1403/01/08   موسیقی   کدخبر: 2804   نظر: 0   بازدید: 2076   خبرنگار: شمیلا شهرابی چاپ

پیام حصیری آهنگساز و خواننده ایرانی:

راه یک‌‌ شبه‌ موسیقی ایران از دوران باستان تا کنون ادامه دارد

راه یک‌‌ شبه‌ موسیقی ایران از دوران باستان تا کنون ادامه دارد
راه یک‌‌ شبه‌ موسیقی ایران از دوران باستان تا کنون ادامه دارد

موسیقی ایران، از دوران باستان تا به امروز، همواره ارزشمند بوده‌ است. این هنر بی‌مثال به عنوان یکی از گنجینه‌های فرهنگی و هویتی ملت ایران محسوب می‌شود. به جرئت می‌توان گفت: دهه‌های ۳۰ و ۴۰ شاهکاری از تاریخ موسیقی ایران را رقم زدند که فراموش نشدنی است.

به گزارش خبرگزاری شعر ایران _تارنا: پیام حصیری، متولد ۲۷ آذرماه ۱۳۵۳، خواننده و موسیقیدان ایرانی است. او از سال ۱۳۷۵ به صورت حرفه‌ای در زمینه موسیقی فعالیت می‌کند و تحت آموزش استادانی همچون محمد نوری، وطن‌دوست، قره باغی، ناروه چولاکیان، پرفسور ژاسمن، فرهاد هراتی و علیرضا شفقی نژاد قرار گرفته است. او در سال ۱۳۷۸ مجوز رسمی آهنگسازی و خوانندگی را از سازمان صدا و سیما دریافت کرده است.


پیام حصیری عضو گروه کر استاد محمد نوری نیز بوده است. در سال ۱۳۴۸، آهنگ "کوچه‌های کاغذی" با همکاری حسین قلیان و کیانوش‌فرد به مقام دوم در جشنواره دبی رسید. همچنین، در سال ۱۳۹۶، قطعه "کویر" با ترانه‌سرایی قیصر امین‌پور، آهنگسازی پیام حصیری و تنظیم کامران توتونچیان، عنوان منتخب بزرگان موسیقی در جشنواره کتاب صدا و سیما شد. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵، آلبومی با نام "گس" منتشر شد و در سال ۱۳۹۰ با مجوز وزارت ارشاد به بازار موسیقی وارد شد.


همچنین، در سال ۱۳۹۱، تیتراژ سریال "راز پنهان" با غزلی از حافظ و با همکاری ارکستر ملی، آهنگسازی امید کرامتی، تنظیم ایرج همدمی و خوانندگی پیام حصیری در شبکه یک پخش شد. وی همچنین در تئاترشهر اجرای خیابانی "اچ ای وی" برای پیشگیری از ایدز و اعتیاد با نظارت یونیسف برگزار کرد. در سال ۱۳۹۳، تیتراژ "بیقرار" نیز با آهنگسازی امید کرامتی و تنظیم ایرج همدمی ساخته شد.



قبل از ورود به بحث اصلی مصاحبه، کمی در مورد تاریخچه موسیقی با کلام و خوانندگی در کشورمان توضیحاتی بفرمایید؟


موسیقی از دوران باستان در ایران بسیار  اهمیت داشته است. مخصوصا دوران شاهنشاهی وهخامنشیان، شایان ذکر است که در دوران ساسانی موسیقی و آواز بسیار مورد توجه عام و خاص بوده است. در آن دوره روی نوازندگی و موسیقی برنامه‌ریزی‌های متفاوت داشته‌اند برای برنامه‌های مختلف اعیاد و جشن ها روی موسیقی متمرکز بوده‌اند که از همان، دستگاه‌ها و گوشه‌های ایرانی شکل گرفته است، مخصوصا تاثیری از موسیقی عرب‌ها داشتند که تاثیر مستقیم روی موسیقی ایران داشت.

همچنین موسیقی پاپ را که مرور می‌کنیم برمی‌گردد به دهه‌ی ۳۰ یا ۴۰ که تاثیر مستقیم از موسیقی غرب گرفته بود به این صورت موسیقی غرب وارد موسیقی ایران می‌شود، بخاطر اینکه بیشتر موزیسین‌ها در غرب تحصیل کرده بودند موسیقی پاپ را وارد ایران می‌کنند که یکی از شاخص‌های بزرگ و تاثیر بزرگ موسیقی ایران همان دهه‌ی ۳۰ و۴۰ بوده استو به‌نظرم شکوفایی موسیقی پاپ ایران بود و هنوز هم فکر می‌کنم بهترین دهه موسیقی ایران همان دهه‌های ۳۰ و ۴۰ بود و هست.


