صدای احساسات؛
در گفتگویی دوستانه با مرضیه شهیدی، شاعر جوان واقعیتپرداز لرستانی، دربارهی زندگی، هنر و الهامبخشهای خلاقیتش صحبت میکنیم. او ایران را، به عنوان سرزمینی با تاریخ طولانی در ادبیات و شعر، به عنوان خانهی شاعران میداند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران_تارنا: مرضیه شهیدی یک شاعر جوان اهل الیگودرز لرستان است. او در تاریخ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ به دنیا آمده است. مرضیه شهیدی در ماه مرداد سال ۱۴۰۱ ترانهی "رگ خواب" را با صدای حمید رضا بصیرت منتشر کرد و پس از آن چند ترانه با خوانندگان دیگر را نیز به مخاطبان خود معرفی کرد.
وی در اختتامیه نخستین جشنواره ملی شعر نیکوکاری، که در تاریخ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ با حضور دکتر محمدعلی مجاهدی و دکتر حسن ذوالفقاری و با اجرای نجم الدین شریعتی در حوزه هنری برگزار شد، حضور داشت و شعر خوانی کرد.
کتاب «تنهایی نخ نما» نیز مجموعهای از رباعیهای این شاعر معاصر است که با مقدمه استاد جلیل صفر بیگی منتشر شده است. این کتاب شامل شعرهایی است که توسط مرضیه شهیدی نوشته شده و به صورت مجموعهای جمعآوری و منتشر شده است.
وقتی صحبت از پیشینهی شعر کلاسیک به ویژه غزل و رباعی میشود، ادبیات ایران داری یک گنجینه پر افتخار است،؛ آیا شاعران معاصر ایران به ویژه شاعران یک صدسال اخیر میراث دار خوبی از این بابت بودهاند؟
بدیهی است که مفاخر و مشاهیر، استوانههای فرهنگ ملی و بشریاند و پاسداری از میراث آنان بیش از آن که گرامیداشت مقام شامخ آنها باشد، خدمت به خودمان و آیندگان است، مهمترین ویژگی تاریخی و اجتماعی شاهکارهای ادبی این است که نسبتشان با انسان زمانه خود مشخص است و این نسبت را تعریف کردهاند. حتی اگر خالقان این آثار در صفبندیهای مختلفی هستند، کاملا برعکس جریانی که بر شعر امروز حاکم است، اشعار شاعران امروز بیشتر حاصل جریانهای رسانهای میباشد محصولی که ساخته یک جریان رسانهای است، از چند ساعت تا چند روز ماندگاری دارد. در واقع تا زمانی که این جریان حاکم باشد، پررنگ است و وقتی جریان رسانهای بعدی از راه برسد منحل میشود.
به نظر میرسد بعد از یک دوره مهجوری قالب رباعی با رویکرد و فرم و زبان متفاوت به مرور از دهه 80 به بعد مجددا خود را باز نمایی کرد. ویژگیهای قالب توجه رباعی در دهههای اخیر تا کنون چیست؟
رباعی یکی از قالب هاي کوتاه ادبیات فارسی است که با وزنی مشخص و ساختاري ویژه، سروده میشود و دست شاعر را براي دگرگونه بودن در زمینهی وزن و ساختار میبندد. اما حس نوجویی و ابتکار همهی مضایق را کنار میگذارد از این روست که حتی قالب کوتاه و کم مجال رباعی نیز بدعتکاري و ساختارشکنیهایی را به خود دیده است و در این میان شاعران رباعی سراي فارس سهم عمدهاي به خود اختصاص دادهاند.
عصر حاضر، بیاغراق یکی از نو جوترین دورههای شعر فارسی به حساب میآید. همچنین مهمترین تحول ساختاري و حتی معنایی در این روزگار پدید آمده است. ردیابی خلاقیت شاعران رباعی سراي فارس این ادعا را به خوبی اثبات میکند. اگر چه همهی نوجوییها در این زمینه را نمیتوان ستود، ولی میزان درخور توجهی از شگردهای بدیع شاعران فارسی زبان در شکل رباعی زیبا و قابل توجه است و درنگ مخاطب را درپی داشته است. برخی از این شگردها عبارتند از: سپیدنویسی، گیومهنویسی، روایت نگاري، قافیههای آوایی، تغییر ردیف و قافیه.
