بدر شاکر السیاب ، شاعر و مترجم و مبارز عراقی، در روز ۲۴ دسامبر ۱۹۲۶ در روستای جیکور در جنوب شرقی بصره عراق چشم به دنیا گشود. او در بغداد به تحصیل پرداخت و دارای گرایشهای مارکسیستی بود. معمولاً وی را همردیف با نازک الملائکه و عبدالوهاب البیاتی از بنیانگذاران شعر نو و آزاد عربی میدانند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا به قلم سعید جهانپولاد: بدر شاکر السیاب ، شاعر و مترجم و مبارز عراقی، در روز ۲۴ دسامبر ۱۹۲۶ در روستای جیکور در جنوب شرقی بصره عراق چشم به دنیا گشود. او در بغداد به تحصیل پرداخت و دارای گرایشهای مارکسیستی بود. معمولاً وی را همردیف با نازک الملائکه و عبدالوهاب البیاتی از بنیانگذاران شعر نو و آزاد عربی میدانند.
بدر شاکر السیاب نسبت به دو همتای دیگر خود، در شکستن قواعد سنتی شعر عربی پیشگامتر بود و در این زمینه با جسارت بیشتری عمل میکرد. اگر چه وی در سن ۳۸ سالگی و در جوانی درگذشت، اما در عمر کوتاه خود، تحول بسیاری را در ساختار و زبان شعر معاصر عرب ایجاد نمود . چنانکه او را پدر شعر نوین عراق و جهان شعری عربی می دانند . چنانکه شاعرانی همچون محمود درویش و آدونیس و .. متاثر از ساختارشکنی های او در شعر هستند .
پیش درآمد
در این مقاله اجمالی سعی نمودم سیمای زن و زنانگی سنتی و رویکرد بدرشاکر السیاب به زن ، زنانگی ، روابط جنسی ، تن و بدنمندی زن در آیینه آثارش و زندگی اش را بررسی نمایم .و با ورود به جهان متن های شعری ، نامه ها و تفاسیر محققین ادبیات عرب درباره سیمای زن و زنانگی و رویکرد سنتی اش به جنس ، تن و تنانگی و زنانگی و روابط عاطفی اش را در این اشعار نشان دهم .در یکی دو دهه گذشته آثار قابل تاملی "درباره مفاهیمی همچون جنس ، جنسیت ، عاملیت جنسی و زن ستیزی و آپارتاید و یا تفکیک جنسیتی ، نقش عاملیت زن و بدنمندی در زبان و شعر و ادبیات فارسی و ادبیات جهانی .. " در کتب و مقالات و مصاحبه ها علمی و غیر علمی مطرح شده و نگارنده این مقال هر گونه پژوهش و تدقیق در آنها را یک ضرورت تاریخی و فرهنگی می دانم که همگی باید به آن اهتمام بورزیم.
با مطالعاتی که بنا به رشته تخصصی ام در ادبیات و شعر ملل و خصوصا ، اینجا در جهان متن های عربی دارم . سعی دارم در این مقال کوتاه و از روی بخشهایی از زندگی ، سطرهایی از اشعار و یادداشت های مفسرین و محققین دانشگاهی ادبیات عرب ، تاملی بیشتر و کمی علمی تر و با استناد با آثار و نگره بدر شاکر السیاب بیندازم که گمان می کنم برای مخاطبان و محققین جهان متن عربی مفید به فایده است . از دیدگاه من بدر شاکر نگاهش به زنان و رویکرد مفهومی و اندیشه ایی اش به زنان ادامه تکوینی و تاریخی همان رویکرد سنتی است .تلفیق شده با رویکرد رومانتیکی و بعدها در پختگی اش ادغام شده با رویکرد رئالیسمی اش ، با زبان و ساخت و فرمی مدرن تر. که هم موید نگره رومانتیسمی به زن و زنانگی ، معشوق پنداری و ...هم پنداشتش از روابط جنسی و زوجیت و یا به معنای فلسفی و معرفتی و باوری ، شیفته " عشقی افلاطونی" است . و این امر نشان دهنده اینست که به تصاویر زنانی و معشوقه هایی می رسد که به دنیای توهم و امر محال و در جهان دست نیافتنی تعلق دارند .
یعنی در زندگی شخصی اش هم چنین ناتوانی از ارتباط گیری رابطه جنسی و شکست های پیاپی در روابط عاطفی با معشوقه ها و کمبود های عاطفی و روانی مادرش ، مادر بزرگش و زنانی که او را برای مدتی همراهی کردند و خویشاوندان زن و حتا دیگران و همکاران ، در واقع یکی از مولفه های تحقیقی و روانشناختی در مطالعه آثارش، تلقی می شود .و عمدا همین ضعف ها و ناتوانی های جنسی و هویتی او در قبال زنان و جنسیت و روابط جنسی و عاطفی بوده است . و همین ناتوانی از ارتباط گیری عاطفی، او را به سمت نوعی ترسیم معشوقه های خیالی و عشق افلاطونی سوق داده . که بسیار خوانده ام که منتقدین دانشگاهی ایرانی سعی داشتند که از ورود به این بخش عمیق زندگی شخصی و ناتوانی و آسیب های جدی روانی در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی اش در ارتباط گیری که آیینه تمام نمای آن در اشعارش هویدا است .