از صفات و نکات برجسته مانند صدا، تکنیک، علم و شخصیت یک خواننده به چه فاکتورهایی می‌توان اشاره کرد و آیا خوانندگان در حال حاضر در کشور از این فاکتورها برخوردار هستند؟


مشخصه‌هایی که شما بدان اشاره کردید از نکات برجسته یک شخصیت هنری است یعنی همه‌ی این‌ها را یک خواننده باید با هم داشته باشد تا بتوان یک خروجی هنری خوبی ارائه بدهیم؛ من سال‌ها ست در خدمت اساتید بزرگی شاگردی کردم « استاد وطن دوست» «استاد قره باغی » و «استاد نوری»... و یک استاد فرانسوی نیز داشته‌ام که در کلاس‌های تنفس آواز و صداسازی و بیان و یوگای تنفسی که صد در صد روی روح و روان صدای یک خواننده تاثیر دارد را گذرانده‌ام. در کل  دنیا این فرم صداسازی  همیشه انجام می‌شود، که پختگی  صدا زمانی است که به  بلوغ  صدا می‌رسد.


فرقی نمی‌کند خواننده‌ی تحت آموزش: از بانوان باشد یا پسر؛ در این زمان است که بعد از صدا تمارین و پشتکار، وقت بهره‌برداری است. وقتی یک خواننده در ۱۷ یا ۱۸ ساله‌ای که در خارج از ایران شروع می‌کند به خواندن اینقدر پخته و خوب کار کرده است که این نتیجه فرق و فاصله را بین موسیقی ایرانی و یک کشور دیگر کاملا می‌توانیم مشاهده کنیم. 

مطمئنا صددرصد امتیاز‌های مثبت یک خواننده است که این مبانی را بگذراند. متاسفانه در اثر فرهنگ و آموزش‌های غلطی که در کشور ماست به این موضوع اصلا توجهی نمی‌شود.



چرا موسیقی سنتی و کلاسیک اقبال و توجه خود را در عموم مردم از دست داده و قشر زیادی از افراد جامعه (متاسفانه حتی قشر تحصیل کرده و فرهیخته) به سمت موسیقی مبتذل بیشتر گرایش پیدا کردند؟


از دیدگاه هنری و با توجه به تجربه‌‌ی سی ساله‌ام  در عرصه موسیقی نمی‌توانم با واژه مبتذل کنار بیایم؛ در واقع موسیقی مبتذل نداریم. این مقوله هنر یعنی موسیقی کاملا  سلیقه‌ای ست. سلیقه و دیدگاه هر آدمی با آدم دیگه‌ای فرق می‌کند.


چرا موسیقی سنتی و کلاسیک اقبال و توجه عموم را دارا نیست را به نظر من در حال حاضر با تکاپو و تلاش‌ها و  فرهنگ سازی که "همایون شجریان‌" و "علیرضا قربانی" و "محمد معتمدی" و چند تن از دوستان دیگر  انجام می‌شود سلیقه مردم دارد می‌چرخد به سمت موسیقی ملی و کلاسیک. می‌توانم به جرئت بگویم الان پر شنونده‌ترین موسیقی‌ها  در کشور همان موسیقی کلاسیک سنتی یا بهتر بگویم ملی هستند که دنبال می‌شوند.


بزرگترین و بدترین اتفاق در دنیای هنرموسیقی؛ نشنیدن، نداشتن و نرسیدن  صدای خوب و موسیقی و ملودی قوی به مخاطب است. قطعا رسانه‌های قوی در اینجا بسیار موثر  خواهند بود. باید گفت متاسفانه یا خوشبختانه در حال حاضر، رسانه‌ای که رایگان و منصفانه کار فاخر و خوب را به گوش شنوندگانش برساند، نیست؛ دلیل آن هم تهیه کنندگانی هستند که بدون داشتم ساپورت مالی و اسپانسر توانا کار نمی‌کنند. متاسفانه کسانی که دارند کار خوب را همراه با موسیقی فاخر انجام می‌دهند و یا کار فرهنگی با کیفت مدنظرشان است هیچ حمایتی نمی‌شوند.


