سرسال نو هرمز فرودین... .... برآسوداز رنج دل تن زکین
فرا رسیدن فصل بهار نشانگر تولدی دیگر و رویشی دوباره است. جهان طبیعت در سرمای زمستان می میرد و دوباره در بهار با رویش جوانه و شکوفه سر از خاک بر می آورد، و این شاهدی مهم برای جشن ملی ایرانیان یعنی نوروز است. آغاز سلطنت نه یک فصل بلکه همه موجودات و نباتات، روزی نو برای بنیان نهادن اندیشه ای نو و آفرینش دنیا توسط پروردگار و به تعبیری آغاز زندگی و شروع کار دنیا که پیوندی عمیق و ناگسستنی با چهار زمینه فرهنگ، تاریخ، ادبیات و جغرافیا دارد. در این رابطه ادبیات نقش پر رنگی در این شاهنشاهی ایفا می کند. در ادبیات پارسی آمده که نوروز پادشاهی دارد که در روز نو بار همگانی می دهد، می بخشد و آزاد می گرداند و دادگری می کند.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران- تارنا: انگیزه اصلی عید نوروز به طور دقیق همان هنگام ویژه تبدیل سال است. از آنجایی که این تبدیل از نظر تقویمی هم درست ترین حالت برای آغاز درست کار دنیا در اعتدال بهاری است. بر همین اساس ایرانیان بسیاری از اسطوره ها و افسانه های خود را به نوروز نسبت می دهند. ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در کتاب پژوهشی خود ،(الاثار الباقیه عن القرون الخالیه) که عنوان فارسی آن (اثرهای مانده از سده های گذشته) است، آورده :
وقتی حضرت سلیمان پسر حضرت داوود، انگشتر خویش را گم کرد، پادشاهی از دستش رفت. اما پس از چهل روز انگشترش پیدا شد و دوباره به سلطنت رسید.هرکسی در رابطه با پیدا شدن انگشتر و شروع پادشاهی سلیمان نبی نظری داد، ایرانیان گفتند نوروز آمد یعنی روزی تازه بیامد. ایرانیان اعتقاد دارند که فرخنده ترین ساعات سال در این روز است که سپیده دم به نزدیک ترین حالت خود به زمین نزدیک می گردد.
آغاز هر ماه و سال نزد ایرانیان مقدس بوده و مراسم دینی انجام می داده اند. تقدس آغاز ماه بدان سبب بود که روز اول هر ماه به نام خداوند هرمزد نام داشت و در این روز نمازهای ویژه ای خوانده می شد. از همه مهم تر آن بود که آغاز ماه و سال باهم مصادف می شد که آن روز نوروز بود و با جشن و شادی بسیار همراه می شد. مسعود سعد سلمان شاعر و ادیب ایرانی قرن پنجم و ششم درباره روز هرمزد یا به زبانی دیگر (اورمزد) اینگونه سروده :
امروز اورمزد است ای یار می گسار
برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر
ای اورمزد روی، بده روز اورمزد
آن می که شادمان کندم اورمزدوار
در بعضی روایات پیدایش نوروز را به جمشید فرزند تهمورث نخستین پادشاه اسطوره ای ایرانیان نسبت می دهند که از نظری می توان گفت جمشید برابر خیالی کوروش بنیان گذار سلسله هخامنشی است. حضرت فردوسی در شاهنامه در جهت انتساب نوروز به جمشید ابیاتی سروده :
همه کردنيها چو آمد به جاي
ز جاي مهي برتر آورد پاي
به فر کياني يکي تخت ساخت
چه مايه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستي ديو برداشتي
ز هامون به گردون برافراشتي
چو خورشيد تابان ميان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتي فرومانده از بخت او
به جمشيد بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودين
برآسوده از رنج روي زمين
بزرگان به شادي بياراستند
مي و جام و رامشگران خواستند
چنين جشن فرخ ازآن روزگار
به ما ماند ازآن خسروان يادگار
در کتاب نوروزنامه که نویسنده آن احتمالا خیام شاعر بزرگ ایرانی است آمده :
آیین پادشاهان ایران از زمان کیخسرو تا به روزگار یزدگرد که آخرین شاه ساسانیان است، چنان بوده که در روز نوروز نخست موبد موبدان با جامی زرین و لبریز از می به و انگشتری و درم و دینار خسروانی و یک دسته سبزه تازه رُسته و شمشیر و تیرو کمانی همراه با دوات و قلم و یک اسب نزد شاه می آمد. سپس سایر بزرگان دولت می آمدند و شادباش می گفتند. خطبه خوانی موبد موبدان در حضور شاه چنین بود:
شاها، به جشن فروردین و به ماه فروردین آزادی گزین و به فرمان باش یزدان را، و برپادار دین کیان را، سروش تو را دانایی و بینایی و کاردانی و دیرزیوی (به معنای عم طولانی) بخشاید. شادباش و بر تخت زرین جمشید همیشه بمان. در بلندهمتی و نیکوکاری و ورزش و داد و راستی به از به باش. سرت سبز باد. پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار ( یعنی پیش تو هنرمند و دانا مورد احترامی و روزی خور) و سرای تو آباد و زندگی بسیار.
در جشن بزرگ نوروز (سلام نوروز) و بار عام شاه همراه با تظلم و دادخواهی و رسم اهدای پیشکش ها بود. این فرهنگ بر مبنا و پایه چگونگی حکومت بر مردم و اجرای عدالت بنیان گذاری شده بود و به همین جهت شاه مراسم داد خواهی را ابتدا از خود آغاز می کرد و در حضور موبد موبدان که بزرگترین قاضی نیز محسوب می شد، می نشست و اعلام می کرد: هرکس از وی شکایتی دارد در حضور قاضی بیان کند تا به داد و انصاف برسد. از این فرهنگ کهن تنها دو آیین اجرای سلام نوروزی در حیاط ایوان تخت مرمر و عیدی دادن آن تا نزدیک ترین دوره تاریخی به ما یعنی دوره قاجار باقی ماند و تصاویر آن نیز موجود است.
میرنوروزی کیست؟
در ایران قدیم رسم بود در فروردین ماه برای شادی بیشتر مردم و محض مضحکه و تفریح عمومی، شخصی از مردم معمولی را به طور موقت به پادشاهی نوروز منسوب کرده که سطلنت او در انتهای جشن به پایان می رسید. پادشاه واقعی نیز برای طبیعی جلوه دادن کار طنز و شوخی به طور ظاهری خود را از سلطنت خلع می کرد. این شخص در این چند روز به همراه دیگر منصب داران دروغین برای خنده و تفریح مردم احکامی را صادر و افرادی را در سمت هایی عزل و نصب می کرد. حضرت حافظ در یکی از غزلیات خود که برای نوروز سروده، به این مهم اشاره دارد:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ در واژه میرنوروزی که در مصرع آخر بیت هفتم به کار برده ، از آرایه ادبی ایهام استفاده کرده است.معنای نزدیک آن خود بهار و سلطان بهار و شوکت و صولت آن است و معنای دور آن آنچه مد نظر حافظ است که می تواند حاکم واقعی دوران یا عمر کوتاه باشد.
پایان خبر/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا خیام شاهنامه فردوسی حافظ عید نوروز نوروز شاهنامه فردوسی شاهنشاهی نوروز نوروز در شعر پارسی ایهام در شعر حافظ مسعود سعد سلمان میر نوروزی