traffic analysis

  1404/6/21   کلاسیک   کدخبر: 23256   نظر: 0   بازدید: 3206   خبرنگار: فهیمه علمداری چاپ

سهم واقعی اسماعیلیان در فلسفه و فرهنگ خراسان؛

پاسخ استاد دانشگاه پرینستون به دکتر شفیعی کدکنی: نقدی بر دیدگاه‌ها درباره مذهب رودکی

پاسخ استاد دانشگاه پرینستون به دکتر شفیعی کدکنی:

«دکتر حسن انصاری، استاد تاریخ دانشگاه پرینستون، در نقد دیدگاه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، نقش اسماعیلیان در تاریخ فرهنگی خراسان را کمتر از آنچه مطرح شده، دانست و تبیینی متفاوت درباره جایگاه رودکی و سهم اسماعیلیه در تمدن اسلامی ارائه داد.»

به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: دکتر حسن انصاری، استاد تاریخ دانشگاه پرینستون، در واکنش به برخی دیدگاه‌های دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی پیرامون نقش اسماعیلیان در تاریخ فرهنگی و فلسفی خراسان، به بررسی دقیق شواهد تاریخی و فلسفی پرداخته و ضمن رد برخی فرضیات، تبیینی متفاوت از جایگاه رودکی و سهم اسماعیلیه در تمدن اسلامی ارائه می‌دهد. متن کامل نقد وی در ادامه آمده است:


آقای دکتر شفیعی کدکنی بنابر مصرعی مشهور از رودکی که در این بیت معروف:


«شنیدم ز رودکی استاد شاعران

کاندر جهان به کس مگرو جز بفاطمی»


نقل شده، احتمال قوی داده‌اند که رودکی بر مذهب اسماعیلی بوده و شاید کور شدن او هم مربوط به همین جهت باشد. آقای دکتر شفیعی در ضمن ابراز فرموده‌اند که مذهب اسماعیلی در کنار مذهب زیدی سهم بسیار مهمی در حیات فرهنگی خراسان قرون نخستین دارد و بسی بیشتر از تشیع امامی در آن دوره‌ها دارای حضور و نفوذ فرهنگی و مذهبی بوده است. در این چارچوب به دعوت دعات فاطمی در خراسان اشاره کرده و از این رهگذر بر سهم مهم فلسفی داعیان فاطمی و اسماعیلی در خراسان و در کل تمدن اسلامی تاکید کرده‌اند و به‌ویژه سهم آنان در تفکر فلسفه نو افلاطونی و گسترش آن در جهان اسلام.


من با هیچ یک از این مطالب بدین شکل موافق نیستم: نخست اینکه در عصر سامانیان خراسان در دوران رودکی، درست است که در فاصله محدودی داعیانی که امروزه آنان را در شمار اسماعیلیان می‌شناسیم در عصر نصر بن احمد سامانی فعال بوده‌اند اما هیچ دلیل روشنی در اختیار ما نیست که نشان دهد دعوت آن داعیان از سوی خلفای فاطمی باشد؛ خلفایی که باید این را هم اضافه کنم در آن زمان هنوز از مغرب به مصر منتقل نشده بودند.


در واقع ارتباط داعیان دوران نصر بن احمد (و طبعا در دوران رودکی) با عبدالله مهدی (بنیانگذار دولت فاطمی) در هاله‌ای از ابهام است. درباره فعالیت این داعیان سه منبع اصلی در اختیار است: یکی ابن ندیم؛ دوم، ثعالبی و سوم سیاست‌نامه خواجه نظام‌الملک. روشن‌ترین سند در میان این سه که از ارسال داعی خراسان از سوی عبدالله مهدی یاد می‌کند ابن ندیم است که آن را به سال ۲۸۷ ق مربوط می‌داند؛ این در حالی است که در آن زمان هنوز دولت فاطمی در مغرب شکل نگرفته بود.


به دلائل مختلف روایت ابن ندیم محل تردید است. حتی اگر آن را درست هم بدانیم، ایراد اصلی دیگری وجود دارد و آن اینکه دعوت داعیان خراسان تا زمان ابو یعقوب سجستانی (نیمه سده چهارم) مخالف با به رسمیت شناختن امامت عبدالله مهدی به جای باور به قائمیت محمد بن اسماعیل بود و چنانکه می‌دانیم این اختلاف از انشقاق سال ۲۸۶ ق آغاز شد و ریشه در آن داشت.


اگر خراسانیان دعوت را از سوی عبدالله مهدی بعد از سال ۲۸۶ ق (و به گزارش ابن ندیم در سال ۲۸۷ ق) از سوی یک داعی تعیین‌شده از سوی عبدالله مهدی دریافت کرده بودند، می‌بایست از آغاز به امامت او رسمیت می‌دادند در حالی که می‌دانیم داعیانی مانند نسفی به اصطلاح بر مذهب قدیم قرمطی باقی ماندند و به عبدالله به عنوان امام رسمیت ندادند. این اشکال در روایت ابن ندیم هست و به نظر من روایت ثعالبی درست‌تر است که تصریحی بر این نمی‌کند. تفصیل آن را در جای دیگری باید بنویسم.