هیچ سیستمی از آنها حمایت و ساپورت مالی و غیره  نمی‌کند تا موسیقی که خوراک روح و روان انسان‌ها می‌باشد را به طور صحیح، سالم و خوب به گوش مخاطب برساند.


از آن طرف موسیقی مبتذلی که الان به گوش شنونده می‌رسد و اتفاقا خیلی هم دست به دست و دهان به دهان می‌چرخد بسیار تغذیه از حمایت و ساپورت مالی می شود؛ خب این می‌شود خوراک روحی و روانی و شنیدار موسیقی جامعه که جای بسی تأسف است که بسیار هم تحت پوشش و ساپورت مالی قرار می‌گیرد و رسانه خیلی  قوی بدان می‌پردازند. چرایی‌اش بر می‌گردد به این که رسانه‌ها این روزها نگاه مارکتی و مالی دارند.


زمانی روی یک کار هنری مانور می‌دهند و  آهنگ و ترانه را پوشش بسیار می‌دهند و در طیف وسیع  به گوش مردم می‌رسانند که هزینه‌های هنگفت دریافت می‌کنند.


بین موسیقی فاخر و فرهنگی، کلاسیک و اصیل ایرانی و موسیقی مبتذل تفاوت حمایت‌های مالی بسیار است. همین امر باعث می‌شود موسیقی مبتذل بیشتر به گوش جامعه برسد تا موسیقی فاخر.



اکثریت مردم جامعه، در هنر به خوانندگی اقبال بیشتری نشان می‌دهند، محبوبیت خوانندگی در بین هواداران این هنر به چه دلیل است؟


بله درست می‌فرمایید اکثریت مردم به خوانندگی اقبال ندارند بلکه به دیده شدن و چهره شدن اقبال دارند. در واقع برایشان مهم است که دیده شوند و حال چگونه و در  چه شرایطی فرق نمی‌کند.


این تب شهرت و دیده شدن در مردم را در صفحه‌های مجازی کاملا مشاهده می‌کنیم. در همین اپلیکیشن اینستاگرام چقدر مشاهده می‌شود که اشخاص هر کاری را انجام می‌دهند تا فقط دیده شوند. خوانندگی همیشه در راس  توجه بوده است و سکوی خوبی برای دیده شدن است.

اگه توجه کنید فوتبالیست‌ها، بازیگران، خود ترانه‌سُراها و اقشار مختلف جامعه دوست دارند که خواننده بشوند «با خنده» آهنگساز‌ها، ترانه‌سرا‌های خیلی قوی نیز در شرایطی پیش آمده که به اندازه خواننده دیده نشدند.

بالاتر هم گفتم فرهنگ‌سازی نشدن موسیقی از پایه و اساس باعث شده است در کار موسیقی، نه موزیسین، نه ترانه‌سرا و نه حتی آهنگساز به اندازه خواننده دیده نشوند و این باعث می‌شود هنرمندان در عرصه‌های دیگر یا حتی مردم عادی به خوانندگی اقبال بیشتری نشان بدهند برای مطرح شدن است.



با مطالعه بیوگرافی و زندگی شما قطعا به این نتیجه می‌رسیم هنر خوانندگی در خانواده شما جنبه مورثی دارد؛ سوال این است توجه شما به این هنر ارزشمند به دلیل پیشینه خانوادگی است یا علایق شخصی و البته آموختن حرفه‌ای این هنر؟


بله به لطف خداوند خانوادگی بالای ۵۰ سال هست که در موسیقی ایران فعالیت داریم.اما علاقه‌ی من خیلی جالب است که بدانید بیشتر به سمت و سوی تئاتر بوده.

اما اگر در جمع خانواده "حصیری" حضور پی‌درپی داشته باشید متوجه می‌شوید که  همه از صدای خوبی بهرمند هستند؛ همه هم از سبک و سیاق صدای عمویم" بهرام حصیری" تقلید می‌کنند.

