1402/10/17   شعر امروز   کدخبر: 2670   نظر: 1   بازدید: 1291   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

صالح بوعذار:در سالهای اخیر شاهد رشد مترجم‌نمایان در ادبیات هستیم

صالح بوعذار:در سالهای اخیر شاهد رشد مترجم‌نمایان در ادبیات هستیم

صالح بوعذار شاعر و مترجم مطرح ایرانی معتقد است که در چندسال اخیر  تنش های سیاسی با کشورهای عربی بر رویکرد و اقبال جهان عرب به ادبیات فارسی تاثیری منفی گذاشته است.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران_تارنا: دکتر صالح بوعذار شاعر و مترجم متولد ۱۳۶۰ و زاده خرمشهر است. وی تا کنون اثری از میخائیل نعیمه به‌نام " خاطرات آبله‌رو" (نشر حکمت کلمه) ترجمه کرده و شعرهای بسیاری از شاعران معاصر عرب را ترجمه و در سایت‌ها و مجلات و محافل ادبی از جمله: مجله ادبی پیاده رو، هفته‌نامه پراو، کتاب سال بابان، کتاب ما صد و چهار نفر و ... منتشر کرده است. همچنین شعرهای وی در مجلات عربی معتبری چون: قاب قوسین، المثقف، الف، الی، انطولوجیا، دروب، مجلة مصباح دروب أدبية منتشر شده‌اند.صالح بوعذار برای نخستین بار اثری از اشرف الخمایسی، نویسنده معروف مصری را به فارسی ترجمه کرده است 

 

در فرهنگ ادبی جهان به ویژه خاورمیانه موضوع شعر و داستان ترجمه یکی از جذابترین و در عین حال چالش برانگیزترین موضوعات ادبیات است. اصولاً شعر ترجمه در مواجهه با مخاطبان خاص و عام چگونه معنا و تعریف می‌شود؟


نخست باید دانست که امر ترجمه با مقوله ی زبان و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی دارد و این امر را می‌توان از دو منظر بررسی کرد. از منظر مخاطب عام و نیز از منظر مخاطب خاص. مخاطب عام بیشتر به ایده‌‌ی شعر و مضمون کلی شعر برگردان‌شده اهتمام می‌ورزد و اغلب دغدغه‌‌ی اصالت متن و عنصر زبانی متن ترجمه شده را ندارد. بیشتر مواجهه‌ای دلانه و عاطفی با متن دارد و رویه‌ی متن او را راضی می‌کند. اما مخاطب خاص به‌طور جدی‌تری با متن مواجه می‌شود و علاوه بر اصالت متن، ایده‌ و مضمون شعر به عنصر زبانی، شگردهای بلاغی و بیانی اهتمام می‌ورزد و می‌کوشد لایه‌های مغفول و خاموش متن را به حرف بیاورند.

بنابراین مترجمان نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: مترجمانی که ذوق و سلیقه و پسند مخاطبان عام را ارضا می‌کنند و بیشتر به ترجمه‌های گیشه‌پسند روی می‌‌آورند. دیگر مترجمانی که می‌کوشند تا مخاطب‌سازی کنند و ذوق و پسند مخاطب را ارتقا بخشند و او را با سطوح دیگری از زبان ترجمه آشنا کنند و مخاطب را بخشی از پروسه‌ی‌ متن قلمداد می‌کنند. از این منظر، بنده در این سال‌ها کوشیده‌ام تا مخاطب را برکشم و‌ سطوح زبانی و بیانی او را ترقی دهم، گرچه اندکی باشد. از اینرو مجموعه‌های شعری که از عربی به فارسی برگردان کرده ام، علاوه بر اینکه سعی کرده ام تا شعریّت و برجستگی زبانی اثر حفظ شود؛ کوشیده‌ام تا ساختارشکنی ها، تعلیق معنا، فاصله گذاریها و چینش و نظم شعرها نزدیک به الگوی عربی آنها باشد و رازآلودگی و ایجاز متن محفوظ بماند. دیگر آنکه از ساده سازی و تفسیر شعر در حین ترجمه، _آنچنان که برخی مترجمان انجام می دهند-پرهیز کرده ام تا بخشی از فرآیندِ به خوانش درآوردنِ متن مسکوت و سپس خوانی‌ها بر عهده‌ی وی قرار گیرد.


