1402/10/15   شعر امروز   کدخبر: 2665   نظر: 0   بازدید: 1140   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

زهرا اسماعیلی:درحال حاضر تفکر فمینیسم از حالت تدافعی به حالت تهاجمی درآمده است

زهرا اسماعیلی:درحال حاضر تفکر فمینیسم از حالت تدافعی به حالت تهاجمی درآمده است

اگر فمنیسم را رویکردی برابری خواهانه و در مبارزه با تبعیض تعریف کنیم همچنان مسیری  طولانی برای پیمودن پیش روی شاعران و نویسندگان برای نیل به مطلوب وجود دارد.ما اگر آن را مجموعه‌ای از رویکردهای عملی و نظری در مواجهه با نظم مردسالارانه در نظر بگیریم می‌توان پیرنگ نسبتا پررنگی از مواجهه و کنش اعتراضی نسبت به این نظم را در آثار شاعران و نویسندگان زن ردیابی کنیم.این مسأله بخصوص در سالهای اخیر در آثار بیشتری قابل مشاهده است.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران_تارنا:زهرا اسماعیلی شاعر،نویسنده و پژوهشگر در حوزه زنان و ادبیات متولد ۱۳۶۵ و ساکن تهران میباشد.وی دانش آموخته علوم ارتباطات از دانشگاه تهران، فعال مدنی و کنشگر حوزه زنان است، از آثار او میتوان به مجموعه شعر زنان (کتاب ایران بانو) اشاره کرد.زهرا اسماعیلی اکنون سردبیر نشریه الکترونیکی بزنگاه تخصصی ویژه (زنان و ادبیات) است.


قبل از پرداختن به موضوع فیمنیسم در شعر زنان از لحاظ پیشینه و تبار شناسی ایدولوژی فیمنیسم در جهان لطفا بگویید خواستگاه و دلایل ظهور و بروز فیمنیسم در لایه های فکری و برون داد اجتماعی چگونه است و اصولاً فمینیسم به دنبال کشف و اثبات چیست؟


بطور کل دو  شیوه از فمینیسم در غرب تعریف شده است. اولین شیوه آن « فمینیسم اثباتگرا می باشد، که در قرون ۱۷ و ۱۸ شکل گرفته است. تا آن زمان زن موجودی تابع و‌مطیع نسبت به مرد تعریف می شده است و استقلال موجودی به نام «زن» همواره مورد تردید بود. ادعا و تلاش  این گروه اثبات شأنیت زن در حوزه اجتماع است. فمینیسم اثباتگرا دارای پیرنگ فلسفی است و قائل به استقلال وجودی زن است. شیوه دوم و دیگر فمنیسم،« فمینیسم مساوات طلب» است. این گروه علاوه بر استقلال معتقدند که زن حق و حقوقی همپای مردان دارد این ایده موج دوم فمینیسم را شکل داد.اکنون با گفتمان مدرن فمینیستی در غرب روبه‌رو هستیم. که با فمینیسم اثباتگرا با پیرنگ فلسفی و فمینیسم مساوات طلب بپیرنگ اجتماعی متفاوت است و به جای حالت تدافعی، حالتی تهاجمی دارد در این نگاه زن نه تنها فرو دست نیست، بلکه فرا دست است، حتی ادعا می شود زنان قادرند  و حق  را دارند که از قدرت زنانه صحبت کرده و آن را جایگزین قدرت مردانه کنند.در هر صورت و با وجود موج‌های مختلف فمنیسم و فراز و فرودهای بسیار  مسأله اصلی در این رویکرد همچنان، مسأله برابری خواهی و رفع تبعیض است.



