به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: حسن صانعی، شاعر نوگرای معاصر که زندگی و شعرش در پیوندی عمیق با عدالتخواهی و دغدغههای انسانی شکل گرفته بود، در تیرماه ۱۴۰۴ درگذشت. او با زبانی ساده اما مؤثر، رنجها و بیعدالتیهای جامعه را در شعرهایش بازتاب میداد. حادثهی تلخ اول اردیبهشت ۱۳۶۰، که منجر به مرگ دختر خردسالش شد، نقطه عطفی در زندگی ادبیاش بود و مفاهیمی چون فقدان و ایستادگی را بهطور پررنگتری وارد آثارش کرد. آثار حسن صانعی
او از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. حسن صانعی در سه مجموعه شعر منتشرشدهاش یعنی «شکوفه مینوشد باد» (۱۳۸۸)، «این رودخانه مال من است» (۱۳۹۰) و «جمعآوری آب در آبکش» (۱۳۹۷)، تصویری روشن از رنج، امید و اعتراض زمانهاش ارائه داده است. صانعی در مجموعههای شعریاش، روایتی صادقانه از درد و امید زمانه ارائه داده و در حافظه شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری متعهد و انساندوست بهیاد خواهد ماند.
دو شعر از حسن صانعی
دو ساقی
دو دست
دو پیاله
دو ساقی
دو شیرین حرف
دو نیمه از یک سیب
یکی شادی پُر می کند
یکی لبالب اندوه
تُهی نماند پیاله ها
دو دست
دو ساقی
دو شیرین حرف
دو نیمه از یک سیب
یکی اندوه پُر می کند
یکی لبالب شادی!
روز روشن
روخانه ی بی آب
روز روشن برداشت بُرد
بُرد پای درخت
از درخت بالا رفت
احوال برگ ها را پرسید
می بوسید نوازش می کرد
برگی پرسید: غریبه کیست؟
رودخانه گفت: کدام غریبه؟
برگ مرا نشان داد
رودخانه گفت: نمی شناسم
گمانم عافیت خواه است
برگ گفت: خب رهایش کن!
برچسب ها: شعر نو شعر حسن صانعی