اندوه هزاران پرنده
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: انتشارات حوزهمشق با افتخار تقدیم میکند: «اندوه هزاران پرنده»، اولین مجموعه شعر غفور ابراهیمی، شاعر معاصر ایرانی که با نگاهی ژرف به مضامین انسانی، اجتماعی و طبیعی، مخاطب را به دنیایی از احساس و تأمل دعوت میکند.
ابراهیمی در این اثر، با زبانی ساده و روان، رنجها، امیدها و زیباییهای زندگی را به تصویر میکشد. اشعار او آینهای از دلنگرانیهای بشر امروز و پیوند ناگسستنی او با طبیعت است. «اندوه هزاران پرنده» تنها یک مجموعه شعر نیست، بلکه روایتی است از هزاران لحظه ی شاعرانه که در قالب کلمات جاری شدهاند.
" فهمیدن "
زندگی را نمی دانم چیست
اما
مرگ را خوب فهمیده ام
همین که از خواب بیدار شوی
و کسی نباشد
که به تو صبح به خیر بگوید
مُرده ای..
غفور ابراهیمی
"پنهان "
تنهاست اما
تنها نیست
پنهان شده است
درکتاب خانه اش
در کاپشنِ چرمی به ارث رسیده اش
اندوه اش را اما
همچون بغضی در گلو
با خود به همه جا می برد
علتِ رفتنش معلوم نبود
مثل کسی که مرده است
و ما می خواستیم
مطمئن شویم فراموش نمی شود
مثل درختی
که ریشه هایش به آن طرفِ رودخانه رسیده است
مثل کوهی
که سنگ هایش را به خانه ما داده است
رفته بود
نرفته بود..
فقط می خواست
با انگشت نشان داده شده باشد
فقط می خواست
یکی از میانِ رفته ها باشد.
نه از سرما
بلکه می خواست پنهان کرده باشد
رنجش را
جای زخمش را
جای طناب را
بر گردنِ باریکُ استخوانی اش
باشال گردنی سفید که سرخ شده بود
می خواستم بگویم
می توانم
اندوه را از شانه های خسته ات
بردارم
و چنان بادبادکی در باد رها کنم
دیدم جانی برایم نمانده است
مرگ انگشتانم را لمس کرده بود
می خواستم بگویم
برگرد
زیبایی تو حال مرا خوب می کند
و چشمانی که
مرا با آنها نگاه می کنی..
می خواستم بگویم
عکسی بگیر
خاطره ای زیبا به ذهن بسپار
چیزی که تو را
برای تحمل
روزهای سخت یاری دهد
کسی را داشته باش
واقعیت سخت تر از این حرف هاست
نگاه کن
آنان که در عکس ها
در آلبوم های قدیمی
با گلی در دست و لبخندی طولانی
در آفتابی دلچسب ایستاده اند و عکس گرفته اند
سال هاست که خوراک کرم ها شده اند
آن ها که هر کدام شان عزیزِ کسی بوده اند
*********
برچسب ها: تازه های نشر غفور ابراهیمی اندوه هزاران پرنده