شاعری که با قلم و قدرت واژهها جوایز را فتح میکند؛
آرش شفاعی، شاعری برجسته و خبرنگار اهل مشهد است مجموعههای شعری همچون «تا فراسوی رفتن» و «تهران شبیه هر شهر دیگر سیاه بود» از آثار ناب او است که به چاپهای مجدد رسیده و تحسین بسیاری را به دنبال داشته است. با دریافت جوایز گوناگون در جشنوارهها و مسابقات، آرش شفاعی با قلم و قدرت واژهها در هنر شعر، بر ادب و ادبیات این مرز و بوم میافزاید.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران_تارنا: آرش شفاعی، شاعر و خبرنگاری مشهدی تبار است که در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق فراگرفته و همچنین دکترایی در علوم ارتباطات اجتماعی حاصل کرده است. آرش شفاعی مجموعه شعری به نام «تا فراسوی رفتن» را در سال ۱۳۸۶ منتشر کرد و همچنین مجموعه شعری به نام «تهران شبیه هر شهر دیگر سیاه بود» را نیز به چاپ رسانده که بارها بهعنوان نسخههای جدید منتشر شده است. او همچنین دو مجموعه غزل به نام «کودتای سفید» و «پنکه قدیمی» را نیز در کارنامه شعری و موفق خود دارد. آرش شفاعی در جشنوارهها و مسابقات مختلف بسیاری از جوایز را به خود اختصاص داده است.
بنابر اعتقاد برخی از منتقدین شعر معاصر ایران رئالتر و واقع بینانهتر از شعر دهههای پیشین است. آیا شعر امروز از انتزاع، فاصله گرفته است یا فشارهای اجتماعی، شاعران را به سمت چنین شعرهایی کشانده است؟
در خصوص این سوال باید گفت انسان فضاهایی را واقعیتر و زندهتر کرد و عینیت را هرچه بیشتر در شعر وارد کرد. این بحث طولانی ذهن و عین که خودش یک سابقه طولانی هم در نقد ادبی و فلسفه دارد ولی من میخواهم بگویم که هر اتفاقی در شعر رخ دهد از جمله همین رویکردی که نیما در خصوص این دوگانهی ذهنیت و عینیت پیدا کرد و مورد استقبال شاعران دوران خودش و شاعران بعد از او واقع شده؛ بنظر من ریشه در خواستها و تحولات اجتماعی دارد. یعنی تا زمانی که دیدگاههای جامعه نسبت به یک پدیده عوض نشود و این مطالبه در عموم اهل ادبیات و اهل فرهنگ به وجود نیاید که به هرحال از یک فضاهایی وارد یک فضای دیگر بشوند، خواستهای فردی و دیدگاه یک شاعر به تنهایی نمیتواند تغییر ایجاد کند.
خواسته های فردی و دیدگاهای یک شاعر تغییر ایجاد کنند؟
بله، تغییر اجتماعی و به طبع آن فشارهای اجتماعی در این حوزه دخالت داشته اما این یکی از علل ماجرا است. علل دیگری هم دارد که در نوع نگرش شاعران به پدیدههای امروز، آشنایی آنها با نقد ادبی و فلسفه و به هر حال تحولات ایران به طبع تحولات جهان میشود آنها را دانست.
به نظر می رسد قالب شعر آزاد و تا حدودی نیمایی توانسته است به پیشروی و نو پردازیهای تازهای در شعر معاصر دست پیدا کند، و شاعران مولف و متعهدتری را پرورش دهد،دلیل این امر چیست؟
من شخصا در مورد توانمندی قالبها در پرورش نوع خاصی از شاعران شک دارم. به نظر من به همان دلیل که « نیما یوشیج» در زمان خود عنوان کرده است و درسهایی را که از شاعران مشروطه آموختیم در مورد تحولات شعری؛ میبینیم که متاسفانه بخش مهمی از آن به دعوای میان قالبها سوق پیدا کرد و تاثیر چندانی بر یک نوع شعر یا جریان شعری یا گونهای از شاعران با دیدگاه ویژه ندارد. مشاجرههای شاعران به این سمت و سو کشیده شد. که مثلا قالب غزل کلاسیک را کنار بگذاریم و یا آن قالب دیگر را کلا نادیده گرفته و به آن نپردازیم و نگذاریم برجسته شود.طبیعتا این پدیده در ذهن و زبان شاعران شکل میگیرد و در تعامل دیالتیکی که بین شاعر و مخاطب وجود دارد در حقیقت رویکردهای متعهدی نیستند. ولی فکر میکنم این موضوع به قالبها خیلی ربط ندارد.
قالبها در ایجاد تحولات ذهنی و زبانی در عرصه شعر امروز به خودی خود ناتوان هستند. این شاعرانند که این تحولات را بوجود میآوردند و بخشی از این تحولات و دگرگونیها در قالبهای متفاوت تر خودش را نشان میدهد. تحولات ذهنی و زبانی که در اوایل انقلاب پیش آمد و رویکردهای که شاعران آن روزگار داشتنند که متفاوت با شاعران گذشته خودشان بود؛ باعث شد ما یک تغییر پارادایم در عرصه شعر و تغییر سبکی در عرصه قالبها را ببینیم. زنده شدن قالبهایی مثل(مثنوی) و از همه مهمتر (رباعی یا غزل) اینها نشان میدهد که تغییر و تحولات برجسته شدن قالبها بیش از اینکه علت باشد خودش معلول یک سری علتهای دیگر است.
