traffic analysis

  1404/9/1   شعر امروز   کدخبر: 23344   نظر: 0   بازدید: 2090   خبرنگار: سمیه بحرکاظمی چاپ

جهان‌نگری شاعرانه یک مترجم فرانسه؛

سعیده سیدکابلی: مترجم امروز بیش از هر زمان مفسر است، نه نسخه‌بردار

مترجم امروز بیش از هر زمان مفسر است، نه نسخه‌بردار

سعیده سیدکابلی از فلسفه شخصی‌اش در ترجمه سخن می‌گوید؛ فلسفه‌ای که مرز میان شعر، زبان و هویت را دوباره تعریف می‌کند.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا:در یک گفت‌وگوی اختصاصی با تارنا، پای صحبت‌های سعیده سیدکابلی نشستیم؛ مترجم، شاعر و زبان‌ورزی که سال‌هاست میان سه جهان زبانی حرکت می‌کند و ترجمه را نه به‌مثابه تبدیل واژه‌ها، بلکه به‌عنوان آفرینش دوباره‌ی معنا می‌فهمد. او که عضو «خانه شاعران فرانسه»  است، از معدود مترجمانی‌ست که در کارش مرزهای زبان را به میدان گفت‌وگو تبدیل می‌کند؛ جایی که ادبیات فرانسه، شعر فارسی و تجربه‌ی زیستن در سه فرهنگ با یکدیگر در هم می‌آمیزند.

سیدکابلی در این گفت‌وگو از فلسفه و تکنیک ترجمه‌اش می‌گوید، از نسبت شعر و ترجمه، از چالش‌های میان‌فرهنگی، از پروژه‌های تازه‌ای که بر روی متون شاعرانهٔ زنان فرانسوی کار می‌کند و نیز از تجربه‌ای که او را به یکی از صداهای متمایز ترجمه ادبی امروز بدل کرده است.




 معیار اصلی برای انتخاب متون فرانسوی برای ترجمه چیست؟

برای من انتخاب متن همیشه از دل یک دوگانگی آغاز می‌شود: ارزش زیبایی‌شناختی اثر و ظرفیت گفت‌وگویی که در آن پنهان است. به دنبال متنی هستم که نه‌فقط در زبان خودش اهمیت داشته باشد، بلکه بتواند در فارسی دریچه‌ای تازه بگشاید، گرهی فرهنگی را روشن کند یا خلأیی را پر کند. ترجمه برایم انتقال نیست؛ آغاز مبادله‌ای زنده میان دو جهان است، جایی که متن باید توانایی «زیستن دوباره» در زبان مقصد را داشته باشد.


بزرگ‌ترین چالش شما در ترجمه‌ی مفاهیم فرهنگیِ بی‌معادل چیست؟

چالش آنجاست که واژه‌ای نه تنها معنایی لغوی، بلکه حافظه‌ای فرهنگی با خود حمل می‌کند؛ حافظه‌ای که در زبان مقصد وجود ندارد. در چنین لحظه‌هایی ترجمه به نوعی «بازآفرینی» بدل می‌شود: نخست ریشه و بار عاطفی مفهوم را می‌کاوم، سپس نزدیک‌ترین بستر معنایی را در فارسی پیدا می‌کنم، و در نهایت از نوعی بیگانگیِ کنترل‌شده استفاده می‌کنم تا خواننده فراموش نکند با جهان دیگری روبه‌روست. ترجمه نباید فرهنگ مبدأ را حل کند؛ باید امکان مواجهه با آن را فراهم آورد.


نظریه یا مکتبی که رویکرد ترجمه‌تان را توضیح دهد کدام است؟

اگر بخواهم نام‌گذاری کنم، رویکردم به «ترجمه‌ی هرمنوتیکی» یا تفسیری نزدیک‌تر است؛ یعنی ترجمه را تلاشی برای فهمیدن و دوباره آفریدن می‌دانم، نه نسخه‌برداری. وفاداری من به روح متن است نه به سطح ظاهری واژه‌ها. در شعر، این رویکرد ضروری‌تر هم می‌شود: انتقال تحت‌اللفظی کالبدی بی‌جان می‌سازد؛ مترجم باید بتواند منطق شاعرانه‌ی متن را در زبان مقصد بازآفرینی کند و اجازه دهد شعر دوباره متولد شود.