از اوایل دهه ۸۰ با رواج شعر آوانگارد و پسامدرن قالب کلاسیک نیز دست خوش تغییرات محتوایی و روایتی شد و این باعث دگرگونی در زبان و گفتار شاعران گردید. تا چه اندازه غزل پست مدرن و رباعی امروز توانستند به اهداف خود در این زمینه دست یابند؟
شاعران این جریان با اتکا به نظریات ادبی غربی و گسست کامل از فرهنگ بومی و تجربیات ادبی دوران کلاسیک و معاصر, در حال آزمودن شیوهای غریب و تازه هستند. از آنجا که تغییرات بنیادین در اشکال و روشهای ادبی و هنری و در نتیجه دگرگونیهای بنیادین اجتماعی و فرهنگی است, شکل گیری, تداوم و بیش از همه توفیق جریان شعری مذکور در پرده ابهام است.
بسیاری از منتقدین بر این باورند که دوران شعر کلاسیک به پایان رسیده است و تلاشهای شاعران صرفا مرگ آن را به تاخیر میاندازد آیا اصولا قوالی شعری، دورانِ زیست محدود دارند! یا این امر به دلیل تواناییها و پیشرو بودن شعر مدرن و پست مدرن است؟
سبکهای ادبی ما در طول تاریخ ادبیات همواره خلق و پس از مدتی از بین رفته است. اینکه سبکها در دورهای خلق و نابود میشوند نشان از پویایی ادبیات کلاسیک ما دارد. اینکه مثلا سبک خراسانی داریم و یا سبک هندی و یا دوره بازگشت و دوره وقوع و غیره، نشان از پویایی ادبیات کلاسیک ماست.
گر چه به دلیل استفاده زیاد از کهنالگوها دیگر مراجعه به آنها جذاب نیست اما این معنایش این نیست که کل قالب را باید ناکارآمد بدانیم بلکه شیوه مراجعه ما به آن است که تغییریافته است. تکرار مفاهیم و بازگویی چیزهایی که اوجش روایتشده است جالب نیست اما معنایش مرگ قالب هم نیست چرا که غزل کهن حیات تازه میيابد و در شکل و شمایل شعر مدرن و پست مدرن جلوهگری میکند.
از منظر منتقدین ترانه سرایی امروز به پیشرفتهای شگرفی دست یافته است و ترانه سرایان موفق شدهاند از مرزهای کلیشه و فرم های منسوخ کلاسیک عبور کنند. دلایل آن چیست؟
شناخت علايق و روحيات موسيقايي و شعري سنين مختلف بویژه جوانان و نوجوانان از مهمترين عوامل موفقيت در ترانه سرايی است تا در عين سادگي عمق و جذابيت داشته باشد.
ترانهای كه چهارچوب خوب و سالمي داشته باشد اگر با صنايع ادبي و انسجام معنايي آميخته شود و چاشني آن جملات كوتاه و مصطلح تكيه كلام باشد به شرط آنكه از تقلید و تکرارهای معمول دوری كند، ترانهای ساده، سالم و اثر گذار است. در واقع ترانه ی سهل و ممتنع اينگونه معنا ميیيابد.
در قالب شعر کلاسیک از رباعی به عنوان فلسفیترین و در عین حال دشوارترین قالب یاد میشود. این امر از منظر فن ادبی یا محتوایی چگونه قابل تحلیل است؟
قالب رباعی در چهار مصرع خلاصه میشود حال اگر در این چهار مصرع كلمهای ضعيف و نامأنوس، «يا كيفيت موضوعی و مضمون سازی در سطحي نازل به كار برده شود»، ديگر رباعي، آن زيبايي كلام خود را از دست میدهد و اينجاست كه رباعی سرايی آن هم در نوع خوب و عالی، ديگر كار آسانی نخواهد بود.
گفته میشود ترانهی امروز شکل تکامل یافته رباعی و دوبیتیهای قدمایی ست اما با توجه به مضامین که بیشتر انتقادی اجتماعی و غیر عرفانیست چگونه میتوان بین ترانه امروز و ترانههای کهن از نظر فرم و ساختار و زبان تفاوت قائل شد؟
نزار قبانی میگوید: شعر انتظار چیزیست كه انتظار نمیرود!