ادامه همین صحبتها باید بگویم که باز برمیگردیم به این بحث که شعر( کلاسيک) نمیتواند بعضی از نیازها را برآورده کند. من در بین دعوای شعر(کلاسیک) و شعر(نو) معتقدم، دعوای واقعی نیست. در اصل دعوا میان دیدگاههای متفاوت و جهانبینی شاعران است که تقابل یا توافق آنها معادل با جریانهای اجتماعی است؛ در نتیجه شاعرانی میتوانند در قالب (کلاسیک) شعر بگویند و تا حد زیادی نیازهای عاطفی یا اجتماعی مخاطبانشان را بازتاب دهند و شاعرانی هم بسیار آوانگارد و نوگرا هستند. در قالبهای شعر نیمایی و پسا نیمایی شعر میگویند اما در برآوردن نیازهای عاطفی و اجتماعی مخاطبان خودشان کاملا ناکام هستند.اگر در ادبیات کشور ما بررسی دقیقتری داشته باشیم متوجه میشویم نگاهها بیشتر به سمت قالب میرود به این دلیل است که در حوزه نقد ادبی و در حوزه فلسفهیهنر کاری انجام ندادهایم.
خیلی واقعيتها و علت و معلول به وجود آمدن سبکها، جریانها و مکتبهای ادبی را واکاوی نکرده و نمیکنیم. این یک ضعف بزرگ است و به همین دلیل راجع به این موضوع بدون تحلیل یا تفکر نمیتوانیم پیش برویم و باید بیشتر سعی کنیم در خصوص معلولها و آن دسته از مواردی که روی در روی ما و جلوی چشممان هست « قالبها»را برجسته کنیم.
در فرایند طولانی شاعری، شاعری در حوزه کلاسیک، زودتر به یک سری استانداردها و یک سری کلیدهایی برای بدست آوردن دل مخاطب دست پیدا میکند که در حوزه شعر آزاد و سپید این اتفاق نمیافتد و یا خیلی دیر میافتد.به همین دلیل در مجموع باید گفت سرودن شعر سپید سختتر است نسبت به سرودن شعر کلاسیک زیرا کلاسیک سرا بعد مدتی میتواند حدس بزند که مخاطب از او چه میخواهد و یا خود شاعر از شعر چه میخواهد اما از نظر من حوزه شعر سپید به دلیل بکر بودن و ناپیموده بودن آن سختتر است.
نقطه قوت شعر امروز ایران چیست و دور نمای آینده شعر ایران را چگونه میبینید؟ آیا قابل رقابت با شعر جهانی هست!
ما در حوزه شعر یک پتانسیلی داریم که شاعری بیش از هزار سال قبل یه زبان فارسی شعری سروده که همچنان این شعر قابل فهم و قابل استفاده است و میتوانیم از این مجموعههای روی هم قرار گرفته شعری، استفاده کرد. باید گفت یک زبانی داریم که در طول تاریخ خودش به وسیله شاعران سیقل داده شده زبان مناسبی برای بیان شعر و احساسات بشری هست و از آن طرف دیگر مخاطبی دارید که پیوند هزار ساله و چندین قرنی با شعر و ادبیات فارسی دارد و همه حالتهای روحی احساسی و بیانی خودش را از طریق شاعران بیان کرده و یک پیوند وسیع و عمیقی بین این شعر و مردم(ملت) وجود دارد.
در نتیجه یک ظرفیت عظیم تمام نشدنی در اختیار شاعر فارسی زبان است. از طرف دیگر در این کشور به وسیله همین علاقه و پیوند طولانی چند قرنه به صورت مرتب استعدادهای جدید در عرصه شعر ورود میکند و ما در حوزه تولید شعر دچار افت نشدیم البته با توجه به تجربههای بدست آمده، تحت تاثیر تحولات اجتماعی در دورههای مختلف بودیم ولی این جریان از بین نرفته این نقطه قوتی هست که شعر امروز ایران دارد. نکته مهم اینکه آیا ما از این معدن گرانبها میتوانیم موادی استحصال کنیم که با آن کالایی با ارزش افزوده بسیار عرضه کنیم که قابل رقابت با شعر جهانی باشد! من فکر میکنم که شعر ایران همیشه این ظرفیت را داشته یعنی زبان فارسی در حوزه شعر همواره قابل رقابت در عرصههای بزرگ جهانی هستند.
چرا شاعران معاصر ما امروز در جهان مطرح نشدند؟
این علت به پدیدههای دیگری مرتبط است از جمله پدیدههای زبانی و تبلیغاتی و رسانهای که ما در این حوزهها ضعف داریم و نتوانستیم شعر که در جهان مطرح باشد عرضه کنیم. اگر آن پتانسیلی که ما در شعر امروز داریم را بتوانیم به صورت درست و به قولی با بستهبندی مناسب و قابل پسند برای مخاطب جهانی عرضه کنیم به نظر من شعر ایران همیشه قابلیت رقابت در سطح جهان را داشته و خواهد داشت.
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شاعر آرش شفاعی تا فراسوی رفتن کودتای سفید