1402/07/21   شعر امروز   کدخبر: 2449   نظر: 0   بازدید: 1125   خبرنگار: زهره رضوانی چاپ

شاعری که معشوقش را به هواپیما تشبیه کرد

شاعری که معشوقش را به هواپیما تشبیه کرد

شرایط زندگی، ما را تغییر می‌دهد. علم و تکنولوژی شکل زندگی ما را عوض می‌کند. در این باره حتی بزرگان گفته‌اند تغییر نگرش با خود تغییرات بزرگتری در آینده می‌آورد و می‌توان گفت این مهم بزرگترین کشف تاریخ است و در هر مقوله‌‌ای می‌تواند رسوخ کند مخصوصا در شعر


به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: این سوال که آیا شاعران رسالت دارند تا پیشرفت زمانه را هم به دوش شعرهایشان بکشند را باید از صاحبان فن بپرسیم! اما آنچه جالب است این است که شاعران در گذشته با هر پدیده نویی که مواجه می‌شدند آن را در شعر خود می‌گنجاندند‌.

شکل زندگی ما شکل شعر را عوض می‌کند و شاعر در هر دوره‌ای که زیست می‌کند محتوای شعرش هم همسو با زمانه پیش می‌رود. قلم شاعر بر روی کاغذ می‌چرخد و موضوعات و مسائل روز را می‌نویسد.

شاعری مانند ملک‌الشعرای بهار از دسته شاعرانی است که اتفاقات جدید را در قالب کلاسیک در شعرش می‌گنجاند. مثلا اگر این اتفاق نوظهور چیزی مثل هواپیما باشد، با همان شیوه سنتی نگارش خود معشوقش را یک هواپیما تصور می‌کند یا هواپیما را همای سعادت می‌داند.

پدیده‌های نو امروزی زیاد به چشم ما شگفت انگیز نمی‌آیند و دور از انتظار ما نیستند که فوری بیاییم و آن را در شعر به کار ببندیم فکر کنید روزی هوش مصنوعی معشوق شاعری باشد. 

نگاه تازه به جهان لغات و عناصر پیش‌ رو و بوجود آوردن مضمونی نو، می‌تواند تصاویر بی‌نظیری را خلق کند و شکل درونی شعر را رنگ و بوی دیگری ببخشد.

بهار در شعر خود با زبان شعر سنتی و کهنی که دارد مفهوم روز زمانه را جای می‌دهد که جالب‌ترین آن استفاده از تکنولوژی های روز آن زمان مثل: «هواپیما» است. انگار شاعر با هواپیما حرف‌های عاشقانه می‌زند و به قولی مغازله می‌کند.


در این شعر بهار دارد با آسمان پیما یا هواپیما عاشقانه صحبت می‌کند:


ویحک ای مرغ آسمان پیمای

از بر بام آسمانت جای


تو همایی که گفته‌اند از پیش

که هما، آیتی بوَد ز خدای


میغ پیکر یکی هیونی تو

سر میغ سیه سپرده بپای


سایه افکن به ما که سایهٔ تو

بس مبارک بود چو فرّ همای


(شمارهٔ ۱۶۵ - آسمان پیما)





اسب و گاری جای خود را به اُتُل یا همان اتومبیل می‌دهد و از بالای سر هم هواپیما مانند همای سعادت پرواز می‌کند اینها در شعر شاعران گذشته چه با زبان طنز و چه با زبان عشق بسیار خواندنی است.


در قسمتی از مثنوی «از تهران تا قمصر» ملک الشعرای بهار در مورد پدیده نوظهور اتومبیل چنین گفته است و به مشکلات این تکنولوژی مانند پنچری پرداخته و از واژه شوفر حرف می‌زند؛ گاه رخش سیاوش را هم وسط می‌کشد و مقایسه انجام می‌دهد که انگار سوار اسب یا قاطری هست که حالا پای رهوارش به جای پنچر شدن لنگ می‌زند.



میان شهر تهران و قم‌ آن شب

نخوابیدیم و می‌راندیم مرکب


«‌اُتُل‌» سنگین و بار ما ز حد بیش

به تنها میزبان از ده عدد بیش‌


میان راه پنچر گشت رهوار

فرو ماندیم یک ساعت ز رفتار


سیاوش‌وش نه از آتش گذشتیم

که در آتش سَمندَروار گشتیم...


نه تنها بهار بلکه جلوتر که بیاییم بسیاری از شاعران با استفاده از نمادهای شعر برای وصف وسیله‌ای مدرن بهره برده‌اند و با آن وصف، مفاهیم و تصاویر بی‌نظیری خلق کرده‌اند:


من قطاری دیدم، روشنایی می‌برد.

من قطاری دیدم،

فقه می‌برد وچه سنگین می‌رفت.

من قطاری دیدم،

که سیاست می‌برد (وچه خالی می‌رفت).

من قطاری دیدم،

تخم نیلوفر و آواز قناری می‌برد.

و هواپیمایی، که در آن اوج هزاران پایی

خاک از شیشه‌ی آن پیدا بود.

از: سهراب سپهری


اتمام خبر/

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا سهراب سپهری سایت شعر ملک شعرای بهار شعر ایرانی هواپیما معشوق

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.