برخی از چهره های محبوب ادبی جهان و شاعران عرب در فضای ادبیات و شعر معاصر ایران جایگاه ویژه ای دارند این موضوع صرفا شاعرانگی آنهاست یا ترجمه دقیق و مطلوب مترجم در آن نقش دارد؟


ما ایرانیان به شعر و شاعران علاقه ی ویژه‌ای داریم و دیوان‌ها و مجموعه‌های شعری در خانه اکثر ایرانیان یافت می‌شود که نمونه بارزش دیوان حافظ است. ازین رهگذر شعر عرب محبوبیّت خاصی نزد ایرانیان دارد. به‌ویژه شاعرانی چون: نزار قبانی، محمود درویش، آدونیس،انسی الحاج، محمد الماغوط، غاده السمان و ... . در رویکرد ایرانیان به شعر عرب، علاوه بر شاعرانگی و مضامین شعر عرب، عناصر فرهنگی و تاریخی نیز دخیل است. به طوری‌که مهمترین کتاب دستور زبان عربی را یک ایرانی تبار بنام «سیبویه» نگاشته است.


ازینرو هم شاعرانگی متن عربی و غنای مضمونی آن و پرداختن به موضوعاتی چون: عشق، سیاست، زن، انسان و ... نیز تجربه های زیستی ژرفِ شاعران عرب، آزادی اجتماعی نسبی آنان و تماس با جهانِ غرب، همچنین پارهای از تابوشکنیها در خصوص زن و مفهوم زنانگی به جذابیّت آنان برای ایرانیان افزوده است. از سوی دیگر بودن مترجمان خوبی در این عرصه _گرچه انگشت شمارند در آشتی و علاقه مندی هر چه بیشتر ایرانیان به ادبیات عرب به خصوص ادبیات معاصر عرب بسیار سهیم بوده و هستند. شما می‌دانید که یک مترجم کارآزموده و زبردست می‌تواند از متنی متوسط و ضعیف، ترجمه‌ای زیبا و گیرا ارائه دهد و مخاطب را با خود همراه و همدل کند، اگر بخواهیم به عنوان نمونه از کسی نام ببریم، میتوانیم از زنده یاد کاظم برگنیسی یاد کنیم که متعهدانه، هوشمندانه و با رویکرد علمی و ادبی ویژهای با متن مواجه میشدند و این یکی از رازهای کامیابی های ایشان بود.


بیشترین آثار ترجمهایی شما به کدام ادیب معروف عرب  اختصاص دارد؟


در سالهای اخیر بر آدونیس، شاعر بزرگ سوری تمرکز کرده ام و کوشیده ام جان و جهان شعرِ وی را در زبان و بیانی که درخور شکوه شعر وی است، ترجمه کنم. چراکه ذهن و عین، در شعر آدونیس، در بافت و ساختار شگرفی در هم  تنیده شده‌اند و نمی‌توان تفکیک کرد. بر این اساس، اگر مترجمی به ظرافت‌ها و ظرفیت های شعری آدونیس التفات ویژهای نکند؛ نمیتواند در برگردان شعری وی کامیاب شود. با زبان تغزلی معهود نمی‌توان ترجمه‌ی شایسته ای از شعر آدونیس داشت. زیرا عنصر زبانی شعر آدونیس، بسیار فاخر و برجسته است.

از این رهگذر بنده مجموعه های «صحنه و آینه ها»، «دگردیسی ها و کوچ در اقالیم روز و شب»، «محاصره» و نیز گزینه ای با عنوان «از آستین شعر» را از آدونیس ترجمه کرده ام.

آدونیس در مجموعه ی «صحنه و آینه ها»، سعی کرده است تا نوع ادبی تئاتر و نمایش را در بافتِ شعر درهم تَنَد و با آوردن دیالوگ ها، مونولوگ ها، روایت، ارجاعات اسطورهای، تلمیحات تاریخی و دینی کتاب را فربه تر کند و راه را برای خوانش هرمنوتیکی و تاویلی هرچه بیشتر بگشاید و تا جایی که امکان دارد خواننده را در فهم و گشودن رمز و رازهای آن سهیم گرداند. آدونیس در این اثر به خلق گونه ی شعر نمایشنامه دست مییازد.


مجموعه ی «کتاب دگردیسی ها و کوچ در اقالیم روز و شب»، یکی از درخشان ترین آثار شعری آدونیس به شمار میرود. این مجموعه ی شعری، سرشار از اسطوره ها و نمادهای اسطورهایست. آدونیس از اسطوره و رمز برای فربگی بنمایه های شعری خویش بهره میگیرد. چراکه در نگرهی آدونیس، رمز و اسطوره نقطهی التقای ظاهر و باطن، مرئی و نامرئی است و از این نقطه ی کانونی است که شعر آدونیس پویا و شکوفا میشود و چند وجهی میگردد. وی نگاه و رویکرد ویژهای به اسطوره و نمادهای رستاخیزی چونا «آدونیس» یا (تموز)، ققنوس و ... دارد.

