شاعر روسی و ردپای تازه در شعر فارسی؛
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: روشنک آرامش، شاعر و مترجم برجسته آثار آنا آخماتووا، شاعر زن بزرگ روس که با شعری ساده اما سرشار از احساسات عمیق انسانی، یکی از صداهای شاخص ادبیات قرن بیستم به شمار میرود، در گفتوگویی اختصاصی به بررسی دلایل گرایش خود به ترجمه این شاعر بزرگ، چالشها و زیباییهای شعر آخماتووا و جایگاه شعر روسی در ادبیات معاصر ایران میپردازد. این گفتگو به مناسبت ترجمه مجموعه اشعار آنا آخماتووا با نام «نقاش نابینا» انجام شده است.
چه عاملی شما را به سمت ترجمه آثار آنا آخماتووا سوق داد؟
آخماتووا برای من صدایی متفاوت بود؛ صدایی که در اوج بحرانهای تاریخی، بیهیچ شعارزدگی، انسانی و صادق باقی ماند. شعر او تلفیقی از زندگی شخصی و تاریخ است، با سادگی و ایجاز شگفتانگیز. همین ویژگی باعث شد احساس کنم حضورش در زبان فارسی ضروری است.
نمیتوانم از نقش استاد احمد پوری نام نبرم؛ کسی که نه فقط من، بلکه بسیاری از خوانندگان ایرانی را با آخماتووا و شعر روس آشنا کرد. این مجموعه را قدمبهقدم با همکاری و مشورت ایشان ترجمه کردم. برای من این پروژه فقط یک ترجمه نبود، بلکه یادگیری عمیقی از تجربه و نگاه ایشان بود.
آیا اولین مواجههتان با شعر آخماتووا صرفاً بهعنوان خواننده بود یا از ابتدا قصد ترجمه داشتید؟
کاملاً بهعنوان یک خواننده. شعرهایش را خواندم، کنار گذاشتم، دوباره برگشتم و هر بار بیشتر جذب شدم. این کشف آرام کمکم تبدیل به ضرورت شد؛ اینکه این صدا نباید فقط در محدوده یک زبان بماند. ترجمه برایم پروژهای از پیش طراحیشده نبود، بلکه در طول خواندن به نیاز شخصی تبدیل شد.
کدام ویژگی شعر آخماتووا برای شما بهعنوان مترجم بیش از همه چالشبرانگیز یا الهامبخش بود؟
چالش اصلی همان چیزی است که شعر او را زیبا میکند: ایجاز و سادگی ظاهری. بیشتر شعرهایش کوتاهاند (به جز «شعر بدون قهرمان» که شاهکاری خاص است). با این حال، پشت هر واژه تاریخ و عاطفه موج میزند. کوچکترین انتخاب در ترجمه میتواند همه چیز را تغییر دهد.
برای ترجمه شعر، فقط دانستن زبان کافی نیست؛ داشتن قریحه شاعرانه و مطالعه زندگینامه شاعر نیز بسیار مهم است. چون شعر فقط معنا نیست؛ موسیقی و روح دارد. اگر این موسیقی در ترجمه از بین برود، دیگر شعر نیست.
شعر آخماتووا را با کدام جنبههای شعر فارسی (کلاسیک یا معاصر) قابل قیاس میدانید؟
از نظر نگاه زنانه و شجاعت در بیان احساسات، به فروغ نزدیک است. از نظر سادگی ظاهری و عمق معنایی، گاهی به یاد نیما یا غم انسانی در برخی غزلهای سعدی میافتم. البته این قیاسها نسبیاند، چون آخماتووا جهان مستقلی دارد؛ جهانی معلق میان تاریخ و زندگی شخصی.
ترجمه مفاهیمی چون رنج زنانه، سکوت سیاسی یا خاطره در آثار آخماتووا چه حساسیتهایی دارد؟
خیلی زیاد. این مفاهیم در فرهنگ ما نیز بار عاطفی و تاریخی سنگینی دارند. اگر این رنجها را پررنگتر یا کمرنگتر نشان دهی، صداقت شعر از بین میرود. سکوت سیاسی در شعر او بسیار ظریف است؛ اگر به شعار تبدیل شود، همه چیز خراب میشود. خاطره نیز در شعر او تکهتکه است؛ باید این شکستگی را حفظ کرد بدون اینکه تصویر مخدوش شود.
جایگاه شعر روسی در فضای ترجمه معاصر ایران را چگونه میبینید؟
در گذشته شعر روسی جایگاه مهمی داشت، اما امروز کمرنگ شده است. تمرکز بیشتر روی ادبیات انگلیسیزبان است، شاید به خاطر دسترسی آسانتر یا آشنایی بیشتر مترجمان. اما شعر روسی هنوز ظرفیتهای زیادی دارد. تجربههای تاریخی روسیه با ما بیشباهت نیست، و همین باعث میشود این شعر برای مخاطب ایرانی قابل درک و جذاب باقی بماند.
از فعالیتهای پیشرو در حوزه ترجمه بگویید؟
بعد از آخماتووا، مجموعه کامل اشعار ویسواوا شیمبورسکا را ترجمه کردهام، شامل اشعاری که از لهستانی به انگلیسی ترجمه شده بودند. چون خود شیمبورسکا معتقد بود برخی اشعارش ترجمهناپذیرند و در ایران مجموعه کامل از اشعارش وجود ندارد، فقط گلچین یا برخی دفترهای شعرش ترجمه شدهاند. این کار با ویراستاری استاد احمد پوری و همکاری خانم دکتر آنا مارچینوفسکا، ایرانشناس لهستانی، انجام شد و امیدوارم بهزودی منتشر شود.
هماکنون روی مجموعه کامل آثار یک شاعر انگلیسیزبان کار میکنم؛ شاعری با زبان استعاری غنی و موسیقی درونی خاص. کاری سخت اما لذتبخش است. فعلاً نام نمیبرم چون ترجیح میدهم تا پایان پروژه درباره آن صحبت نکنم.
آیا فکر میکنید مخاطب فارسیزبان با فضای فرهنگی روسیه و شاعرانی مثل آخماتووا ارتباط برقرار میکند؟
بله، چون تجربههای مشترکی داریم: سانسور، استبداد، جنگ، تنهایی. وقتی آخماتووا از صفهای زندان میگوید، ما هم چنین صفهایی را در تاریخمان دیدهایم. وقتی از عشق در سایه مرگ میگوید، این حس برای ما آشناست. شعر وقتی صادق باشد، مرز نمیشناسد.
اتمام گفتوگو/
برچسب ها: ترجمه آنا آخماتووا روشنک آرامش