traffic analysis

  1404/8/4   ادبیات داستانی   کدخبر: 23308   نظر: 0   بازدید: 1027   خبرنگار: سمیه بحرکاظمی چاپ

به قلم محسن باقری اصل؛

«زخم‌زن» هانیه کسائی‌فر؛ تجربه‌ای سفید در مرز سادگی و عمق

«زخم‌زن» هانیه کسائی‌فر؛ تجربه‌ای سفید در مرز سادگی و عمق

هانیه کسائی‌فر در نخستین کتاب داستانی خود با عنوان «زخم‌زن»، اثری نوشته است که در عین سادگی، از لایه‌های پیچیده‌ی ادبی و حسی بهره می‌برد؛ داستانی روان، صادق و سرشار از استعاره که از دل سال‌ها تمرین و نوشتن برآمده است.

به گزارش تارنا-در فضای ادبیات معاصر که بسیاری از نویسندگان میان استعاره و داستان سرگردان‌اند، هانیه کسائی‌فر در «زخم‌زن» نشان داده است که چگونه می‌توان میان سادگی و عمق، تعادلی زبانی و فرمی برقرار کرد. این کتاب، که نخستین اثر داستانی اوست، با نثری روان و طنازیِ درونی، روایتگر تجربه‌ای زنانه است که از صداقت  نویسنده مایه می‌گیرد.

او در بخشی از کتاب، بی‌آنکه قصد شوخی‌نویسی داشته باشد، با لحنی شیرین و زبانی طبیعی، موقعیت‌های انسانی و عاطفی را به تصویر می‌کشد؛ تجربه‌ای که یادآور همان اصالت گمشده در داستان‌نویسی معاصر است. «زخم‌زن» از آن‌دست آثار است که نه در بندِ استعاره‌سازی مصنوعی می‌ماند، و نه به دام سطحی‌نویسی می‌افتد؛ اثری که می‌توان آن را مصداقی از «داستانِ‌نو» دانست، نه از جنس شعار، بلکه از دلِ تجربه و زبان.


محسن باقری اصل، نویسنده و پژوهشگر ادبی به این اثر پرداخته است:


هانیه کسائی‌فر در داستان زنانه‌ی زخم‌زن به‌عنوان «اولین کتاب داستان‌ش» کاری سفید، «سهل، و حدودی ممتنع» انجام داده که بی‌شک ریشه در سیاه کردن صفحه‌های زیادی پیش از نوشتن این داستان خواندنی، آن‌هم نه‌ یک‌شبه، طی سال‌ها دارد.


هانیه کسائی‌فر داستان را مثل آبِ روان، روان نوشته، و داستان به همین دلیل و علت از سوی مخاطبان‌ش به همان راحتی و بی‌دردسری خوانده می‌شود. یادمان باشد، داستانی جذاب می‌شود که راوی جذابی داشته باشد، و زخم‌زن اینگونه است. 


هانیه کسائی‌فر برای طرح ماجرا و آن مساله‌ی عاطفی-حیاتی، در بخش اول کتاب، با مهارت، طناز ظاهر می‌شود، بدون اینکه تلاشی برای طنز نوشتن داشته باشد. و اساساً داستان  در آن بخش‌ها شوخ و بشدت شنگ است. و مزه کردن این شوخی‌ها و این شنگی‌ها و ملاحت‌ها به ساختار تربیت‌شده‌ی حسّیکِ بزاق دهان مخاطب‌های داستان مربوط می‌شود. دهان‌ها، گوش‌ها و چشم‌هایی که با ادبیات، شارپ شده‌اند، نه با شبه‌علم روانشناسی که همیشه آویزانِ ادبیات است، و با چندتایی اتیکت، بدون دانش، این را به آن، و آن را به این نصب می‌کند، برای اینکه صرفاً دیده شود. در صورتی که خودشان حیران‌ند و در بهترین حالت حین تلمّذ.

فضولی فضل‌فروشانه‌ی روانشناسی ِ آویزان در برابر ادبیات، که پدیده‌یی‌ست تَکین،  بی‌شک پوک است. کسانی که کارشان مطلقا ادبیات باشد، و به فرم و ادبیّت ادبیات باوری راستین داشته باشند این مسأله برایشان پرواضح است البت. 


مسأله‌ی داستان این نویسنده مرز بین سادگی و آسانی‌ست که هنوز در فضای زبان [عزیز] فارسی نیاز به فرموله‌شدن دارد. در مواجهه با این داستان بلند، که به‌عنوان نمونه‌یی برکشیده‌ام، ذهن‌های نمادخواه و صرفاً استعاره بین بی‌شک اذیت می‌شود، و مشکل اتفاقاً از ایشان نیست، مشکل از فضایی‌ست که نسل‌های قبل به نسل موجود با حقه حُقنه کرده‌اند و بهشان توضیح ندانده‌ند: استعاره زمانی و در زمینی معنا و وجود پیدا می‌کند که «ابتدا داستانی وجود داشته باشد». و نکقتن و ندانستن این مرز معرکه، زمین بازی را برمی‌گرداند. تمام تلاش سال‌های گذشته فراوانی از نویسند‌های محترم و غیر محترم این بوده که با زبان استعاره حرف بزنند، قبل از اینکه به تعبیر براهنی قصه‌ای برای گفتن داشته باشند، و یا داستانی. 

فارغ از همه‌ی این طرح بحث‌ها، ما در زخم‌زن، با داستانی روبه‌روییم که «نو» است نه مثل «شهرِ نو»؛ بلکه کاملا خلاف‌ش، داستانِ‌نو


اتمام یادداشت/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: رمان محسن باقری اصل هانیه کسائی‌فر ادبیات

اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به فارسی بنویسید و از الفبای لاتین خودداری کنید.