کتاب «محاصره» یکی دیگر از آثار درخشان آدونیس است. آدونیس در این کتاب برای آنکه فاعلیت شعر را ارتقا دهد و بیش از پیش، شعرِ خویش را بارور کند، از تکنیک «نقاب» بهره میجوید. وی با بهره گیری از تکنیک نقاب و فراخوانی شخصیّتهای تاریخی، اسطورهای و دینی، کلیشه ها و عادتهای ذهنی مخاطب و نیز سنتهای ادبی مرسوم را درهم میشکند و مخاطب را در فضای شناوری از ابتکار، افسون و دلالتهای معنایی بکر و هنری پرتاب میکند. در این دیوان، آدونیس از اسماعیل به عنوان «نقاب» بهره میگیرد. آدونیس این شعر را با اندیشه تطهیر خویش و امّت خود می آغازد. شعر «اسماعیل» تصویرگر کشور مصیبت زده فلسطین است که با الهام از واقعه تلخ حمله اسرائیل به بیروت در سال (1982) است.


اما بنده در آغاز به ترجمه ی آثار میخائیل نعیمه که شاعر و ادیب لبنانی (1889-1988) و یکی از جریانسازترین ادیبان لبنان و جهان عرب است، روی آورده بودم. میخائیل نعیمه از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم ادبیات عرب محسوب میشود. از نعیمه کتابهای «خاطرات آبلهرو»، «تاکستانی در رهگذر» و «مرداد» را ترجمه کرده ام.

داستان «خاطرات آبله‌ رو» از جمله آثاری است که میخائیل نعیمه از خلال آن با نگاهی صوفیانه_ روانشناختی به هستی و جهان پیرامون و مناسبات انسان‌ ها نگریسته است. قهرمان داستان «خاطرات آبله‌ رو» برای کسب فردیت و گشودن مسیر تعالی خویش، عازم سفری درونی می‌شود. «آبله‌ رو» به عنوان راوی داستان، به صورت حدیث نفس و مونولوگ و با مخاطب قرار دادن نفس کلی، انسان و جهان پیرامون را مورد تحلیل و تامل قرار می‌ دهد. میخائیل در این اثر می‌ خواهد بگوید که برای رسیدن به فردیت؛ باید مواجهه‌ای جانانه و ژرف با درون داشته باشیم و این امر از رهگذر سکوت، درنگ و تامل در هستی و انسان حاصل می‌شود.

کتاب «تاکستانی در رهگذر» گزین گفته های اجتماعی، عرفانی و اندیشه ورزانه ی میخائیل نعیمه است که در خلال آن با نگاهی منتقدانه و لحنی پیامبرگونه به هستی و مناسبات انسانها نگریسته است. بر این اساس در کتاب تاکستانی در رهگذر، «انسان» باشنده ای است که نگاهش از برون به درون معطوف و جویای گوهر راستینِ خویشتن خویش است. وی در این کتاب در حالی مضامین بیشماری چون: مرگ، تولد، خدا، طبیعت، معاد، بودن، خرد، تقالید، زر و زور و تزویر، زُهد، جاودانگی، تأمل، سنت و انسان را مطرح میکند که «انسان» در مرکز تمام این مناسبات قرار دارد؛ انسانی که میخائیل نعیمه آرزو دارد به اَبَر انسان ارتقاء یابد و از منظر فراختری به جهان بنگرد. 

کتاب مرداد، اثریست تمثیلی و نمادین دربارهی راهبی به نام مرداد. کتاب مرداد در سیوهفت فصل نگاشته شده است و لحنی پیامبرانه دارد و یادآور لحن انجیل و عهد عتیق است. مرداد که ابر انسان این کتاب است، با لحن و بیانی پیامبرانه، موعظه ها و آموزه های خویش را در معبدی که بر بقایای کشتی نوح ساخته شده، بر یاران خویش عرضه میدارد و از تجربه های روحی و زیسته های معنوی خود سخن میراند.

نعیمه در کتاب مرداد بر این باور است که هدف از آفرینش انسان، تحول و دگردیسی وی از آفریده به آفرینشگر است. چراکه، وی چونان دیگر صوفیان و عارفان، معتقد است که تمام استعدادها و قوای روحانی و معنوی و به خصوص «الوهیّت» در نهاد وی به ودیعت گذاشته شده اند.





آیا مترجم صرفاً به سبب قرابت و تاثیرگذاری ادبیات، کتابی را ترجمه میکند یا شاخصه های خاصی را برای ترجمه یک اثر در نظر میگیرد؟ 


رویکرد مترجمان ادبیات عرب به این مقوله متفاوت است. برخی بردن بوکرِ عربی برای کتاب را ملاک ترجمه ی خود قرار میدهند. چراکه این جایزه یکی جوایز معتبر جهان است و بردن این جایزه، بخت و اقبال فراوانی را برای نویسنده می آورد و به تبع آن مترجمان و ناشران با رغبت بیشتری به سوی ترجمه ی چنین آثاری میروند. همچنین جایزه ی نوبل نیز ملاک چنین ترجمه هایی است که نجیب محفوظ از بردندگان این جایزه است و مترجمان مختلفی، آثارش را به فارسی برگردانده اند. دسته ی دیگر فارغ از این رویکرد به صرف کتاب ادبیبودن_گرچه در سطح نازل ادبی باشد_ به ترجمه ی آن مبادرت می وزند. چه این کتاب خوانندهای در داخل داشته باشد، چه نداشته باشد. در واقع به نوعی به کتابسازی روی می آورند.