خب من چون خیلی دوست داشتم خودم باشم و همیشه هم استقلال خود را حفظ کرده‌ام و از طرفی علاقه و ذائقه هنری‌ام  بیشتر سمت تئاتر می‌رفت از همان بچگی دوست داشتم مسیرم را تغییر بدهم و سراغ یک استایل و سبکی که مختص شخصیت  خودم باشد مستقل از سابقه هنری خانواده و تحت تاثیر صدای"بهرام حصیری" نباشد. بیشتر در اجرای خود درگیر نمایشنامه یا فیلمنامه‌ (همان مضمون و موضوع ترانه) می‌شوم و بیشتر ترانه را بازی می‌کنم تا اینکه بخوانم، روی همین حساب این کار را بیشتر می‌پسندم.


نمی‌خواهم زیر پرچم تا خانوادگی‌ام دیده شوم بلکه با هنر خود بیشتر دیده شوم. سال‌ها در مکتب استاد نوری درس خواندم. صدا به تنهایی یک امتیاز حساب نمی‌شود بلکه از  اخلاق و تفکر یک هنرمند میزان جامعه شناسی، روان شناسی در حوزه هنر و همچنین علم و آگاهی در هنرموسیقی خوانندگی یک پکیچ کامل است که می‌تواند از ما یک هنرمند بسازد و به مخاطب معرفی کند.

در هر مکتب و هنری، خواننده یا موزیسین، بازیگر، شعر و نویسندگی، نقاشی ،خطاطی خلاصه همه هنر‌ها در هر شاخه که باشد حتما باید علم و سواد، استعداد آن هنر را داشته و بیاموزیم تا بدرخشیم.


بعضی‌ها هم ذاتا‌‌ به دنیا که می‌آیند استعداد و  علم نسبی آن هنر را دارند. اما در ده میلیون نفر، یکنفر این اتفاق برایش می‌افتند مابقی با آموختن و تلاش در هنر مورد علاقه‌شان می‌توانند به موفقیت برسند. البته که آن کسی هم که استعداد دارد باید برای پیشرفت و بهتر شدن روز به روز استعداد هنریش علم وتجربه و آگاهی کسب کند.

کم پیش می‌آید کسی در هنر مثل " فرهاد مهراد" که عجیب غریب در مکتب اخلاق و در هنر همه چیز را باهم داشته باشد وی برای من خیلی قابل احترام هستند. 


سبک و سیاق شما در خوانندگی چه نوع سبکی است؟ آیا در صدد این هستید که سبک های دیگر را تجربه کنید؟


بخاطر روحیه خودم و فضای ذهنی که دارم خودم را در قالب سبکی قرار ندادم هر موقع ترانه‌ای را دیدم و پسندیدم یا موسیقی را دیدم که من را تحت‌تأثیر قرار بدهد وارد آن نقش و ترانه می‌شوم که در واقع به آن به چشم فیلم نامه نگاه می‌کنم. وارد سبک و استایل آن موسیقی می‌شوم.

به نظر من یک خواننده باید توانایی این را داشته باشد مثل یک نوازنده حرفه‌ای در هر سبکی بتواند اجرای خوبی را انجام دهد.

  اما وقتی یک هنرمند به سبک و تفکر و نگرش هنری خود با آگاهی همه جانبه از هنر پایبند باشد و آنچه را که فکر می‌کنید می‌تواند با استعداد، تلاش و یادگیری به ثمر برساند را هدف خود قرار دهد. نقطه اوج اجرایی هنر آن هنرمند حالا در هر سبک و موضوع است. 


تکست و نوشته و اصولا خود ترانه و ملودی تا چه حدودی می‌توانند به برجستگی خواننده هنگام خواندن کمک کند یا بهتر است اینطور سوال کنم یک خواننده خوب می‌تواند ترانه‌ی ضعیف یا ملودی بی‌کیفت را مهار کند و با صدای خود اقبال بیشتری کسب کند؟


به نظر من پایه و اساس یک اتفاق در موسیقی ترانه عالی و کنار آن ملودی خوب و  اجرای درست و صحیح خواننده است و چهارمین اصل و پایه این کار تنظیم درست ملودی و مهارت خواننده است که بوجود آورنده یک اثر موسیقی می‌باشد. امکان ندارد که یکی از این پایه‌ها لنگ بزند یا ضعیف باشد و خروجی کار  خوب باشد. البته که باز هم می‌گویم این تنها یک نظر شخصی‌است. 