بدرشاکر را به عمق عرفان و جنبه های معرفتی دیگری کشانده و در واقع از این تروما شخصی و البته درون تاریخی چشم پوشی کنند . چنانکه اگر نگرش بدرشاکر و اکثریت شعرا و نویسندگان عرب و حتا ایرانی را درباره زن ، بدن ، جنس و جنسیت و .. عمیق تر بررسی کنیم و بخواهیم منشأ تاریخی و یا درون تاریخی اش را بیابیم . باید به قدمت یک تاریخ تفکر فلسفی و معرفتی به عقب برگردیم .و می توانیم رد این مفهوم " زن ستیزانه " ( ميزوژيني) را می توان در آثار افلاطونیان و ارسطوییان و از فرقه بطلمیوسی و اقلیدسی گرفته تا سهروردی و ملاصدرا و الخ ..که پیشینه تاریخی و فکری الگوهای مرد محوری ، مذکر زدگی و رویکرد تقلیل گرایانه ، جنس دومی ، کهتری به زن و بدن ، تنانگی و زنانگی است . در واقع نگره بدر شاكر السياب در واقع ادامه تاریخی و تکوینی همان زن ستیزی جهان عربی است . یعنی همان نگاه سنتی که در واقع مختص این جهان سومی ها ست . در نگاه خوشبینانه به آثار بدر شاکر می توان زن را به مثابه" معشوق و معشوقه و مادر و در نهایت التیام گر و پرستار " خیالی و نه در امر واقع در نظر گرفت ، یعنی وقتی به نامه ها و اشعار و زندگیش نگاهی گذرا هم بیندازیم .این رویکرد تقلیل گرایانه ، ابزار گونگی در آنها کاملا مشهود هست . بدر شاکر به زنان شعرش دقیقا با همین نگره که منشا تاریخی و درون تاریخی دارد ، نگاه کرده . حتا از نظر زبانی و کلامی و ساختار جملات ، صرف افعال و ضمایر می بینید که چنین اتفاقی در اشعارش افتاده و کاملا جنسیت زدگی و مذکر زدگی در آن بیداد می کند . پس مسئله فراجنسیتی شدن نگره و ساخت زبان و گرامری شدن آنها هم کاملا منتفی است . این شعر را بخوانیم
" لا تزيديه لوعة فهو يلقاك لينسى لديك بعض اكتئابه
قربي مقلتيك من وجهه الذاوي تري في الشحوب سر انتحابه
يتكشف حنينه الى جسد امرأة :
حسناء يلهب عريها ظمأي
فأكاد اشرب ذلك العريا
وأكاد أحطمه فتحطمني
عينان جائعتان كالدنيا
غرست يد الحمى على فمها
زهرا بلا شجر فلا سقيا"
و در ادامه همین شعر می خوانیم:
بدر شاكر در جستجوی زنی است که معشوقه تمام عیار او بشود ، او را و احساسات و دردهای او را تسکین دهد .تنهایی های او را بگیرد و همدم و همراه او و معشوقه افلاطونی و اثیری او بشود . زن و جنسیت و تنانگی او در این نگره مشخصا از منشأ تاریخی و فرهنگی مردسالارانه ، تملکی و...برآمده.تن و بدن و جذابیت و اندام واره های جنسی اش در تحت مالکیت مرد است .