این اتفاق نامنتظرِ شاعرانه شاید در برهنهترین حالتش در ترانه نمود مییابد! ترانه شعری كاملا سهل و ممتنع است. ساختار زبانی ترانه برگرفته از زبان روزمره و كوچه بازاری و آكنده از كنایات و تكیه كلامها و اشارات عامیانه است ترانه شاید پر مخاطبترین نوع شعر باشد بنابرین به دلیل رابطهی تنگاتنگی که با روحیات عموم و شرایط اجتماعی جامعه و مخاطبین برقرار میکند فرم، زبان و ساختارش نیز تحت تاثیر مخاطب زمان خود قرار میگیرد از گذشتگان میتوان به بابا طاهر و دوبیتیهای بی بدیلش اشاره کرد اما متاسفانه این روزها ملاک برای تشخیص ترانه زیبا هیچ ارتباطی به وزن و ساختار شعری آن ندارد. با این وجود هنور هم هستند ترانه سراهایی که برای مخاطب و کیفیت ترانه سرایی ارزش قائلاند.
اصولا شعر امروز ایران در قالب کلاسیک به دلایل محدودیت های ساختاری وزبانی قابل رقابت و خودنمایی در شعر جهان نمی باشد و صنعت ترجمه هم نمی تواند به دلایل ذکر شده کمکی به این موضوع نماید.چگونه شاعر کلاسیک امروز می بایست رسالت ادبی خود را به صورت بین المللی بروز دهد؟
شاعر کلاسیک امروز باید عنصر خیال و هر آنچه لازمه ی شاعر بودن است در وزن بگنجاید چنانکه بی حضور اوزان درونی و بیرونی شعر همچنان شعر باشد و ستودنی. گذشته از" ارسطو" به عنوان نخستین تأكیدكننده بر عنصر خیال، تا سدههای اخیر نیز خیال در محور تعریف شعر قرار دارد." فیلیپ سیدنی"، «منتقد انگلیسی»، جوهر شعر را زاییدهی عاملی به جز صورت ظاهر و نظم میداند. همچنین، "جان درایدن" «عنصر خیال» را از لوازم حتمی شعر به شمار می آورد.
از آنجا که بعد از ظهور نیما و پیدایش شعر نیمایی و پس از آن قدرت نمایی شعر پسا نیمایی باعث گردید بزرگترین و تاثیر گذارترین شاعران معاصر در قالب نیمایی و آزاد ظهور کنند.این به دلیل خاستگاه و نیازهای اجتماعی بود یا به دلیل عقب ماندن شاعران شعر کلاسیک از جریانات اجتماعی؟
نیما میکوشید شعر معاصر فارسی را با نیازهای ایران مدرن سازگار کند.پس از جنبش مشروطه عرصه حیات اجتماعی ایران تغییر کرده بودو بهطور کلی شعر جدید اشتیاقی خاص برای پرداختن به مسائل اجتماعی از خود نشان داد، در حالی که شعر کلاسیک چنین نبود نیما اگر چه هنوز هم مخالفانی در میان شاعران سنتگرا دارد توانستهاست پیروان قابل توجهی برای خود دست و پا کند و ظرفیت تازهای به شعر کهن فارسی اضافه کند.
شعر امروز ایران در قالب کلاسیک به دلایل محدودیتهای ساختاری و زبانی قابل رقابت و خودنمایی در شعر جهان نمیباشد و صنعت ترجمه هم نمیتواند به دلایل ذکر شده کمکی به این موضوع نماید. چگونه شاعر کلاسیک امروز میبایست رسالت ادبی خود را به صورت بین المللی بروز دهد؟
شاعر کلاسیک امروز باید عنصر خیال و هر آنچه لازمهی شاعر بودن است در وزن بگنجاید چنانکه بیحضور اوزان درونی و بیرونی شعر همچنان شعر باشد و ستودنی. گذشته از «ارسطو» به عنوان نخستین تأكیدكننده بر عنصر خیال، تا سدههای اخیر نیز خیال در محور تعریف شعر قرار دارد. «فیلیپ سیدنی»، منتقد انگلیسی، جوهر شعر را زاییدهی عاملی به جز صورت ظاهر و نظم میداند. همچنین، «جان درایدن» عنصر خیال را از لوازم حتمی شعر به شمار میآورد.