در ادبیات و شعر جهان به ویژه در یک قرن گذشته نویسندگان و شاعران زیادی فمینیسم را محور اصلی محتوای خود قرار دادند،آیا مولفه ی سنت در مواجه با مدرنیته و سپس ورود به جهان پسا مدرن دلیل اصلی این موضوع است یا تراکنش های سیاسی و‌کنش های اجتماعی آنها را وادار به پرداختن جدی به فمینست کرد؟


میتوان گفت عوامل و علل متعددی در پرداخت جدی به فمنیسم در آثار نویسندگان و شاعران نقش داشته است.یکی از این عوامل را میتوان به مسأله مند شدن « زن» و حضور زن در اجتماع مرتبط دانست.پس از عبور زنان از  چندین سده سکوت و انفعال و به حاشیه رانده شدن در اجتماع حالا با وقوع مدرنیته و تغییرات بسیار در بافت جوامع  فرصتی مبنی بر ایفای  نقش فعال زنان در جوامع مهیا شده بود ونمود استفاده از این فرصت در آثار بسیاری از نویسندگان و شاعران بروز عینی پیدا کرد.در واقع این حضور فعالانه و عاملانه و خارج شدن از پوسته‌ی سنت و خروج از حاشیه گزینی بقدری قابل توجه بود که دیگر نمی شود چشم به روی آن بست.حرکت کنش‌های اجتماعی و تراکنش‌های سیاسی نیز در راستای شدت گرفتن چنین نمودی از زن در عرصه اجتماع بود.


اگر بپذیریم که فمینیسم یک مکتب ایدولوژیک با چهارچوب های مشخص است  شاعران پیروز این ایدولوژی چگونه از آرمان ها و نظریه های خود پاسداری می کنند؟و اساسا مرز بندی در شعر فیمنیسم به کجا ختم شده است؟



میتوان در پاسخ به این سوال چندین سوال دیگر را نیز مطرح کرد:

آیا شعر فمینیستی به معنای اشعار نوشته شده توسط فمینیست ها و یا شعر درباره موضوع فمینیست است؟ باید هر دو باشد؟ و چه کسی می تواند شعر فمینیستی - فمینیست ها را بنویسد؟ زنان؟ مردان؟ سوالات زیادی وجود دارد، اما به طور کلی، شاعران فمینیستی ارتباطی با فمینیسم به عنوان یک جنبش سیاسی دارند.

شاعرانی مانند مایا آنجلو ، ماکسین کویمن و ...

بطور کل شعر فمینیستی جنبشی است که طی دهه ۱۹۶۰ به وقوع پیوست. اما  لحظه ای خاص مشخص نیست که جنبش شعر فمینیستی آغاز شود؛ زمانی که  زنان در مورد تجربیاتشان نوشتند و وارد گفتگو با خوانندگان شدند. شعر فمینیستی به نوعی متولد و تحت تأثیر تغییرات اجتماعی قرار گرفت.


در مقوله ی فمینیستم در شعر زنان به عنوان مثال در خاورمیانه ما با دو دسته شاعر از جمله  شاعر سکشوال محور مدرن با حذف کهن الگو های تثبیت شده و دیگر با شاعران انتقادی اجتماعی با محوریت ملی میهنی و‌ضد دینی مواجه ایم .شعاع اثر گذاری این دو گروه تا چه اندازه توانسته است شعر ایران و خاورمیانه را تحت تاثیر خود قرار دهد؟


اشعار زنان خاورمیانه را می‌توان به نوعی روزنه‌ای دانست به سوی دریافت روان آنها در جوامع در حال گذار از پیشامدرن به مدرن در فرهنگ پیشامدرن آثار ادبی زنان ناچیز و انگشت شمار است و آن آثار معدود هم به نوعی دچار سانسور و «استعاره» است.استفاده از استعاره یک دلیل عمده دارد و آن هم دور زدن ممیزی و سانسور است زیرا که زن مجاز به بیان نظر و ارائه «خود» به عنوان یک هویت مستقل نبود.اما با پیشروی هر چه بیشتر امر مدرن و در تقابل قرار گرفتن با سنت، زنان فرصت بیشتری برای بیان خود در قالب شعر و داستان پیدا کردند‌ این فرصت صرفا مجالی برای بروز و نمایش هویت فردی زنان نبود بلکه موقعیتی منحصر به فرد برای به چالش کشیدن تمام دستاوردهای تاریخی زن ستیزانه و تبعیض آمیز در طول تاریخ بود .