تازه اگر فرض کنیم داعیان دوران رودکی در خراسان به امامان دولت فاطمی فرا می‌خواندند، باز ایراد دیگری وجود دارد و آن اینکه دعوت اسماعیلی را در آن زمان در خراسان دعوت فاطمی نمی‌خوانده‌اند و بنابراین در مصرع مشهور رودکی، بی‌تردید «فاطمی» هیچ اشاره‌ای به خلفای فاطمی ندارد. رودکی اگر شیعه زیدی نبوده، به احتمال بر مذهب امامی بوده است.


از دیگر سو، در اینکه در دوران نصر بن احمد داعیان قرمطی در خراسان فعال بوده‌اند تردیدی نیست، اما بنابر گزارش همان سه منبع اصلی بالا، دعوت نسفی و دوستانش در نهایت با توفیق توأم نبود و درنهایت فرزند نصر یعنی نوح سامانی به فعالیت‌های آشکار آنان پایان داد. در دوره‌های بعدی سامانی همچنان فعالیت‌هایی از آن داعیان در خراسان را می‌شناسیم، کما اینکه فعالیت آنان در دوران‌های غزنوی و سلجوقی در خراسان و ابتدا اینک از سوی خلفای فاطمی مصر و سپس از سوی دعوت جدیده نزاری امر پوشیده‌ای بر خواننده ما نیست.


با این همه، مطلقا نمی‌توان حضور اسماعیلیه را در قرون نخستین خراسان و حتی عراق عجم حضوری گسترده و عام‌گرا ارزیابی کرد. اسماعیلیه بیشتر بر تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه تاکید داشتند. در نیشابور و شهرهای دیگر خراسان در آن دوران شیعیان حضور داشتند، منتهی بیشتر آنان بر مذهب زیدی بودند و البته تعداد کثیری هم بر مذهب امامی بودند. تعداد نویسندگان و داعیان معروف و غیرمعروفی که در منابع اسماعیلی و غیر اسماعیلی از خراسان در فاصله سده‌های سوم تا ششم می‌شناسیم، بسیار اندک و انگشت‌شمار است. از تعدادی از آنها آثاری دینی و فلسفی باقی مانده است.


می‌دانیم که مکتب ایرانی اسماعیلی خراسان و ری در آن دوران، مکتبی مذهبی با محوریت منظومه‌ای فلسفی در جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و فرجام‌شناسی بود. داعیانی مانند نسفی و اخلافش در این چارچوب از فلسفه نوافلاطونی بهره می‌بردند و دکترین الهیات سلبی را از این مکتب اقتباس کردند. با این وصف، اسماعیلیان تنها یکی از چند سنت فلسفی نو افلاطونی را نمایندگی می‌کردند و از میراث آن بهره می‌بردند و البته آن را در چارچوب‌های مذهبی خود بازتفسیر می‌کردند.


فلسفه نوافلاطونی نمایندگان اصلی دیگری در تمدن اسلامی داشت که مطلقا ارتباطی با سنت اسماعیلی نداشتند. سنتی از شاگردان کندی، هم در بغداد و هم در خراسان، نوافلاطونی بودند اما ارتباطی با اسماعیلیه نداشتند و در مکتب فلسفی خود با آنان اختلاف‌نظرهایی داشتند. ابوالحسن عامری خود یکی از همین فیلسوفان مکتب کندی در خراسان است که از قضا با اسماعیلیه مخالفت شدیدی هم دارد.


سنت نوافلاطونیان بغداد هم که به یحیی بن عدی می‌رسید، همین‌طور بود. سنت فارابی که از یک‌سو به یحیی بن عدی و شاگردانش در بغداد منتهی شد و از دیگر سو بعدها ابن‌سینا آن را دنبال کرد، در اصل سنتی نوافلاطونی بود، منتهی با نوافلاطونی‌گری اسماعیلی یا اخوان‌الصفا متفاوت بود. یکی از این اختلافات به سنت کتاب اثولوجیا برمی‌گشت که اسماعیلیان یکی از روایات آن را دراختیار داشتند. ابن‌سینا و فارابی قبل از او با این کتاب و سنت آن فاصله داشتند.


مکتب فارابی درست است که در اصل نظریه فیض نو افلاطونی را اتخاذ کرد اما دیدگاه فارابی و بعدا ابن‌سینا با نظریه فیض از نوع اسماعیلی که ریشه در سنت متفاوت نوافلاطونی داشت و در آن از عقل کلی و نفس کلی سخن می‌رفت، متمایز بود. فلسفه اسلامی بیش از هر چیز سنت فارابی و بعد از آن ابن‌سیناست و فلسفه نوافلاطونی و فیثاغورثی اسماعیلیان در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار حاشیه‌ای است.


بعدا البته اسماعیلیه تلاش کردند پاره‌هایی از تفکر سنت فارابی و ابن‌سینا را در فلسفه مذهبی خود مورد استفاده قرار دهند.


اتمام خبر/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: شفیعی کدکنی رودکی دکتر حسن انصاری

اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به فارسی بنویسید و از الفبای لاتین خودداری کنید.