به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا:در ادبیات معاصر ایران، کمتر شاعر و نویسندهای همچون علی داریا را میتوان یافت که توانسته باشد در مرزهای شعر، نثر و نمایشنامهنویسی، اینچنین بیپروا و خلاقانه پیش برود. فیض شریفی، منتقد و پژوهشگر ادبی، در یادداشتی با نگاهی موشکافانه، به تحلیل وجوه زیباییشناختی و ساختاری آثار داریا ـ بهویژه منظومهی «جن زاره » ـ پرداخته است. این نقد نهتنها بازخوانی عمیقِ زبان، فرم و روایت در آثار داریاست، بلکه تلاشی است برای کشف لایههای فلسفی، سمبلیک و روانشناختی در اشعاری که فراتر از مرزهای معمول ژانر حرکت میکنند.
علی داریا، یکی از شاعران و نویسندگان و نمايش نامه نویسان توانمند معاصر ایران است .داریا فارغالتحصیل هنرهای دراماتیک است .یکی از نخستین کارهای داریا، دفتر شعر " دوشنبه هایت را برای من بگذار " و منظومه ی " رقص بر گسل" و پس از آن سه گانه نمايش نامه های "ما کجا " ست .او در هر ژانری که وارد می شود ، از نثر گرفته تا شعر و پیس ، نشانه های نبوغ و استعداد خود را به خوبی بروز می دهد و بر جای می گذارد .آثار و جستارهای نثرگونه و شاعرانه ی داریا تهاجم پرشور به سوی طغیان و فتح را تداعی می کند .این بازتاب ها در آثار او ، سايه هایی از شخصیت شاعر را ترسیم می کنند .
شعرهای شعله ور شاعر کم تر با تلخی و قهر دمخور می شود
گرايش رمانتيک و حماسه واره ی داریا گاهی به پیوسته ترین شکلی با رئالیسم (یا میدان جدید نیما ) درهم می آمیزد و با نماهایی از سمبولیسم و سورئالیسم و آکمئیسم یا آدمیسم ( نگاهی پایا و آشکار به زندگی ) همراه می شود .جوهره ی رمانس( هوس نامه ) در آدمیسم شاعر ، اصل و اساس گیتی را دوست می دارد.
منظومه ی " جن زاره " با سیستمی سیلابی و مدبرانه نوشته شده است.
استعاره های سمبولیکی " دلفین و دریا و ... " با دگرگونی ها و دگردیسی های جسورانه ی انديشه و فلسفه با نشاط مردمی ، به دنبال واژه ها و ترکيب هایی می گردند تا با محتوایی استوار و کنايه های روشن تراویده می شوند :"
باورش نمی کنی مخوان !
سفالی اند
این کلمات
در خاکی سترون زاده اند
از میان می و فراموشی و
دیرسال و ماه
خاموشی
نه
سکوت
نه
لکنت نگفتن تا سايه ها ندانند ..."
شاعر در این منظومه " در پرسه های جان ، در پرسه های درد ، در گريه های شبان و ، روز ، در جنونی پنهان ، در برگی افتاده، میان انبوه، انبوه اندوه، شادی گمشده ، میان رنگ ، جنگ ، آلزایمر گم بودگی ، سفر با اسب های بی مهمیز، بی زین ، در شیهه شیهه ی سکوت و
گاه رود ، میان رودهای خشک ، تا رسیدن به رها ، دلفینی که زن شد ناگهان ، ..." همراه و همپوش می شود.
شاعر با براعت استهلال ، داستان را زمینه چینی می کند و در ابتدای منظومه( به قول قدما ، " حسن ابتدا ") موضوعات و مسائلی را که قرار است در این اثر پرداخته شوند به اجمال می شناساند .از این حيث، صحنه ی آغازين منظومه( شعر - داستان ) کارکردی مشابه ی براعت استهلال می گیرد .براعت استهلال، صداهای نوزاد را می گویند -که به باور قدما - جنس نوزاد ( دختر یا پسر ) را معلوم می کند که از آمدن شان به این دنیا گریان اند .
مولانا در مقدمه ی مثنوی براعت استهلالی می آورد :"
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند ."
داریا با استفاده از این صناعت، با لو دادن داستان در آغاز ، زمینه ای برای ورود به داستان فراهم کرده است .شاعر با استفاده از تزئینات صوری، مانند نماد ، استعاره، مجاز مرسل و آیرونی " یا نقیضه پردازی ، جزئیاتی را در صحنه ی آغازین می پروراند که با شروع حوادث، به مرور درونمایه های منظومه را شکل می دهد و القا می کند و در پايان منظومه با فرمی فریبا و بینامتنیتی ( رابطه ی نویسنده و خواننده به واسطهی متن و رابطه ی متون با یکدیگر در محور های افقی و عمودی ) مقدمه را به تنه و تنه را به نتیجه پیوند می زند .
ساختار دورانی " یا دايره وار " منظومه ی مدرن داریا به جای محاکات جهان بیرون ، شاخصه های جهان تخیلی و رؤیاوار خود را برجسته می نماید .
شاعر در این منظومه با استفاده از موتیف ، با ساختاری دايره وار ، صحنه ی آغازین را در صحنه ی فرجامین تکرار می کند:"
دلفینی به هیبت زن
با گیسوانی زرد
چشمانی آبی
پیراهنی سرخ
لبانی سبز
پری نیست
پری وار اما
زن می رقصد
شادمانه
ناخدا به دریا می افکند خود را
من بادبان می شوم
سپيد
و قایقی
رؤیای همیشه ام بود
که تور نباشم
رها و ناخدا
میان موج ها و
رقص نور ."
شاعر با تناسب ها ، تشبیهات، استعاره ها و نمادها :" بادهای تلخ ، جن جان ، ماه شبگرد ، پریان دریا ، نهنگ ، دلفین، رازیانه ها ، میخک ها و منجوق ها ، کویر ، شن ، عطر نفس های معشوق، تخم ریزی دانه های شن ، مرغ دریایی بی دریا ، تور ، باران ، بلدرچين ها ، طبل های بی صدا ، تندیس تدبیر ، قایق بی بادبان ، ميانه ی نور ، پچ پچ باد ، شبدر ، شبنم و جویبار ..." پارو می زند ، در کویر و دریا :" کویر نام دیگر درياست " مثل شتر مستی از گسل های صعب عبور می کند .
راوی از هزار یک شب می گذرد و چون سلیمان، فرمانروای باد می شود و صدای دفی می شنود :"
صدای دف از کجا می آید
و این زن کیست که در ژرفای دریا
دارد رباعیات خیام می خواند ؟
بی گمان این زن نیست
دلفینی در اعماق دریا
دارد خیام می خواند ."
برچسب ها: علی ضامن داریا فیض شریفی منظومه ی جن زاره