این روزها سلیقه افراد جامعه بسیار تغییر کرده هر چند که بالاتر در مورد ترانه‌های مبتذل که اقبال بیشتری نزد مردم دارند صحبت کردیم از دریچه دیگر اگر بخواهیم نگاه کنیم عرصه خوانندگی و ترانه سرایی و آهنگسازی برای مجموعه‌های فاخر سنتی و کلاسیک ما باز است یا موسیقی‌هایی که نام مبتذل را روی آنها می‌گذاریم؟


از آنجا که به عنوان مربی تدریس می‌کنم و با تمام اقشار جامعه در ارتباط هستم، خصوصا بچه‌های این نسل که همه نسبت به آنها  گارد دارند اما باید بگویم عجیب و غریب بچه‌های این نسل درک بالایی دارند خیلی احساساتی‌اند و جهان‌بینی‌یشان با جهان بینی نسل گذشته فرق می‌کند.

  بزرگترین نقطه ضعف این اتفاق، مسئولین مؤسسات فرهنگی هستند و کسانی که پخش این آثار را برعهده می‌گیرند. آن ها اصلا برایشان مهم نیست که فرهنگ این کشور به  ابتذال کشیده می‌شود یا خیر.

به نظر من پیشتر هم گفتم تنها حرف اول را درآمد می‌زند و بس.


می‌توانیم سراغ این آدم‌ها برویم و با تفکرشان درگیر بشویم و از نزدیک آنها را ببینیم صد البته که متوجه می‌شویم مرکز اصلی فساد و ابتذال جامعه هنری همین دوستان به ظاهر هنردوست هستند که با سلیقه‌ی بسیار ضعیفشان و تفکری که فقط پول را می‌بیند و می‌شناسد جامعه را به زوال و تاریکی می‌کشانند. واقعا تأسف‌برانگیز است برای من و کسانی که دغدغه‌شان هنر این کشور است.


چشم انداز و آینده موسیقی ایران را چگونه می‌بینید آیا می‌توانیم در این هنر در عرصه بین المللی به طور کاملا حرفه‌ای ودرخشان ورود کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم؟ 


در واقع ما نمی‌توانیم چشم‌اندازی برای آینده تصور کنیم و یا خیلی چیزها را از الان پیش‌بینی کنیم چرا که هنر عرصه شگفتی هاست و هر لحظه ممکن است فردی با استعداد ظهور کند و تحولی شگرف در هنر و موسیقی خلق کند همانطور که قبل‌تر نیز شاهد این افراد و ماندگاری هنرشان بوده‌ایم.البته که اگر از پایه و اساس همه چیز برنامه‌ریزی بشود مثل آموزش صحیح، شناخت موانع و رفع آن و گسترش شعور جمعی از هنر و استفاده از آن می‌تواند کمک شایانی باشد در چشم‌انداز یک آینده‌ی خوب.اما وقتی هیچ برنامه‌ریزی نشده است، وقتی در زمین هنر، بذر خوبی پاشیده نشده! چگونه می‌توان به آینده آن امیدوار باشیم.

ما اول باید کلا پاک‌سازی کنیم، سم‌زدایی کنیم، علف‌های هرز را حرص کنیم که اگر غافل از این‌ها باشیم خروجی کارهای هنری خوبی نخواهیم داشت.بلی می‌شود برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کرد و برنامه‌ی دقیق و بلند مدت مثلا ده یا پانزده ساله‌ای در نظر گرفت تا بتوانیم خودمان را به آن مرحله برسانیم که برای عرصه بین‌المللی آماده باشیم و بدرخشیم.

در کل بعضی از موسیقی‌های نواحی تخصص همان منطقه است که در که دنیا نگاه ویژه و خاص معرفی می‌شود اما از دیدگاه من ما هنوز از نظر موسیقی ملی و کلاسیک و سنتی منطقه‌ای خود در دنیا این شرایط و جایگاه را نخواهيم داشت.




بعضا دیده می‌شود خواننده‌ای برای یک دوره ظهور می‌کند و مورد اقبال مردم قرار می‌گیرد پ مطرح می‌شود و در صدر قرار می‌گیرد اما مانند چراغی می‌آید و مانند شمعی زود خاموش می‌‌شود دلیل این صعود و فرود یکباره چیست؟


در تمام دنیای هنر در هر عرصه‌ای و تمام هنرمندان یک پروسه و زمان خاصی دارند برای دیده و مطرح شدن؛ این مربوط به یک شخص خاص و یک هنر خاص نیست قطعا نوازندگی هم از این قاعده مستثنی نیست.