از آنجا که بعد از ظهور نیما و پیدایش شعر نیمایی و پس از آن قدرت نمایی شعر پسانیمایی باعث گردید بزرگترین و تاثیر گذارترین شاعران معاصر در قالب نیمایی و آزاد ظهور کنند. این به دلیل خاستگاه و نیازهای اجتماعی بود یا به دلیل عقب ماندن شاعران شعر کلاسیک از جریانات اجتماعی؟
نیما میکوشید شعر معاصر فارسی را با نیازهای ایران مدرن سازگار کند. پس از جنبش مشروطه عرصه حیات اجتماعی ایران تغییر کرده بود و بهطور کلی شعر جدید اشتیاقی خاص برای پرداختن به مسائل اجتماعی از خود نشان داد، در حالی که شعر کلاسیک چنین نبود.
نیما اگر چه هنوز هم مخالفانی در میان شاعران سنتگرا دارد توانستهاست پیروان قابل توجهی برای خود دست و پا کند و ظرفیت تازهای به شعر کهن فارسی اضافه کند.
اصولا در سطح شعر امروز ایران و جهان عناصری چون ایماژ و زبان در جنبشهای ادبی مدرن نقش بسیار مهمی دارد و شعر کنونی ایران هم متاثر از آن است. کدام دسته از شاعران معاصر ایران توانستند به بهترین نحوه ممکن نیازهای مخاطبین خود را تامین و به ضخامت ادبیات ما بیافزایند؟
سرزمین ما ایران، خانهی شاعران بسیار بزرگی در تاریخ ادبیات جهان بوده است و بخش بزرگی از میراث شعر و ادب دنیا در ایران شکلگرفته است. هر چند شاعران کهن ایرانزمین بسیار نامدارند اما در سدهی گذشته هم شاعران صاحبنامی در ایران ظهور کردهاند که آثارشان به زبانهای مختلف برگردانده شده است و جایگاه بزرگی در دنیا دارند. شعر پارسی در این سده دگرگون شده است و از این رو هم شعر نو که بیشتر به نام نیمایی آن را میشناسیم پرطرفدار است و هم شعر کلاسیک هنوز هم جایگاه خود را حفظ کرده است. برای شناخت هر چه بیشتر آنچه در دنیای ادب و هنر میگذرد آشنایی با شاعران معاصر ایران ضروری است.
بزرگانی نظیر «نیما یوشیج»، «مهدی اخوان ثالث»، «سهراب سپهری»، «پروین اعتصامی»، «فروغ فرخزاد»، «محمدرضا شفیعی کدکنی»، «فریدون مشیری» و «احمدشاملو».
بسیاری از منتقدین معتقدند وضعیت شعر امروز ایران مانند وضعیت بیماری ست در وضعیت مرگ مغزی و نیاز به یک جراحی و رنسانس بزرگ ادبی است. اعتقاد شما چیست؟
به نظر من ادبیات امروز ما دچار سهل و ساده انگاری عجیبی از سمت شاعران و مخاطبین شعر است از این رو گروهی متنهای ساده مینویسند شاید به قصد اینکه همه مخاطبان آن را بفهمند. متنهایی خالی از هر تازگی و لایه زیرین. خالی از هر خیال و کشفی. سهل و ممتنع نیستند. فقط سهل هستند. جهان پیچیده و چند بُعدی و مفاهیم آن را تک بعدی و خطی میبینند و خطی به تصویر میکشند. در واقع این دوستان ابراز احساسات میکنند و ابراز احساسات خود را منتشر میکنند. معمولا شعرهای چند خطی مینویسند و البته زیاد هم مینویسند. به طور میانگین هر شب سه تا ابراز احساسات سه سطری مینویسند. نوعی تهیه خوراک در فضای مجازی بی در و پیکر! و اینجاست که ادبیات غنی و فاخر ما به مرگ مغزی دچار میشود و نیازمند جراحی است.
شعر و ادبیات ایران در بعد از انقلاب ۵۷ متأثر از دو سبک ادبیات پایداری و شعر آیینی گردید و در مقابل جریانات ادبی مخالف این دو دست به تحرکات زیادی زدند. در حال حاضر وضعیت شعر و ادبیات ایران و چشم انداز آن چگونه است؟
متاسفانه ادبیات معاصر بهویژه در دانشگاهها نه تنها چشمانداز مناسب و امیدبخشی نخواهد داشت، بلکه وضعیت غمانگیز هم خواهد داشت! در واقع پرداختن به ادبیات معاصر در حد اشارهای گذراست، نه تحلیل.متاسفانه اصولا آن تلقی که در دانشگاههای ما وجود دارد پرداختن به جزئیات امر و روح مدرنیته و مدرنیسم نیست.
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا اخبار شعر مرضیه شهیدی تنهایی نخ نما