گروهی برحسب ضرورت و نیاز ادبی مخاطب داخل به ترجمه ی آثار ادبی میپردازند و میکوشند همسو با نیاز مخاطب عام و خاص پیش بروند. گروهی دیگر علاوه بر اینکه گوشه چشمی به مخاطب عام نیازهای ادبی دارند و بیشتر مخاطب خاص را مدنظر دارند و بیشتر دغدغه ها و رویکرد ادبی و جهانبینی ویژه ی خود را در ترجمه ها پی میگیرند تا آینه ی تمام نمای نگرش آنان به هستی باشد و میکوشند تا از این رهگذر مخاطب را با آثار فاخر و باشکوه عربی آشنا کنند و ذوق و پسند وی را هرچه بیشتر برکشند.   


چرا ترجمه ی کتاب های شعر، داستان و مقاله معاصر فارسی زبانان در مقایسه با ترجمه ی آثار خارجی، به خصوص عربی به فارسی به مراتب کمتر است؟ دلیلش چیست؟


این امر را میتوان از چند منظر کاوید. نخست باید بدانیم که سیاستِ خارجی هر کشوری بر ابعاد فرهنگی و اقتصادی آن به طور مستقیمی سایه می اندازد و آن را تحت الشعاع قرار میدهد. ازاین رهگذر ما شاهدیم که در این چندساله در سطح سیاسی با جهان عرب تنش داریم و به تبع این امر بر رویکرد و اقبال جهان عرب به ادبیات فارسی تاثیری منفی گذاشته است و مترجمان عرب و اهالی ادب کمتر رغب میکنند تا وارد این حوزه بشوند. امر دیگر این است که کار ترجمه هزینه بر است و این بردولت هاست که مؤسسان ادبی مردم نهاد و دولتی را حمایت مالی کنند و بودجه ی ویژهای برای این امر اختصاص بدهند و متختصصان هر حوزه را گردآورند و طبق برنامه های مدوّن و با نقشه راه مشخصی به معرفی آثار ادبی فاخر ما به جهانیان مبادرت ورزند. 

بگذارید برایتان مثالی بزنم اگر میبینید که در جهان عرب ادبیات عرب بسیار پویا و زنده است و آنان در امر ترجمه بسیار موفق تر از ما عمل کرده اند؛ به سبب همین جایزههای معتبری است که برای ترجمه اختصاص داده اند. یکی از  این جوایز معتبر، جایزه بوکر عربی از سال 2007 در ابوظبی تاسیس شده است. رمان برنده، طی یک مهمانی در ابوظبی، و در مقر موسسه، اعلام می‌شود. توزیع جوایز به این صورت است که به هر کدام از نویسندگانی که به فهرست کوتاه شش نفره راه یافته باشند، نفری ده هزار دلار تعلق می‌گیرد. رمان برنده، علاوه بر آن ده هزار دلار، جایزه‌ای معادل پنجاه هزار دلار را از آن خود می‌کند و رمان برگزیده نهایی به زبان انگلیسی نیز ترجمه خواهد شد. مدال ادبی نجیب محفوظ از جایزه جوایز ادبی ادبیات عرب است.

جایزه ترجمه و تفاهم بین‌المللی شیخ حمد به عنوان جایزه‌ای جهانی با نظارت هیأت امنا و کمیته برگزار کننده و کمیته‌های داوری مستقل در سال ۲۰۱۵ میلادی تأسیس شده است. جایزه ادبی عربی کتارا، جایزه سالانه است که شهرک فرهنگی کتارا در سال 2014 میلادی راه‌اندازی کرد. هدف از برگزاری این جایزه حضور برجسته ادبیات عرب و تشویق و تقدیر از ادبای عرب است. 

امر دیگر این است که ایرانیان به سبب رخدادهای تاریخی و وضعیت جغرافیایی بیشتر با زبان عربی آشنا هستند تا آنکه جهان عرب با ایران و ادبیات و فرهنگش آشنا باشند. از سوی دیگر کثرت کشورهای عربی نیز عامل دیگری برای فراوانی آثار ادبی عمیق و فاخر است و به تبع دستِ مترجمان ایرانی بازتر است اما این امر برای مترجمان عرب، زیاد صدق نمیکند.

