traffic analysis

  1404/9/17   شعرنو   کدخبر: 23367   نظر: 1   بازدید: 3288   خبرنگار: سمیه بحرکاظمی چاپ

گفت‌وگو با شاعر «چکمه‌های پاشنه‌بلندت کودتا می‌کنند»؛

میثم باقری‌فر: شعر پناهگاهی است برای نوشتن زشتی‌ها به زیباترین شکل

میثم باقری‌فر: شعر پناهگاهی است برای نوشتن زشتی‌ها به زیباترین شکل

شاعری که شعر را پناهگاه می‌نامد، این‌بار از پشت پرده ی تخیل، زبان و رنج‌های شاعرانه سخن می‌گوید.

به گزارش خبرگزای شعر ایران-تارنا:میثم باقری‌فر متولد ۱۳۶۲ در کرمانشاه است. از نوجوانی سرودن و مطالعه شعر را در قالب‌های کلاسیک و نو آغاز کرد. تحصیلات خود را در رشته مهندسی عمران تا مقطع دکتری ادامه داد. اولین مجموعه شعر او با نام «لک‌لک‌ها می‌آیند به وقت دلتنگی»، که منتخبی از شعرهای دهه‌های هشتاد و نود او بود، در سال ۱۳۹۹ توسط نشر مهر و دل منتشر شد. مجموعه شعر دوم او با عنوان «چکمه‌های پاشنه‌بلندت کودتا می‌کنند» نیز در سال ۱۴۰۱ توسط نشر فصل پنجم انتشار یافت و نامزد نهایی هجدهمین دوره جایزه شعر خبرنگاران شد.


در این گفت‌وگو اختصاصی با تارنا، باقری‌فر درباره خاستگاه شعر، زبان، طنز، تاویل، زیست شاعرانه، تجربه‌های شخصی و نگاه خود به امروز و آینده شعر سخن می‌گوید.


شعر از کجای زندگی شما می‌جوشد؟ از یک خاطره، یک درد یا یک تصویر؟


من معتقدم هر رخداد یا مشاهده‌ای در ناخودآگاه شاعر تأثیر می‌گذارد و گاهی شعر، جوششی حاصل از انباشت همین اثرات است. شاعر از زاویه ویژه خود به محیط اطراف می‌نگرد و تشخص در آثار هر شاعری به منحصربه‌فرد بودن همین نگاه برمی‌گردد.


آیا پیش از نوشتن شعر، آن را مانند یک موسیقی در وجودتان حس می‌کنید، یا ناگهان مثل برقی از ذهنتان می‌گذرد؟


هر شعر داستان خودش را دارد و الگوی واحدی برای تمامی شعرها وجود ندارد. گاهی سوژه روزها و ماه‌ها در ذهن می‌چرخد و گاهی ناگهان شعری در می‌زند و باید شتابان به دنبال کاغذ و قلم بود. به اعتقاد من، شعر هر قدر طبیعی‌تر باشد اثرگذارتر است؛ شعرهای هدفمند و سفارشی معمولاً به دل نمی‌نشینند.


فکر می‌کنید ریشه تصاویر ماندگار در شعرهایتان (مثل چکمه، کوچه، نامه) از کجا می‌آید؟ از کودکی شما یا از تخیل؟


به‌درستی نمی‌توان تحلیل کرد که این تصاویر بازتاب کدام رخداد یا مشاهده‌اند. به نظرم تخیل نیز زاییده مشاهدات مستقیم یا غیرمستقیم است. شاعر حتی می‌تواند در دوره‌هایی زیست کند که منطبق با دوره زندگی خودش نیستند، اما تجربه‌هایش را در شعر بازآفرینی کند.


چطور میان زبان ساده و عمق معنا پیوند برقرار می‌کنید؟ این نتیجه انتخاب است یا صداقت درونی؟


ساده‌نویسی را نباید مترادف با خالی شدن از ادبیت دانست؛ اشتباهی که بسیاری از شاعران و مخاطبان مرتکب می‌شوند. صمیمیت در شعر امروز ابزاری برای انتقال معناست و همذات‌پنداری مخاطب با شعر صمیمی موهبتی برای شعر امروز است. شاعر زمانی موفق است که تعادلی درست میان صمیمیت زبانی و شعریت ایجاد کند.


در روزگار پرتنش امروز، شاعران گاهی آسیب بیشتری می‌بینند و گاهی راهی برای برون‌رفت از بحران‌ها پیدا نمی‌کنند. یکی از ابزارهای مقابله با زشتی‌ها همیشه زبان طنز بوده است. طنز امروز کارکردهای تازه‌تری نسبت به گذشته یافته و می‌تواند در موقعیت‌های بی‌شماری در شعر نمود پیدا کند.