اما ما خیلی از هنرمندان در  هر عرصه‌ای می‌بینید ماندگار شدند و اصلا فراموش نشده‌اند بخاطر آن نوع نگاه، آن هنرمند به خودش و جامعه‌اش و اینکه توی هر شرایطی تن به هر کاری نداده و تن به هر کاری ندادند برای هنرمند بهترین اتفاقی که رقم می‌زند ماندگارش می‌کند؛ یعنی شما در هر عرصه و زمان و هر سالی آن هنرمند ماندگار میشود و تا همیشه جاویدان. 


چگونه هنرمندان کشور: موزیسین‌ها، خوانندگان، می‌توانند علاقه قشر کثیری از جامعه را هدایت کنند به سمت موسیقی فاخر و از موسیقی و‌خوانندگی مبتذل دور کنند؟


وظیفه هنرمند فقط تولید محتوای خوب است و آرامشی که برای خلق یک اثر از جامعه و مخاطبان خود می‌گیرد کمک شایانی به این موضوع می‌کند، مابقی اتفاقات را باید سیستمی به وجود آید که بتواند اثر فاخر و پر محتوا را از اثر ضعیف و بی‌کیفت تشخیص دهد، مثل خوراک سالم و ناسالم و در نهایت هنر که خوراک روح و روان است را با سلامت و کیفیتی در خورد روح و روان جامعه به آن رساند.

البته که این مهم نیز به موسسه فرهنگی مربوط می‌شود و باید موسسات فرهنگی خود نیز از سلامت و کیفیت کار آگاه باشند، در واقع  رسانه باید اول کارشناسی کند و سلامت کیفیت یک کار مطمئن باشد و سپس در انتشار آن اثر پویا باشد.

ولی موسسات فرهنگی که فقط دغدغه‌شان پول است  مطمئن باشید به هیچ وجه جامعه را به سمت و سوی سلامت شنیداری و سلامت فکری نمی‌برند.



هدف و چشم اندازه هنر خودتان را چگونه می‌بینید؟


من از همان ابتدا که کار حرفه‌ای خود را شروع کردم، به‌هیچ‌وجه به زمان حال خودم فکر نکردم و همیشه اثری را درست کردم که در هر زمانی که شنیده بشود و یک متخصص حرفه‌ای آن را گوش بدهد بگوید: آفرین تمام اصول حرفه‌ای کار رعایت شده است از لحاظ ترانه، ملودی و اجرا و من دوست دارم که موسیقی‌ام را به جهانیان معرفی کنم. متاسفانه وقتی رسانه‌ای ندارم و تنها هستم مطمئنا فقط باز هم اساس‌ فرهنگی که جا افتاده تازه هنرمند در کشور خودش بعداز مرگش معرفی میشود و بدترین اتفاق هنر و هنرمند آن کشور است.


شما به عنوان یک نوازنده بگویید به چه نوع سازی علاقه‌مند هستید و به آن می‌پردازید؟


من هیچوقت به خودم اجازه نمی‌دهم که اعلام کنم که نوازنده هستم، چرا که این را توهین می‌دانم به تمام نوازندگان حرفه‌ای که ساعت‌ها زمان گذاشته‌اند، تلاش کرده‌اند و به هدف خود  اتفاقی نرسیده‌اند بلکه با تمام وجودشان نواختند.


اما در جواب سوال شما باید بگویم به پیانو علاقه بسیاری دارم و کارهایی که می‌سازم با ساز خودم می‌سازم و البته تدریس پیانو را هم در رده بندی کارهایم دارم و انجام می‌دهم.


و صحبت آخر 


امیدوارم یک روزی برسد که دغدغه‌ی مردم و مسؤلین و کسانی که در این کار فعالیت دارند  درخشش فرهنگ و هنر کشورشان باشد نه اینکه صرفا کسب درآمد مد نظر باشد.



اخبار پیشنهادی

برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا ترانه موسیقی سایت شعر پیام حصیری

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط

    نظرات


    لطفا نظرات خود را به زبان فارسی بنویسید و از نوشتن آن با الفبای لاتین خودداری کنید.