از سوی دیگر فضای اجتماعی و فرهنگی جهان عرب نسبتا باز است و مقوله های ادبی و فرهنگی کمتر زیر سانسور میروند و میدان فراختری برای جولان نویسنده به وجود می آید. دیگر آنکه ادبیات عرب با عنصر مقاومت و فسلطین نیز به نوعی گره خورده است و اکثر نویسندگان و شاعران از رهگذر این مقوله، صدای خود را به جهانیان رسانده اند که نمون هی بارزش محمود درویش است.


دلیل دیگر جهانی شدن ادبیات عرب را بودن مؤسسه‌هایی مثل بنیاد جهانی ترجمه است که صورت سازمان یافته و کارآمد آثار فاخر و ارزشمند ادبیات جهان را به مخاطبان عرب معرفی می‌کند و از سوی دیگر آثار برجسته عربی را شناسایی، ترجمه و به جهانیان می‌شناسانند که ما از این سازوکار بی‌بهره ایم.


وجه اشتراکات زبان و ادبیات عرب و فارسی تا چه اندازه توانست در انتقال فرهنگ بین ملت ما به ویژه مسلمانان موثر باشد؟


باید گفت که بخشی از هویّت فرهنگی و جمعی هر جامعه از رهگذر ترجمه شکل می‌گیرد و همانطور که پیشتر گفتم، هر زبانی حامل ایدئولوژی، جهانبینی و فرهنگ گویشوران آن زبان است. پس از سقوط ساسانیان زبان عربی در کنار زبان فارسی، زبان اداری و درباری حکومت های ایرانی بوده است. حکومت های که از خلیفه بغداد مشروعیت خود را کسب می‌کردند. همچنین دین اسلام و حضور قرآن، روایات، احادیث و اشعار عربی باعث تاثیرات ژرف و بنیادینی بر زبان و ادبیات فارسی شده است. کافی است به متون صوفیه، کتابهای تاریخی، دیوان شاعران بزرگی چون سنایی، عطار، مولوی، حافظ، سعدی و ... نگاهی بیندازید تا شدت تاثیرپذیری و وام پذیری از زبان عربی را دریابید. حتی وزن عروضی شعر فارسی نیز از عروض عربی به وام گرفته شده است. البته ناگفته نماند که ادبیات عرب از زبان و فرهنگ فارسی تاثیر پذیرفته است اما نه به شدت و حدت تاثیر زبان فارسی از زبان عربی. نیز اگر به مناسبات و مناسک مذهبی و دینی نگاه کنید این تاثیرپذیری را آشکارا می‌بینید. این تاثیرپذیری را می‌توان در وجود واژگان فارسی در قرآن و پاره ای از شعرهای عربی، ترجمه‌ی کلیه و دمنه از پهلوی و نیز نفوذ داستان‌های هزار و یک شب به جهان عرب دید.


آخرین کتاب ترجمه شما از چه کسی بوده است. فکر می‌کنید ترجمه ی آثار ادبا و شاعران و نویسندگان معاصر فارسی زبان و زبان عرب یا برعکس تا چه میزان راه را برای ورود ادبیات به عرصه های بین المللی باز خواهد کرد؟


آخرین اثری که چندی پیش منتشر کردم، گزینه‌ای از آدونیس بود. این گزینه با عنوان «از آستین شعر» و در 456 صفحه و گزینه ای از 10 مجموعه شعر آدونیس است. در این گزینه میتوان با وجوه متکثر و ژرف شعر آدونیس و نیز با جان و جهان شاعرانه و جهانبینی اش بیش از پیش آشنا شد وی بر این نظر است که اگر در گذشته خوانش شعر در سطح افقی بوده؛ امروزه خوانش عمودی شده است و نیاز به تعمق و تأمل بیشتری دارد. این گزینه از سوی نشر ثالث منتشر شده است. 

اما در خصوص ورود ادبیات ایران به عرصه‌های بین المللی، پیشتر در پرسش پیشین پاسخ دادم و گفتم که جهان عرب به شدت برای این قضیه سرمایه‌گذاری کرده اند و وجود چندین جایزه ی ادبی معتبر عربی و نیز پشتیبانی فوق العاده ی مالی از کتاب حاکی از این امر است. طبیعی است که با وجود چنین اقدمات زیرساختی سترگی، ادبیات معاصر آنان از ما پیشی می‌گیرد و بیشتر به جهانیان معرفی میشوند اما ما در ایران چنین سازوکاری نداریم و اگر جایزه‌های هم برای امر ادبیات اختصاص داده اند، بسیار کم جان و بی مایه اند و حرف و حدیث فراوانی در پی آنهاست!


دلایل اصلی اقبال مخاطبین ایرانی به اشعار خارجی  چیست؟ این امر تا چه اندازه به شکوفایی شعر فارسی  و نزدیکی دیدگاه‌ها و اندیشه های جهانی کمک می کند؟


بخش اعظم این رویکرد به ذوق و پسند عمومی ایرانیان برمی‌گردد. میدانید که هنر ریشه دار و اصیل ایرانیان و نیز جهان عرب شعر است و نماینده ی جهانبینی، نگرش هستی شناسی ، حساسیّت های عاطفی، اجتماعی، سیاسی، دینی و ... شعر است.

