یادداشت حمیدرضا بصیرت به بهانه درگذشت احمد رضا احمدی
به بهانه درگذشت حضرت شاعر احمد رضا احمدی فقید فقدان احمدرضا احمدی نه صرفا برای ادبیات، بلکه برای فرهنگ و هنر ایران یک ضایعه عمیق است چراکه مثل او شدن به اندازه یک زندگی هزینه دادن می خواهد! از این روست که شاعران بزرگ معاصر ما در ستایش و سوگ احمدرضا احمدی زیبا سرودن و در مساحت عاطفه قلم فرسایی کردند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران- تارنا به قلم دکتر حمیرضا بصیرت :پرداختن و نوشتن در خصوص« احمدرضا احمدی» شاعر و نویسنده و نمایشنامهنویس شهیر ایرانی که بی شک تاثیرگذارترین شاعر «جریان موج نو » می باشد اصلا کار ساده ای نیست.
شاعر و نویسنده ای به غایت درونگرا با درونمایه های عاطفی_اجتماعی که در طی ده ها سال شاعری، به خوبی و با مهارت بالا توانست از سورآلیسم ادبی به جادوی رئال در شعر برسد.که استاد شمس لنگرودی گرامی در شعری برای خداحافظی با «احمد رضا احمدی» شاعر بزرگوار سروده است به طور کامل بیانگر حالات و شخصیت والای شاعر می باشد.
"شمس لنگرودی "
احمدرضا!
سال ها بود
که در غفلت مرگ
زنده بودی
مرگ با لطیفه های ظریفت می خندید
چشم می گشود
و تو آنجا نبودی.
تو شکل کودکیت بوده یی
به شکل پرنده یی
که سراسر عمر را به زخم تازه بالش خیره بود.
احمدرضا!
زمین به شکل عجیبی به سردخانه بدل می شود
و قاضیان و تبه کاران
به جستن گرمخانه تری مشغول اند.
در سینه تو مغازه کوچکی بود که به کودکان بادبادک و مدادرنگی های شگفت می فروخت
بر سر درِ خانه ات
پرچم سرزمین کودکان و پرندگان بود
و ما صدای خنده های بلندشان را
از زیر شیروانی های غروب می شنیدیم
خداحافظ پرنده معصوم
که برای خریدن یک تکه نان
لرزان از صفوف تبه کاران باید می گذشتی
خداحافظ رعایت زندگی در زنجیر.
مجموعه آثار فاخر این شاعر بزرگ معاصر ایران که شاعران بزرگی چون« فروغ فرخزاد »و دیگران را تحت تاثیر خود قرار داد به خوبی نشان می دهد که احمدرضا احمدی شعر را نه یک حرفه بلکه یک زیست توام با درد و رنج در هزارتوی زندگی جبرگونه خود یافته و آنچنان در ساحت شعر فرو رفته که گاهی احساس می کنیم او دیگر از مرزهای شعر هم عبور کرده و تجردی خاص یافته است. براستی او از خویشتن به شعر رسید و از شعر خودش را بازیابی کرد و این هنر مردان بزرگ است.
شاعر نامی و استاد سید علی صالحی در شعری که برای سوگ ایشان سروده است
" سیدعلی صالحی "
در سوگ احمدرضا احمدی
هر وقت که به یادت می آورم
روشن و رویا زده
می بینم فروغ
دارد کتابهایت را ورق می زند
اگر بیش از این از تو بنویسم
باران می بارد
بارانی که در غیاب احمدرضا ببارد
به چه درد چراغ پشت پنجره می خورد
خوابت خوش رفیقِ راحت ترین رویاها!
او سرسختانه به " حیرت " در شعر معتقد بود وقتی می نویسد:
چه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب خوابهای
آشفته میبینیم
به این جهان آمدهایم
که تماشا کنیم!
یا آنجا که مرگ را باشکوه و قلندرانه همراه با عطوفتی شگرف توصیف می کند:
تمام دست تو روز است
و چهرهات گرما
نه سکوت دعوت میکند
و نه دیر است
دیگر باید حضور داشت
در روز
در خبر
در رگ
و در مرگ…
و این شکوه و عظمت را در قلم هرمز علی پور که برای وداع سروده است می توان دید.
"هرمز علی پور"
احمدرضا
عزیز حیف مان
تنها یک بار به لکنتی افتادم
که داشت آبم می کرد
آن هم به وقتی که
خواستم شرح دهم تورا
تو دیدنی بودی
اما
آخر
کلمات را چگونه آرام کنم
سراغت را که بگیرند
ببین که در الفبا ،چه بارانی به راه افتاده..
به ماهور می گویم که...
کشف و شهودی بکر در پس تصاویر ناب و ارجاعاتی سراسر فرم محور در لابه لای زبان نرم و همه فهم و مضامین عاشقانه اجتماعی از احمدرضا احمدی شاعری تمام عیار ساخته است.
او شاعری که موسیقی را خوب فهم کرده است و در قالب داستان به عمق فلسفه می زند. به همین خاطر خوب توانست از شعر تکنو پاستورال با زیرکی عبور کند و قدم در سحر و جادوی رئال با طعم مدرن بگذارد و مخاطب خود را گیج و سیراب کند.
فقدان احمدرضا احمدی نه صرفا برای ادبیات، بلکه برای فرهنگ و هنر ایران یک ضایعه عمیق است چراکه مثل او شدن به اندازه یک زندگی هزینه دادن می خواهد!
از این روست که شاعران بزرگ معاصر ما در ستایش و سوگ احمدرضا احمدی زیبا سرودن و در مساحت عاطفه قلم فرسایی کردند.
بی شک بزرگانی چون" شمس لنگرودی "و" سیدعلی صالحی" و نیز "هرمز علی پور "و دیگران بهتر از هر که می دانند که برای" احمدرضا احمدی" شدن چه رنج ها و چه تلاش هایی باید صورت بگیرد؛ چه خون دلها خورده می شود و اینچنین غریبانه بار سفر می بندند.
روحش شاد و یادش گرامی
اتمام خبر/
برچسب ها: یادداشت هفته خبرگزاری شعر تارنا احمدرضا احمدی اخبار شعر حمیدرضا بصیرت