تحت تأثیر قرار بدهد. به عنوان مثال گرایش طیفی از نویسندگان ما به جریان سیال ذهن و یا مینی‌مالیسم محصول همین بازنمایی و تأثیر ترجمه‌ی آثار داستانی دیگر زبان‌ها به فارسی است. 


 اگر بخواهیم از نویسندگان و بزرگان ادبیات داستانی که تأثیرات زیادی از خود به جا گذاشته‌اند نام ببرید چه کسانی در صدر قرار دارند و به چه دلیلی؟

صادق هدایت با «بوف کور»، هوشنگ گلشیری به ویژه با رمان «شازده احتجاب» و احمد محمود با رمان «همسایه ها». 

هدایت در «بوف کور» فضای منحصر به فردی را خلق می‌کند و با آفرینش یک جهان سورئالیستی به هزارتوی روان آدمی نقب می‌زند جهانی بسیار پرتأویل و بحث برانگیز که به راحتی تن به بازشکافی نهایی نمادها و نشانه‌هایی نمی‌دهد.

 گلشیری در «شازده احتجاب» با نثری پیراسته و حیرت‌انگیز و سبک نگارشی کاملا مدرن، تجربه‌ای ترسناک از سقوط و زوال فردی و جمعی انسان را روایت می‌کند 

رمان «همسایه های »«احمد محمود» نیز به خاطر برخورداری از قدرت قصه گویی و آرایه‌های داستانی توانسته است خوانندگان عام و خاص را جذب کند و در تاریخ رمان‌نویسی فارسی اثری درخشان باشد.


 وضعیت و فضای جاری در ادبیات ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه آینده‌ای برای آن متصور می‌شوید؟

به باور من شاید مهم‌ترین عنصر تحول آفرین و پیش برنده‌ی هر شاخه‌ای از هنر، نقد است در فضای داستان‌نویسی ما جای این عنصر مهم تا حد زیادی خالی به نظر می‌رسد در جهان غرب هر اثر جدی تازه‌ای که پدید می‌آید بلافاصله در رسانه‌های مختلف، به بحث و نقد جدی و همه‌جانبه و علمی گذاشته می‌شود هر کدام از این نقدها خود یک کارگاه آموزشی و یک کلاس درس عالی در زمینه‌ی داستان‌نویسی است طبیعی‌ست که با چنین وضعی، روند داستان‌نویسی در غرب رو به رشد باشد. خالی یا کمرنگ بودن عرصه‌ی نقد جدی و علمی آثار داستانی در فضاهای آکادمیک یا در پهنه‌ی رسانه‌ها موجب شده‌است تا آثاری که در عرصه‌ی داستان ما پدید می‌آیند به لحاظ کیفی نتوانند چنان که باید حامل پیشنهادهای تازه باشند و اگر آن خلأ نقد جدی و علمی که عرض کردم ترمیم نشود فکر نمی‌کنم در آینده نیز بتوانیم شاهد تحول کیفی این عرصه باشیم. 


شما در فعالیت‌های ادبی و فرهنگی و هنری خود بیشتر تمایل دارید به چه موضوعات و شاخص‌های بپردازید؟

مضامین اجتماعی و انسانی همیشه برای من دغدغه بوده‌اند بارزترین مضامینی که همواره دنبال کرده یا به آنها پرداخته‌ام صلح و عشق است مضمون صلح به امر اجتماعی پیوند می‌خورد و عشق، ساحت وجودی انسان را به نوعی تعریف می‌کند و این دو مضمون، هم‌پوشانی دارند و در یک تعامل دائمی می‌توانند تضمین کننده یک زندگانی بهتری در جهان آشوب زده‌ی ما باشند.


داستان و رمان از زبان دانای کل یا اول شخص و یا راوی یا همان سوم‌شخص کدام یک بیشترین تأثیر را بر روی مخاطب دارند؟

به باور من زاویه دید «دانای کل محدود» به خاطر ایجاد ظرفیت برای درگیرکردن مخاطب و ایجاد فضای همذات‌پنداری با شخصیت اول داستان، تأثیر بیشتری بر روی مخاطب دارد.


تأثیر مطالعه‌ی زیاد داستان و رمان بر شکل گیری شخصیت خواننده چگونه است؟

خواننده‌ی داستان به‌ویژه آنان که به شکل جدی‌تر و پیوسته‌ای آثار داستانی را دنبال می‌کنند رفته‌رفته و ناخودآگاه به دلیل تجربه‌ی جهان‌های روحی متنوع شخصیت‌های داستانی و حوادث گوناگون موجود در متن، هم ظرفیت ذهنی و روحی بیشتری می‌یابند و هم نهایتا شخصیت پخته‌تری پیدا می‌کنند.


خاستگاه موج نو و سیر تحولی ادبیات جهان امروزه در کجاست و نویسندگان برتر جهان چه فاکتورها و المان‌هایی را بیشتر در نظر دارند و به آن می پردازند؟

خاستگاه اصلی موج نو، ادبیات داستانی مدرن است این جریان از غرب به ویژه فرانسه و ایتالیا به فضای داستانی ما نیز وارد شد و از دو دهه‌ی چهل و پنجاه سینمای ما را نیز تحت تأثیر قرار داد.



اتمام گفت‌وگو/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا سایت ادبی داستان نویسی ادبیات داستانی به سپیدی صلح شبیه بی‌صدای تو میترا رستمی اصانلو میترا اصانلو

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.