در شعر است که یک ایرانی بخشِ اعظم از نگرهی خود را میتاباند و از این رهگذر است که ما شاعران بزرگی چون فردوسی، نظامی، سنایی، سعدی، مولانا، حافظ، ... نیما، فروغ، شاملو، سهراب و ... داریم و فلیسوفانی چونان فیلسوفان غرب نداریم و اصولاً تفکّر نقادی نداریم که آن معلول این نگرش است. 

عامل دیگر به گمانم است که ممیزی ارشاد برای پاره ای بر مجموعه‌های شعری و رمان‌ها و آثار غربی و عربی، کمتر اعمال می‌شود و جهان شگرف و بکر آن آثار بیشتر در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد. از سوی دیگر فضای سیاسی و اجتماعی حاکم، مخاطب را بیش از پیش به ادبیات خارجی سوق میدهد، چراکه بخشی از گمشده هایش را در آنها می‌یابد. 


 چالش بزرگ ترجمهی شعر شاعران فارسی زبان در قالب کلاسیک است، مترجمان معتقدند که ترجمه ی یک غزل یا یک رباعی مثلا به زبان فرانسه یا انگلیسی فرم، معنا و ساختار شعر را نابود میکند. به نظر شما این دلیلی برای درون مرزی شدن شعر کلاسیک نیست؟

میدانید که شعر کلاسیک ما اعم از قصیده، غزل، رباعی و ... بر وزن عروضی، تساوی مصرع ها، موسیقی درونی، موسیقی کناری، شگردهای بیانی و بلاغی استوار است. به زبان دیگر شاکله ی شعر کلاسیک بر فرم بیرونی که با محتوای درونی در هم گره خورده، استوار است. حال تصوّر کنید که بخشی شعرهای حافظ یا خاقانی و ...را مترجمی بخواهد به زبان دیگری ترجمه کند، چه اتفاقی می افتد؟ کاخ ابداع و تمام این سازه های هنری فرو میریزند و تنها مضمون بی رمقی از آنها میماند. از اینرو مترجمان ناگزیرند ایده و مضمون اصلی شعر را بازسرایی کنند، همانگونه که با ادوارد فیتز جرالد برای ترجمه ی رباعیات خیام اتفاق افتاد. مثال دیگری میزنم منطق الطیر عطار که دکتر بدیع محمد جمعه استاد پژوهش های شرقی دانشگاه عین شمس قاهره، تمام این کتاب را به عربی ترجمه کرده است. این ترجمه به نثر بسیار ساده ای ترجمه شده است و مترجم سعی کرده افکار عطار را به وضوح ارائه کند، گرچه با اشکالاتی همراه است. از این رو میبینید که اثر باشکوهی چنین، تنزّل مییابد. امّا این امر نباید مانعی برای معرفی بیشتر و عمیق تر آثار ما گردد و در این راستا باید هدفمند پویید.



 کدام نویسنده و یا شاعر بزرگ ایران و یا فارسی زبان  توانسته است به خوبی در خارج از مرزهای ایران و سایر کشورهای فارسی زبان  مخاطبین خود را پیدا کند و بر ادبیات خارجی تاثیر گذار باشد؟

بگذارید نمونه وار مواردی را ذکر کنم. همانطور که پیشتر هم گفتم ترجمه ی رباعیات خیام دیریست در غرب جای خود را باز کرده است و این رباعیات در تمام سطوح زبانی و فرهنگی غرب رخنه کرده اند. همچنین دیوان حافظ به زبان عربی و اکثر زبان های زنده ی جهان ترجمه شده است. شاهنامه به زبان‌های مختلف از جمله روسی و آلمانی در قرون 17 و 18 و به صورت کامل به انگليسی و فرانسه در اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 ترجمه شده است که ميتوان از نسخه‌ای که ژول مُل در قرن 19 به فرانسه ترجمه کرده به عنوان کامل‌ترين نوع ترجمه شاهنامه به زبان‌های خارجی اشاره کرد. اخیرا نیز ترجمه ی شاهنامه به زبان اسپانيایی و به همت خانم دکتر «بئاتریس سالاس» ایران‌‌شناس و ادیب اسپانیایی منتشر شده است.

همچنین «جای خالی سلوج» نوشته ی دولت آبادی را عبدالامیر حمدان به عربی ترجمه کرده است. همچنین «آی با کلاه، آی بی کلاه» نوشته غلامحسین ساعدی، با ترجمه عبدالقادر حسین سید حسین راهی جهان عرب شده است. نیز مجموعه شعرهای شاملو توسط مترجم عراقی، مریم العطار و با مقدّمه ی آدونیس به عربی ترجمه شده است. دیگر میتوان به ترجمه ی کتاب «کویر» دکتر علی شریعتی اشاره کرد که توسط حسن صراف و در انتشارات دارالرافدین در بیروت منتشر شده است.