آیا شده شعری بنویسید که بعدها خودتان را غافلگیر کند و ببینید از آنچه تصور می‌کردید عمیق‌تر شده است؟


بله، این خاصیت شعر است. از منظر تأویل، خواندن یک شعر حتی شعر خود شاعر در موقعیت‌های متفاوت مکانی و زمانی می‌تواند موجب برداشت‌های تازه شود. به نظرم تأویل جادوی شعر است. برای من نیز بارها پیش آمده که مدت‌ها بعد از سرودن، به برداشت‌های جدیدی از شعر خودم رسیده‌ام که حیرت‌انگیز بوده است.




میثم باقری‌فر


بزرگ‌ترین درسی که شعر به شما داده چیست؟


نوشتن زشتی‌ها به زیباترین شکل، بزرگ‌ترین درسی است که از شعر گرفته‌ام. همه ما در مواجهه با ناملایمات دچار ناامیدی می‌شویم و به دنبال پناهی می‌گردیم. شعر پناهگاه شاعر است؛ پناهگاهی که او آن را با مخاطبش شریک می‌شود. وقتی مخاطب با شعر همذات‌پنداری می‌کند، در واقع در سایه همان پناهگاه آرام می‌گیرد.


فکر می‌کنید شعر برای انسان تنها در یک اتاق تاریک چه کاری می‌تواند انجام دهد که هیچ چیز دیگری از پس آن برنمی‌آید؟


همان‌طور که گفتم، شعر نوعی بازآفرینی واقعیت است. انسان در اتاق تاریک به تخیل پناه می‌برد و یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های شعر نیز تخیل است. شعر همچنین آهنگ دارد و به‌نوعی مجموعه‌ای از ابزارها را یکجا در اختیار انسان قرار می‌دهد. بنابراین در هر موقعیتی حتی برای انسانی که در اتاقی تاریک گرفتار شده  شعر می‌تواند کارکرد ویژه‌ای داشته باشد.


چرا مردم جهان پیچیده امروز هنوز به شعر نیاز دارند؟


شعر همیشه تلاش کرده ناگفتنی‌ها را بیان کند. هر قدر زندگی پیچیده‌تر می‌شود، ناگفتنی‌ها نیز بیشتر می‌شوند. انسان امروز با احساسات و تناقضات نوظهوری روبه‌روست که گاهی توضیحی برای آن‌ها نمی‌یابد. برای نمونه، روابط بین‌فردی امروزه مفاهیم جدیدی پیدا کرده‌اند که برای بسیاری ناآشناست. شعر با زبان غیرصریح خود به سراغ این سوژه‌ها می‌رود و آن‌ها را بازنمایی می‌کند.


اگر می‌توانستید از «شعر» به‌عنوان یک موجود مستقل فقط یک سؤال بپرسید، آن سؤال چه بود؟


اگر چنین چیزی امکان‌پذیر بود، از شعر می‌پرسیدم که موقعیت مطلوب او برای ورود به ذهن من چیست تا خودم را همیشه در همان وضعیت قرار دهم. به بیان ساده‌تر: در کجای زمان و مکان باید باشم تا الهام رخ دهد و از دست نرود؟ فکر می‌کنم این دغدغه بسیاری از شاعران است.


برای شما «موفقیت» یک شاعر چگونه تعریف می‌شود؟ رسیدن به مخاطب بیشتر یا نوشتن یک بیت کامل و بی‌نقص؟


طبیعتاً شعری که خوانده نشود، درواقع سروده نشده است و هر نویسنده‌ای به دنبال مخاطب بیشتر است. اما من موفقیت را در حرکت رو‌به‌جلو می‌دانم؛ اینکه هر شعر یا هر مجموعه بهتر از پیش باشد. توقف برای من مترادف با شکست است و همین میل پیشرفت به من انگیزه می‌دهد.


اگر شعر نبود، میثم باقری‌فر امروز چه کسی بود؟


صادقانه بگویم، آن «میثم باقری‌فر» را دوست نداشتم. زندگی به‌عنوان یک شاعر، با وجود سختی‌هایش، بسیار شیرین است. نگاه شاعر به دنیا زیباست و من فکر می‌کنم شاعران قدر لحظات زندگی را بیشتر می‌دانند و با رنگ‌های بیشتری به جهان نگاه می‌کنند.


اتمام گفت‌وگو/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: شعرنو میثم باقری‌فر

اشتراک گذاری :

اخبار مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به فارسی بنویسید و از الفبای لاتین خودداری کنید.