 روند کار شما از نخستین خوانش تا نسخه‌ی نهایی چگونه است؟

ترجمه برای من حرکتی رفت‌وبرگشتی است. در خوانش اول فقط موسیقی، ریتم و تن عاطفی متن را دریافت می‌کنم، بدون آنکه دنبال معناهای دقیق باشم. سپس در مرحله تحلیل زبانی وارد کالبد متن می‌شوم: نحو، استعاره، مکث‌ها و سکوت‌ها. ترجمه‌ی اولیه را بی‌وسواس می‌نویسم و چند روز کنار می‌گذارم تا متن در ناخودآگاهم ته‌نشین شود. وقتی با فاصله برمی‌گردم، به چشم یک ویراستار سخت‌گیر متن را می‌خوانم تا فقط آن چیزی بماند که «تنفس» دارد. نسخه نهایی زمانی شکل می‌گیرد که هر تغییری لطمه می‌زند، نه اصلاح می‌کند.


در ترجمه‌ی شعر چگونه میان ساختار، موسیقی و روانی تعادل برقرار می‌کنید؟

در شعر هیچ‌یک از این عناصر بر دیگری ارجحیت ندارد؛ همگی بخشی از منطق درونیِ اثرند. به جای تلاش برای حفظ وزن یا قافیهٔ ظاهری، تمرکزم بر ریتم پنهان، تصویرسازی و کیفیت احساسی سطرهاست. گاه یک استعاره فرانسوی را با تصویری ایرانی جایگزین می‌کنم تا همان طنین حسی را در فارسی ایجاد کند. مهم این است که شعر در زبان مقصد زنده شود، نه اینکه در تقلید ساختار زبان مبدأ گیر کند.


چگونه از کیفیت نهایی ترجمه مطمئن می‌شوید؟

معیار نخست من «نَفَسِ فارسی» است؛ اینکه متن در فارسی روان، جاری و موسیقایی به گوش برسد. برای همین معمولاً ترجمه‌هایم را با صدای بلند می‌خوانم تا طنین‌شان را بسنجَم. اگرچه در موارد خاص—مثلاً در متن‌هایی با بازی‌های زبانی یا لایه‌های فرهنگی پیچیده—ترجمه را با یک شاعر یا پژوهشگر فرانسوی مرور می‌کنم، اما مرجع نهایی برایم فارسی است. ترجمه باید در زبان مقصد پذیرفته شود، نه فقط تصویری از زبان مبدأ باشد.




سعیده سیدکابلی



خوانشی تازه از ترجمه در سخنان یک مترجم فرانسه




دشوارترین متنی که ترجمه کرده‌اید کدام بوده و چرا؟

یکی از دشوارترین‌ها متنی از الیان ورنه، شاعر سوییسی فرانسوی‌زبان بود؛ متنی در مرز میان نثر و شعر، سرشار از سکوت‌های حساب‌شده و معنابریزی‌های نیمه‌پنهان. زبان او مدام از معنا می‌گریخت و دوباره بازمی‌گشت؛ مثل موجی که فرم ثابت نمی‌یابد. دشواری کار در یافتن ریتمی در فارسی بود که این ابهام را به آشوب تبدیل نکند. ترجمه آن متن برایم تمرینی در فروتنی بود؛ یادآوری اینکه گاهی باید اجازه دهیم متن بخشی از ناشناختگی‌اش را حفظ کند.


هنگام مواجهه با واژگان و مفاهیمِ بی‌معادل چه می‌کنید؟

ابتدا می‌پرسم «چرا این مفهوم در آن فرهنگ به‌وجود آمده؟» و «چه تجربه‌ای را حمل می‌کند؟». گاهی معادل‌سازی ممکن است و گاهی بهتر است واژه بیگانه بماند تا جهان خود را معرفی کند. معمولاً از پانویس دوری می‌کنم چون ریتم متن را می‌شکند؛ ترجیح می‌دهم معنا در بستر جمله ساخته شود. ترجمه باید تجربه‌ای حسی ایجاد کند، نه صرفاً اطلاعاتی.


 آیا گاهی عامدانه تصمیم می‌گیرید متن در فارسی کمی «غریب» بماند؟

بله، و اتفاقاً از نظر من این غریب‌ماندن بخشی از صداقت ترجمه است. اگر همه چیز را به زور بومی کنیم، تفاوت فرهنگیِ متن پاک می‌شود و خواننده با نسخه‌ای فارسی‌شدهٔ خود روبه‌رو می‌شود، نه با دیگری. بیگانگیِ حساب‌شده خواننده را بیدار می‌کند؛ او را وامی‌دارد با جهانی تازه مواجه شود. این همان کارکرد اصلی ادبیات است: تکان‌دادن.