 اصولاً شعر یا داستان ترجمه، در ایران و (فارسی زبانان) تا چه میزان توانسته شاعران ایرانی و فارسی زبان را تحت تاثیر قرار دهد و جریانهای نو ظهور ادبی طی دو قرن اخیر بر کدام عناصر ادبیات شاعران تاثیر گذار بوده است؟

میدانید که ترجمه، صرفا برگردان کلمه به کلمه و یا جمله به جمله نیست. ورای هر زبان، ایدئولوژی، جهانبینی، نگرش، حسیاسیت های فرهنگی، نگاه و تفکر فلسفی نیز نهفته است و با برگردان هر اثر و متن در واقع ما جهان آن سامان را بومی خود میکنیم و لایه های آشکار و پنهان آن فرهنگ و تفکّر را وارد خود میکنیم. ازینرو طی دو قرن اخیر بسیاری از مکتب های ادبی جهان و حتی تقسیم بندی انواع ادبی از رهگذر ترجمه صورت گرفته است. ما از طریق ترجمه متون نقد ادبی مثل ساختارگرایی، فرمالیسم، روانکاوانه و ... توانسته ایم به صورتبندی آثار کلاسیک و معاصر خود برسیم و آنها را نقادی کنیم.

حتما میدانید که نیما یوشیج از طریق تتبع و غور در شاعرانی فرانسوی، شاعرانی چون: رمبو، مالارمه و ورلن به غنای مایگان شعری خویش بیفزاید و شاملو نیز، از شعرهای لورکا، مایاکوفسکی، اساطیر فرنگی، عهد قدیم و جدید تاثیر پذیرفته و بخشی از این تاثیرپذیری ها از رهگذر ترجمه صورت گرفته است. پس میبیند که امر ترجمه تاثیر چند جانبه و بسیار عمیقی دارد. هم تاثیر آشکار و روساختی دارد و هم تاثیری نهان و ژرفساختی.   


نظر شما در مورد ساختار زبانی عرب و گستردگی این زبان چیست؟ یا وسعت و غنی بودن این زبان در هنگام ترجمه مترجم را برای انتخاب به چالش میکشد؟


زبان فارسی از خانواده ی زبان های هندو اروپایی است و زبان عربی از خانواده ی سامی، بنابراین هر زبانی اختصاصات نحوی، بیانی و ساختاری خاص خودش را دارد. زبان عربی از حیث صرف، نحو، اشتقاق و لغت ریخت و ... یکی از زبان های سخت دنیاست. چراکه این زبان از منظر كثرت واژگان، استعاره ها، تمثیل ها، قلب حروف، ضمایر و نام واژگان و مترادفات، توانایی جایگزینی کلمات و برساختن معادل معنایی کلمات خارجی و ... زبانی بسیار پویاست. از سویی یادمان نرود که بیش از بیست کشور عربی تجربه ها و تراوشهای ادبی، فرهنگی، علمی و هنری خود را به عربی فصیح مینویسند و این امر باعث بالندگی و پویایی هرچه بیشتر این زبان شده و میشود. 


بنابراین طبیعی است که این حجم از تجربه و تولید آثار فاخر ادبی به زبان عربی، مترجم را به طور جدّی به چالش میکشد. نویسندگان و شاعرانی چون ابراهیم الکونی، آدونیس، جبران خلیل جبران و ... که عنصر زبانی در آثار آنان بسیار برجسته است،  نمیتوان آثارشان را با زبانی تغزلی معهود ترجمه کرد و مترجم باید بیش از پیش به زبان اصلی و مقصد مسلح شود و از بنمایه ها و گنجینه های زبانی و بیانی فارسی، مثل متون صوفیه و آثار تاریخی فاخر چون تاریخ بیهقی و ... بهره بگیرد تا بتواند به آن شکوه در زبان مقصد منتقل کند. یعنی خوانشی درزمانی و همزمانی داشته باشد.