به عنوان مثال در ایران فروغ فرخزاد را در شعر عرب قادة السمان را در روسیه کمونیسم آخماتوا و در سطح جهانی و رسانه ایی اوریانا فالچی به عنوان نمایندگان فعال و آوانگارد در ادبیات و شعر فمینیسم نام می برند تحلیل شما  از چرایی و چگونگی اقبال به این موضوع چیست؟ 

بطور مشخص می‌توان گفت: که چند شاخصه برای اقبال اشعار شاعرانی همچون فروغ وجود دارد و آن هم  بیان بی پرده مسایل غریزی از دیدگاه زن گرایانه و زن محورانه است که به نوعی قیام فردی زن نیز محسوب می‌شود و این قیام جبرا" جنبه جنسی نیز خواهد داشت و زنی که می خواهد برای احقاق حق از دست رفته خود ، به پا خیزد  و برای ابراز غریزه و احساس خود قیام کند  با جسارت  امیال خود را هم مطرح می سازد. بنابر این ، فروغ و در نمونه های غیر وطنی مانند غاده السمان "خویشتنی"  بروز  پیدا می‌کند که برای اظهار خود نیاز به هیچ پرده و نقاب و حجابی ندارد ونمی خواهد دختر ، همسر و مادر در جامعه ای مرد محور باشد و بلکه می‌خواهد که صمیمانه و صادقانه ، هویت خود را به عنوان یک زن و یک انسان به اثبات بر ساند. این ثبت کردن "خود" بدون پرده پوشی یکی از مهم ترین شاخص‌های اقبال و توجه به اشعار و آثار این زنان پیشرو محسوب میشود.


بطوریکه فالاچی در اثر ماندگار خود " نامه به کودکی که هرگز زاده نشد" گزارشی دقیق و جامع و لحظه به لحظه از مواجهه اش با پدیده مادری می‌دهد . و از احساسات متناقض نسبت به جنینی می‌گوید که در شکم دارد. بیان این احساسات متناقض، تضاد شدیدی دارد با آنچه که از مادری در اذهان ساخته شده است .و به نوعی به مبارزه با کلیشه‌ای می‌پردازد که گمان می‌برد زن از همان لحظه که از مادر بودنش مطلع می‌شود بطور غریزه‌مند در عشق به کودک غرق می‌شود در صورتیکه این کلیشه‌های رایج تصویری جعلی و مخدوش از پروسه مادر شدن است که زنانی چون فالاچی با آن به مبارزه برخاستند.





در مانیفست های متعدد شعر فمینیست علی رقم  وجوه اشتراک اما وجه افتراقات و حتی تضاد هوایی را شاهد هستیم که ریشه در ایدولوژی های فردی و اجتماعی افراد دارد.مثلا صحبت از فمینیسم اسلامی در شعر می شود یا فیمنیسم غیر الهی این مولفه ها تا چه اندازه به رشد و اثرگذاری در شعر تا چه اندازه باعث ضرر پذیری شعر فیمنیسم شده است ؟


در همین ابتدا لازم است که بگویم من به چیزی تحت عنوان فمنیسم اسلامی اعتقادی ندارم و آن را با تعریف اصلی فمنیسم در تعارض می‌بینم. فمنیسم با شعار اصلی برابری خواهی ضد هرنوع تبعیض فعالیت می‌کند در صورتیکه در ادیان تعریفی که از زن ارائه می‌شود و بدنبال آن حق و حقوقی که برای او در نظر گرفته می‌شود با تعاریف برابری خواهانه فمنیسم در تعارض قرار می‌گیرد هرچند که برهان اساسی فمینیسم اسلامی این است که قرآن بر اصل برابری تمام افراد بشر تأکید دارد پس مردسالاری و تبعیض جنسی را مردود می‌داند و خواستار برابری زن و مرد است.

