سفر از فیزیک به شعر سپید؛
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: بهاره خدابنده، شاعر و پژوهشگر کیهانشناسی، از دنیای پیچیده علم به سوی دنیای بیمرز شعر سپید حرکت کرده است. او که همیشه دلبسته ادبیات بوده، با تحصیلات خود در فیزیک، زاویه دید جدیدی در شعر خود ایجاد کرده و از این تجربهها برای بیان مفاهیم عمیقتری بهره میبرد. در گفتوگو با خدابنده، به بررسی تاثیرات علم و فلسفه بر آثارش، نگاه او به شعر سپید و جایگاه شعر در جامعه امروز ایران پرداختهایم.
چه عاملی باعث شد که از رشته تخصصیات در فیزیک و کیهانشناسی، به جهان شعر سپید مهاجرت کنی؟
پیش از ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته فیزیک و کیهانشناسی، دلبسته ادبیات و شعر بودم. کتابهای شعر میخواندم، دلنوشته مینوشتم و گاهی نیز به سرودن شعر موزون میپرداختم. در دوران مدرسه، حضور معلمهای ادبیات توانمند و الهامبخش، انگیزهام را به ادبیات چند برابر کرد. شیفته کشف و شهود در ابیات و اشعار شاعران بزرگی چون حافظ، مولانا، شاملو و فروغ بودم و از کندوکاو در معانی پنهان و لایههای زیرین آثارشان، چنان غرق لذت میشدم که گذر زمان را حس نمیکردم.
همیشه خیالپرداز بودهام؛ در دنیای درونی و احساساتم زندگی میکردم و همزمان جهان پیرامون را میکاویدم و پیوند آن را با دنیای درونم بررسی میکردم. ذهن پرسشگر و کنجکاوم هیچگاه نتوانست مطالعه، تمرین و پژوهش در حوزه ادبیات و شعر را کنار بگذارد.
تحصیلاتم در فیزیک و کیهانشناسی ـ که خود ریشه در فلسفه و شناخت طبیعت و هستی دارد ـ دریچهای تازه و زاویهای نو به نگاهم افزود و موجب غنای بیشتر شعرهایم شد. و من از این اتفاق بسیار خوشحالم.
در مجموعه شعر «عقربههای متواری» چه تصویری از زمان و گذر آن برای مخاطب ترسیم کردهای؟
در مجموعه شعر «عقربههای متواری» تمرکز ویژهای بر مفهوم «زمان» داشتهام. زمان، یکی از بنیادیترین موضوعات در فلسفه و کیهانشناسی است؛ بستری که هم در جنبه علمی و هم در بُعد خیالپردازانه و احساسی، جایگاهی پررنگ و تعیینکننده دارد.
تمام تغییرات جهان ـ از بالا رفتن سن گرفته تا پیدایش فصلها، آمد و شد شب و روز، و حتی حرکت و تکامل هستی ـ در چارچوب زمان رخ میدهد. زمان، معیاری است که به کمک آن، ما مفاهیم دیگر را میسنجیم و درک میکنیم. این مفهومی شگفتانگیز است که میتوان با تخیل در آن سفر کرد، به گذشته برگشت یا به آینده رفت؛ سفری که شاید روزی علم نیز آن را ممکن سازد.
در «عقربههای متواری» تلاش کردهام در این گستره حرکت کنم، با زمان بازی کنم؛ گاهی آن را دنبال کنم، گاهی نگه دارم و گاه جا بگذارم…
آیا پیشینه علمیات در فیزیک و کیهانشناسی تأثیری بر زبان و نگاه شاعرانهات گذاشته است؟
بله، حتماً. تجربه زیسته انسان، همراه با مطالعات و مشاهداتش، در هر حوزهای که باشد، بیتردید بر زندگی هنری، شخصی و کاری او اثر میگذارد. هر نکته تازهای که انسان میآموزد، زاویه دید جدیدی به او میبخشد. برای من که شعر مینویسم، این یعنی میتوانم از جهان کیهانشناسی، فیزیک و فلسفه نیز در شعرهایم بهره بگیرم؛ و این تجربهها جهانبینی تازهای را در من شکل میدهند و میآفرینند.
به نظر تو شعر سپید در ایران امروز چه ظرفیتهایی برای بیان دغدغههای معاصر دارد؟
ظرفیتهای شعر سپید از شعر کلاسیک و هر قالب چهارچوبدار دیگری بیشتر است. چون فضای گستردهتری برای مانور میدهد تا بتوانیم بیدغدغه و آزادانه، اندیشه، احساس و تخیل خود را به نمایش بگذاریم. این ظرفیتها در شعر گفتار حتی پررنگتر هم میشود. شعر نیز، مانند هر پدیده دیگری در جهان، همواره در حال تکامل است.
چه شاعرانی بیشترین الهام یا تأثیر را بر شکلگیری نگاه ادبی شما داشتهاند؟
حافظ، فروغ فرخزاد، نصرت رحمانی، شاملو، حسین منزوی، سید مهدی موسوی، گروس عبدالملکیان.
چه نقشی برای شعر در زندگی امروز جامعه ایرانی قائل هستی؟
شعر امروز ایران، همچون جریانی زنده و مستقل، میتواند شانهبهشانه ما و جامعهمان حرکت کند؛ گاه در هیأت دفتر خاطراتی که لحظههای تاریخی را ثبت میکند، گاه پلی که ما را به جهان پیوند میزند، و گاه دستی که برای همدلی و همدردی پیش میآید. میتواند جرقهی الهامی باشد، چراغی کوچک در مسیر تاریک، یا حتی مانیفستی برای فردا. اما شعر، دانای کل نیست؛ همراهی است که با ما میآموزد، با ما میلغزد و برمیخیزد، و در آزمون و خطا، تکامل را تجربه میکند.
اگر بخواهی برای شعر سپید یک تعریف شخصی ارائه بدهی، چه میگویی؟
شعر سپید برای من پلی است از سنت به نو، بستری آزاد که با تأثیر از شعر ترجمه به ادبیات ما آمده و شاعر را از قید وزن و قافیه رها کرده است. در این قلمرو، تخیل میتواند آزادانه پرواز کند و احساس و اندیشه بیواسطه بر صحنه کلمات جاری شود؛ همچون اجرایی زنده که موسیقی و لباسش از جنس همان زبان و موسیقی پنهان واژههاست.
اتمام گفت و گو/
برچسب ها: شعر سپید بهاره خدابنده