درباره ی رمان «تبعیدگاههای پروردگار» بگویید. استقبال از ترجمه ی این اثر «اشرف الخمایسی» _نویسنده معروف مصری_  که نخستین بار با ترجمه ی شما وارد ادبیات ایران شد، چگونه بوده است؟

اشرف الخمایسی، نویسنده ی مطرح مصری است که در سال (1967) در شهر الاقصر به دنیا آمد. رمان «تبعیدگاه های پروردگار»، در سال (2013) منتشر شد و سال (2014) در فهرست اولیه ی جایزه ی بوکر عربی قرار گرفت. «حجیزی» قهرمان داستان، در پی جاودانگیست و مراحل گوناگونی را برای رسیدن به رستگاری طی میکند. لیک وی، جاودانگی و باشندگی را در این دنیا میخواهد و نه در بهشت و مدینه های فاضله. ازینرو، وی در طلب امر جاودانگی، راه پیچاپیچی را طی میکند و مدتی هم از اسلام به مسیحیت میگراید تا شاید به سرچشمه بقای تن در این دنیا دست یابد. در سراسر این رمان، استعاره مرکزی «مدفون نشدن» تجلّی کرده است و دغدغه قهرمان این است که کالبد خویش را در میان زندگان نگاه دارد و از انس و الفت آنان محروم نگردد.

این رمان شگرف در نشر آفتاب نروژ منتشر شد و نسخه های pdf آن با استقبال مواجه شد و سپس نسخه ی کاغذی آن در نشر نورهان منتشر شد که باز مخاطبان به خوبی از آن استقبال کردند و همچنان مخاطبان خاص خود را دارد.

 


وقتی صحبت از ترجمه آثار میشود برخی معتقدند که ترجمه باعث تغیرات و دگرگونی در اثر اولیه میشود. آیا این موضوع صحت دارد که ترجمه آثار دیگر ملل به زبان فارسی یا بالعکس موجب خلق اثر جدیدی میشود خصوصا در شعر ترجمه؟



این را میتوان از چند منظر کاوید. در ترجمه ی متون تاریخی، علمی و به طورعام گزارشگونه، اگر مترجم آگاه و چیره دست باشد؛ انحراف از زبان مبدا بسیار کم صورت میگیرد و میتوان به سلامت متن ترجمه اطمینان داشت. اما ترجمه ی آثار ادبی حدیث دیگریست که باز مترجم که تعیین کننده است که میتواند بخشهای بزرگی از ظرافت ها، ظرفیت ها، زیبایی ها، لطافت ها و جان و جهان اثر ادبی و شعری را برگردان کند. چراکه متون ادبی به طور عام و شعر به طور خاص، بر عنصر زبانی و شگردهای زبانی استوارند و در ترجمه به زبان دیگر فرو میریزند و تنها از رهگذر بازسرایی وفادارانه میتوان به طور نسبی از مثله شدن اینگونه متون جلوگیری کرد.  

بنابراین میتوان گفت که ترجمه شعر به راستی هم کاری‌ست سخت و محالگونه و هم ضرورتی‌ست بایسته‌. بر این اساس مترجم، تنها در یک صورت می‌تواند به ترجمه اقدام کند و آن این است که بتواند در زبان مقصد دست به بازآفرینی و بازسرایی شعر بزند آن هم در چارچوب حفظ معنا! البته اگر بتوان برای شعر معنای محصّلی مراد کرد. چراکه با هر تغییر ساختار زبانی، به تبع آن ژرف‌ساخت‌معنایی آن نیز تغییر می‌کند.


حال، مترجم چقدر بتواند ظرافت و ظرفیت‌های زبانی و شعری را در کار خود بگنجاند، امری است که به توش و‌ توان زبانی مترجم، ممارست و مهارت‌های وی منوط است که از رهگذر ترجمه در طی سالیان دراز ترجمه بدست آورده است. دیگر آنکه «آن» و «نگاه» فردی مترجم و زیست شاعرانه او بی‌شک در اعتلای ترجمه و زبان‌شاعرانه‌ی آن بسیار مهم و کلیدی‌ست و این می‌تواند وی را از دیگر مترجمان متمایز کند.

ترجمه هم مثل خود شعر به طور خاص و هنر به طور عام، در مواجهه با افراد نااهل و ناشایست می‌تواند تالیه‌های نابهنجار و‌ بی‌در و پیکری داشته باشد. چراکه در این عرصه، در سالیان اخیر شاهد رشد خزه‌وار مترجم‌نمایانی شده‌ایم که نه در زبان مبدا مهارتی دارند و نه در زبان مقصد بضاعتی درخور. متاسفانه باید بگویم که گاه باید ادبیات را از دست اهالی ادبیات و اصحاب قلم نجات داد! کسانی که بختک‌وار به جان ادبیات عرب افتاده‌اند و آن را مثله و شرحه شرحه کرده‌اند. اینک کافی‌ست که نظری بیفکنید به مترجمنمایانی که ادبیات عرب را ترجمه می‌کنند تا عمق فاجعه را دریابید. کسانی که آدونیس، محمود درویش، نزار قبانی، غاده السمان، محمد الماغوط، انسی الحاج و عدنان الصائغ را ترجمه‌ کرده‌اند. 

اتمام گفت‌وگو/


گالری خبر

اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ترجمه صالح بوعذار میخائیل نعیمه اشرف الخمایسی

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.