به اعتقاد این افراد تفسیرهای موجود از اسلام در برگیرنده مفهوم برتری مذکر و انعکاس دهنده فرهنگ مردسالارانه و پاترمونیالیسم پیش از قرآن هستند. آنان معتقدند آیات زیادی از قرآن هستند که برابری زن و مرد را تأیید می‌کنند به هر حال نمی‌توان از فعالیتهای گسترده این دسته از فمنیسم‌ها چشم پوشی کرد افرادی مانند «فاطمه مرنیسی و لیلا احمد» در ایجاد خوانشی نوین از اسلام و قرآن  با پژوهش در احادیث و روایات پیشتازان این رویکرد هستند. در ایران و در سال‌های اخیر خانم «صدیقه وسمقی» از اسلام پژوهانی هستند که در مبحث فمنیسم اسلامی نظریات متعددی را بیان کرده‌اند و انعکاس این نظریات در آثار نوشتاری ایشان کاملا مشهود است این نمود در  شعر اغلب بصورت یک کنش اعتراضی نسبت به وضع موجود است. 


فیمینیسم در شعر زنان به ویژه در جوامع غیر دینی و سکولار با تمرکز بر لیبرالیسم جهان شمول معتقد است شعر فرا جنسیتی لازمه ی انسان هزاره سوم است.آیا این به معنای حذف زن به عنوان نماد اصلی شعر در جهان است؟


بحث درباره ادبیات زنانه و مردانه، از مباحث پرتکراریست که  مخالفان و موافقان بسیاری دارد. مخالفان عمدتا به فراجنسیتی بودن ادبیات تأکید می کنند اما پژوهشگران و نظریه پردازان  فمنیست با بررسی و پژوهش از جنبه های مختلف به این نتیجه رسیده اند که ادبیات زنانه و مردانه از جنبه‌های گوناگونی با یکدیگر  تفاوت دارد.این تفاوت  با رویکردهای مختلف زیست شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، زبان شناختی و ادبیات بررسی و غیره... تحلیل می‌شود تا تفاوت ادبیات زنانه و مردانه از جنبه های مختلف نشان داده شود. این نظریه بر  تفاوت ذاتی بین زن و مرد در ایجاد تفاوت های ذهنی، فکری و رفتاری و زبانی تاکید دارد که این عوامل  به عنوان نخستین عامل تفاوت بر ادبیات تأثیرگذارند و از جنبه دیگر این  تفاوتهای  جنسیتی، که به نوعی بر ساخت فرهنگ و جامعه محسوب می شود، سبب ایجاد سلطه، تبعیض و نابرابری شده است. انعکاس این تفاوت ها  در زبان، فرم، مضمون و  درون مایه  خود را نشان می‌دهد.در نتیجه و با توجه به این نگرش و رویکرد جنسیت به نوعی با خلق یک اثر ادبی در هم تنیده است. بنا به گفته "لوئي تايسن" جنسيت در تمام ابعاد توليد و تجربه بشري از جمله توليد و تجربه ادبي نقش دارند، چه ما از اين مسئله آگاه باشيم و چه نباشم ».



فمنیسم در ادبیات و شعر ایران در یکصد سال گذشته به تدریج به عنوان یک دستاورد محسوب گردید در جامعه ای سنت گرا و متمایل به مدرن با رویکرد مرد سالارانه آیا فیمنیسم در شعر ایران تاکنون توانسته است به اهداف حداکثری خود برسد,موانع و محدودیت های آن چیست؟


اگر فمنیسم را رویکردی برابری خواهانه و در مبارزه با تبعیض تعریف کنیم همچنان مسیری  طولانی برای پیمودن پیش روی شاعران و نویسندگان برای نیل به مطلوب وجود دارد.

اما اگر آن را مجموعه‌ای از رویکردهای عملی و نظری در مواجهه با  نظم مردسالارانه در نظر بگیریم می‌توان پیرنگ نسبتا پررنگی از مواجهه و کنش اعتراضی نسبت به این نظم را در آثار شاعران و نویسندگان زن ردیابی کنیم.این مسأله بخصوص در سالهای اخیر در آثار بیشتری قابل مشاهده است.