 نسبت میان شعر و ترجمه در کار شما چیست؟

شعر برای من مدرسه‌ زبان است؛ جایی که واژه‌ها هویت‌های چندگانه می‌گیرند و سکوت‌ها نیز معنا می‌سازند. ترجمه هم دقیقاً همین را از من می‌خواهد؛ حساسیت به جزئیات، شنیدن زیرصداها، و دقت در انتخاب هر واژه. به همین دلیل شعر و ترجمه برایم دو شکل از یک امرند: هر دو بازآفرینی‌اند، هر دو تجربه‌ی شنیدنِ جهانی دیگر.



 تجربه همکاری با ناشران ایرانی در مقایسه با ناشران فرانسوی چگونه است؟

در فرانسه ساختار نشر مبتنی بر نظم حرفه‌ای و احترام به حقوق مؤلف و مترجم است؛ گفت‌وگوها شفاف‌تر و جایگاه‌ها تعریف‌شده‌ترند. در ایران گاهی هنوز باید برای بدیهی‌ترین حقوق مذاکره کرد، اما در مقابل ناشران ایرانی جسارت بیشتری برای تجربه و انعطاف در موضوعات دارند. هر دو جهان مزایا و ضعف‌های خود را دارند، اما تفاوت اصلی در سطح حرفه‌ای‌گری و پیش‌بینی‌پذیری روندهاست.


پروژه‌هایی که اکنون روی آن‌ها کار می‌کنید چیست؟

این روزها در حال ترجمه مجموعه‌ای از متون شاعرانه و فلسفی از شاعران زن معاصر فرانسه هستم؛ متن‌هایی در حاشیه، کم‌خوانده‌شده و عمیقاً تجربی. هدفم ساختن گفت‌وگویی زنده میان صدای زنانه‌ی فرانسه و امکان‌های شعر فارسی امروز است. این پروژه برایم نه‌فقط یک کار ترجمه، بلکه نوعی بازنگری در نسبت میان زبان و تنِ زنانه است.


آیا قصد نوشتن اثری خودنگاشت درباره تجربه‌ی سه‌فرهنگی خود دارید؟

بارها به آن فکر کرده‌ام. برای من زیستن در سه فرهنگ نه تاریخچه‌ای بیرونی، بلکه تحولی درونی است: تولد سه «من» در سه زبان. اگر روزی بنویسم، بیشتر از اتوبیوگرافی، تأملی درباره نسبت زبان و هویت خواهد بود؛ درباره اینکه چگونه زبان‌ها ما را می‌سازند، و چگونه در هر زبان دیگری از ما به دنیا می‌آید.


 وضعیت ترجمه در ایران را چگونه می‌بینید؟

نسل امروز مترجمان از منابع گسترده و ارتباط جهانی بهره‌مند است، اما هم‌زمان درگیر فشار بازار و شتاب‌زدگی است. فرصت بزرگ در همین دسترسی‌هاست؛ تهدید بزرگ در از دست رفتن عمق. اگر میان این دو بتوان تعادل برقرار کرد، ترجمه در ایران می‌تواند دوباره نقشی فکری و فرهنگی ایفا کند که فراتر از جنبه‌ی مصرفی آن باشد.


 نقش مترجم در عصر ترجمه‌های ماشینی چیست؟

در زمانی که ماشین‌ها به‌سرعت واژه‌ها را جابه‌جا می‌کنند، کار مترجم دیگر انتقال نیست. مترجم امروز مفسر است؛ کسی که معنا را در بافت تاریخی، فرهنگی و عاطفی می‌نشاند. فاصله‌ی ما با ماشین همان‌جاست که شعر آغاز می‌شود: در انتخاب صدا، ریتم، طنین و سکوت.


چه توصیه‌ای برای مترجمان جوان دارید؟

اول اینکه عجله نکنند؛ هر متن جهانی است که باید در آن زیست، نه فقط ترجمه‌اش کرد. دوم اینکه شعر بخواننداگر مترجم نثرند، چون شعر گوش مترجم را تربیت می‌کند، و ترجمه بی‌گوش فقط چیدن واژه‌ها کنار هم است. و سوم، تفاوت‌ها را دوست بدارند؛ ترجمه از دل همین تفاوت‌ها زاده می‌شود.


اتمام گفت‌وگو/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: ترجمه سعیده سیدکابلی فرانسه

اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به فارسی بنویسید و از الفبای لاتین خودداری کنید.