"كانت حياتي وما تزال بحثا ممن سد هذا الفراغ وكان عمري انتظارا للمرأة المنشودة"
مثلا می توانیم با خوانش انتقادی و روانشناختی فرویدی به سراغ این معلولیت و ناتوانی جنسی و جسمی و روانی شاکر و نسبتش به جنس و جنسیت و زنان هم برویم ، اینکه جستجوی شاعر برای زن ایده آل و یا معشوقه ایده آلی ش ، تصویر وارونه مادر از دست رفته ی در اوان کودکی اش را و بعدتر هم از دست دادن آغوش مادربزرگش و بعد حتا دخترک عشایری و روستای نوجوانی اش را و بعدتر
روابط عاطفی گسیخته شده با همسرش و ... را در همین روش انتقادی بررسی کنیم. برسیم به این امر مهم که این تصویر میل به بازگشت به آغوش معشوق و معشوقه و در واقع میل به بازگشت به آغوش امن مادر ، نوعی بازگشت به رحم مادر قابل تامل خواهد بود . یعنی بر اساس همان خوانش روانشناختی فرویدی ، ادویپیوسی ( عقده ادیپ) در تمام اشعار بدر شاکر ، تصاویر و نقش های ترسیمی از زن و زنانگی و معشوق پنداری اش ، محصول همان نگره تاریخی و سنتی پیش از خود است . آیا اینها غیره نگاه و رویکرد سنتی به زن ، زنانگی ، تنانگی و .. است .؟ این بخش شعر دیگری را بخوانیم
" أماه ليتك ترجعين
شبحا ، وكيف اخاف منه ؟
وما اقحت رغم السنين
قسمات وجهك من خيالي
اين انتِ ؟ أتسمعين "
پر بیراه نیست اگر در اکثر اشعار بدرشاکر به کلماتی همچون" عشق ، معشوق ، معاشقه ، لطافت ، زیبایی ، نفسانیت . حرارت ، گرمای بدن ، لمس اندام ، نرمخویی و واژگانی با بار جنسی از اندامها و جنبه های شهوانی و میلی زیادی بر می خوریم که نشان عمق تفکر رمانتیسمی ست که نشانه ی حالات و عواطف عقده ها جنسی و روابط گسیخته شده جنسی و عاطفی و درونی اوست . و نیز عمق واقعیت زیست دوره ایی و تاریخی او را بازنمایی می کند .چنانکه او از چنین واقعیتی در اشعارش سود می برد و نیز بیانگر بحران ناشی از تعارضات جامعه فئودالی قدیمی و روابط بورژوازی نوین است . چنانکه در آخرین اشعارش با چنین رویکردی از ارتباط گیری با زنش ، همسرش که از نظر عاطفی و روانی دچار شکست شده بود . شروع به چس ناله و تمنا و ... می کند .
گاه او را مثل معشوقه ازلی ابدی و موجودی اثیری که تمام آلام و شکست های او را التیام می بخشد ، سخن می گوید و گاه چنان از او شکوه و شکایت می کند که چرا او را درنیافته و در زندگی شاعرانه اش همدم و شریک او نبوده و او را وا گذاشته و آدم را یا مردهای مثلا عصر و حال قجری و حتا امروزی می اندازد . البته باید اینرا گفت که بدرشاکر شعر و ادبیات عراق و خصوصا جهان شعری عربی را با تلفیق و نزدیک کردن به جهان ادبیات مدرن اروپا و غرب ، پیوند می دهد و اشعاری با زبانی روان و ساده و با عمقی حسی و عاطفی برجستگی می بخشد که تا پیش از آن کمتر سراغ داریم چنانکه او را پدر شعر نوین عرب (عراق) می دانند . اما این خودش دلیلی نمی شود که تصور کنیم بدر شاكر السياب در نگرش خود و در آثارش که عمدا از مفاهیمی همچون عشق و امید و ستایش معشوق و زن و زنانگی ، وطن و ... بهره جسته . توانسته باشد. گسست و یا انقطاع تاریخی از این نگره سنتی و زن ستیزانه و آپارتاید و تفکیک جنسیتی و هویتی زن و زنانگی را ترسیم کرده باشد .
چنانکه پیوسته از معشوقه باکره ، فاحشه ی فلانی و زنانی نام می برد و توصیفاشان می کند که همان نگره زن ستیزانه و معشوق پندار ، اروتیکی و جنسیتی ، مذکر زده ما که مثلا در شعر فارسی به قدمت تاریخ اشاعه یافته و تاکنون هم هست . اینرا بخوانیم
"وغداً سألقاها
سأشدها شداً فتهمس بي
رحماك، ثم تقول عيناك
مزق نهودي - ضم أواها
ردفي.. وأطوي برعشة اللهب
ظهري، كأن جزيرة العرب
تسري عليه بطيب ريّاها"
و یا در ادامه شعری که به همسرش اقبال تقدیم شده ، که در آن شروع به زجر و مویه و آه و ... چس ناله های رومانتیک وار می کند که ما را یاد اشعاری از این دست همچون حمیدی شیرازی و به طرزی توللی وار و متاخرتر فریدون مشیری و حتا فروغ فرخزاد متقدم می اندازد .
"آه ... زوجتي ، قدري ، أكان الداء
ليقعدني كأني ميت سكران لولاها ؟
وها أنا ... كل من أحببت قبلك ما أحبوني
وأنت ؟ لعله الاشفاق !!"
بدر شاکر السیاب در عمر کوتاه خود زنان بسیاری را دوست داشت و با آنان رابطه های ناموفق و کوتاه مدت برقرار می کرد . در واقع زنان او را از خود طرد می کردند . تنها همسرش اقبال تا پایان عمرش با او ماند . اما بدر شاکر چنان مایوس و سرخورده از رابطه زناشویی اش بود که انعکاس چنین دردها و شکست ها را می شود در اشعار پایانی عمرش مشاهده کرد .
اتمام یادداشت/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا اخبار شعر سعید جهانپولاد سایت شعر شاعر عرب بدر شاکر السیاب