ساختار گریزی در تاویل و تعبیر مفاهیم فلسفی و عرفانی و تمرکز بر رئالیسم چگونه توانست فمینیسم را وارد شعر زنان کندو چرا در سطح جهانی شعر زنان به شعر فرامعنایی اطلاق می شود آیا این به معنای آن است که شاعران زن به دنبال معنای جدید جنسیت زن در بستر شعر هستند؟

در یک دسته‌بندی بطور کل می‌توان فمینیسم را در دو دسته قرار داد: نظری و عملی بعد نظری آن در قالب یک ایدئولوژی و بعد عملی آن به‌صورت یک جریان اجتماعی است  که در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند؛  جریان اجتماعی فمینیسم ریشه در عوامل تاریخی، اقتصادی و ساختاری و معرفتی دارد و بعد نظری نیز  از منطق معرفتی و بنیادهای فلسفی متاثر است.

برخی از جریان‌های فلسفی و معرفت‌شناسی مجالی تازه  برای رشد نظری فمینیسم فراهم کرد، که در بعد اجتماعی فمینیسم نیز اثر گذار بود. بخصوص این تاثیر را در موج سوم فمنیسم به خوبی می‌توان مشاهده و تبیین کرد از این جهت فلسفه و معرفت شناسی به نوعی به قوام فمنیسم یاری رساند از طرف دیگر رئالیسم انتقادی  به‌دلیل تمایز آشکاری که میان حوزه‌های گذرا و ناگذرا قائل می‌شود، برای نظریه‌ی فمینیستی به دلایل متعددی بسیار مفیدبود ؛ به دلیل وجود  نسبی‌گراییِ معرفت‌شناختی؛ و مهم‌تر از همه، به‌دلیل فهم آن از لایه‌مندی و رویکرد فراپدیداری.از این منظر بود که گزاره‌هایی مانند این وضع باید تغییر کند» یا «این یک نارسایی‌ست که باید از بین  برود» مطرح شد و این گزاره‌‌های معنایی وارد گفتمان‌های ادبی و فرهنگی شده و به دنبال آن در شعر و ادبیات انعکاس یافت.


دغدغه ها و مطالبات زنان در شعر بطور یکسان در نقاط مختلف جهان یکسان نیست؟ 

مثلا شاعر افغان با شاعر سوری و شاعر آمریکا با شاعری در اکراین دارای ظرفیت یکسان هستند اما مظروف فکری و پارادایمی آنها متفاوت است این تفاوت ها می تواند به بالندگی و گسترش شعر در فمینیست کمک میکند یا موجب صدمه خواهد شد.مسلما تکثر و چندصدایی می‌تواند عاملی موثر در شنیده شدن صدای زنان باشد در واقع تکثر موضوعات مطرح شده در آثار و اشعار زنان راهیست برای گشودن دریچه‌های تازه‌تر جهت آشنایی با مسائل و موضوعات زنان که هر چند در نقاط مختلف جغرافیایی دارای زیست و دغدغه‌های متفاوت هستند اما در نهایت همگی نگاه‌ها را به سمت وجود "مسأله" زن سوق میدهد که این مسأله مندی در ایجاد یک نگاه نظری و رویکرد پراتیک و عملی برای رفع موانع در حل مسأله راهگشا و موثر است .


در واقع آنچه شاعر زن سوری می‌گوید با آنچه شاعر زن افغانی و یا آمریکایی میگوید در یک نقطه  با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند و آن هم نقطه وجود تبعیض و بعضاً ظلم در ساختار مبتنی بر مردسالاریست که  در یک نقطه جغرافیایی مانند ایران و افغانستان این تبعیض و ستم با شدت  بیشتری  اعمال میشود و قابل مشاهده است و در نقطه دیگر به شکل متفاوت تری خود را نشان میدهد.

اما بنا به گفته جسیکا بنت: «مبارزه تا زمانی که به برابری برای تمامی زنان دست نیافته‌ایم، ادامه دارد.» که این مبارزه در آثار و محصولات ادبی زنان نمود عینی خود را نشان میدهد ...


اتمام گفت و گو/

گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر زنان سایت شعر زهرا اسماعیلی فمنیست زنان شاعر

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.