به دلیل نداشتن صدای زنانه در موسیقی کنونی بخش عظیم و دلنشین موسیقی حذف شده است
به گزارش خبرگزاری شعر ایران_تارنا:محمد نصرتی در ۱۹ شهریور ماه سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. وی دارای لیسانس موسیقی از دانشگاه سوره در سال ۱۳۸۴ و فوق لیسانس آهنگسازی از دانشگاه هنر در سال ۱۳۹۰ می باشد. نزد اساتیدی همچون «فرهاد فخرالدینی، شریف لطفی، نادر مشایخی، وارتان ساهاکیان،هوشیار خیام و کیاوش صاحب نسق »به یادگیری پرداخته و دوره های تکمیلی آهنگسازی را نزد« واهرام بابایان» و «مارتون اسرائیلیان» از ارمنستان آموخته است. دوره رهبری ارکستر را نزد «سهراب کاشف» و «کریستین شولتز» از اتریش آموخت. او مدیر عامل شرکت تهیه و تولید و نشر آثار صوتی و تصویری خورشید آهنگ پارسی بوده و در ساخت و تجهیز اولین استودیو رسمی صدابرداری دیجیتال در تهران (استودیو گلها) در سال ۱۳۷۸ نقش آفرینی کرده است وی اخیرا تیتراژ سریال رحیل از شبکه سه صدا و سیما را در روزمه کاری خود دارد و رهبری چند اکستر در پایتخت را به عهده دارد.
در ابتدا گفتگو و قبل از ورود به بحث های تخصصی و حرفه ای موسیقی تعریف شما از موسیقی چیست و در تبار شناسی و پیشینه موسیقی در جوامع بشری موسیقی چه نقش موثری در تکامل و بالندگی فکری و روحی بشر در طی تاریخ داشته است؟
نکته اساسی که وقتی ما به آن فکر می کنیم این است یک جمله ی واحد در کل دنیا درمورد موسیقی گفته می شود «موسیقی یعنی ترکیب عاطفه و اصوات» خلاصه همه نکات در در این است که اگر بتوانیم اصوات را با عاطفه شکل بدهیم در این تلاقی و ترکیب موسیقی شکل می گیرد، بنابراین هر شکل و ژانری از موسیقی و اصوات غیر موسیقیایی شامل موسیقی می شود.در موسیقی مدرن که ما اصوات مختلف را وارد موسیقی کردیم پ حتی سکوت را وارد موسیقی کرده ایم. بنابراین من فکر می کنم جامعه بشری از ابتدای خلقت تا کنون که ما هستیم و درک کردیم همواره در طبیعت وجودی خلقت با موسیقی همراه بوده است.چرا که انسان نیاز داشته عاطفه،احساسات درونی خود را به شکلی بیان کند و موسیقی زبان مشترک بیان احساسات است.
انسان ها بیشترین شکل ابراز عواطف و نیات خود را با موسیقی نشان داده اند.در طول تاریخ و با مرور تمام جوامع می توان به این نتیجه رسید مثال جالبی است که می گوید«اگر می خواهی مردم یک جامعه و ملتی را بشناسید موسیقی آن محیط و جامعه رو کشور را گوش بدهید» زیرا موسیقی آینه تمام نمای یک فرهنگ و دیدگاه هر جامعه است در هر دوره و تاریخ موسیقی نیاز به ترجمه و توضیح ندارد گویی زبان مشترک دارد.
در تعریف کلان موسیقی به زبان مشترک ملل تعبیر می شود این وجوه مشترک در سبک ها و ژانرهای مختلف موسیقی تا چه اندازه توانسته است آداب فرهنگی و ریشه های فکری متفاوت را بهم نزدیک کند؟
باتوجه به اینکه موسیقی نیاز به ترجمه ندارد و زبان مشترک تمامی ملل ها و همه افراد دنیا می باشد.حتی آواز و ترانه خوانده شده دریک موسیقی گاه نیاز به ترجمه ندارد و می تواند از طریق موسیقی آن حس درونی و احساسات خود را منتقل کند و حسی که هر شخص از آن ترانه می گیرد متفاوت است اساسا موسیقی نیاز به درک مفهوم و معنایی مختلف دارد.
خصوصا در آداب و رسوم و مراسم های شادی و غم نیاز به درک معنایی لغتی نداریم و موسیقی خود به تنهایی می تواند آن سوگ و سرور را در تمام آیین ها و در بین اقوام مختلف تا کنون داشته ایم و گاه حس مشترک به زیبایی انتقال دهد و البته کشور عزیزمان ایران که بدلیل گستردگی زبانی ،فرهنگی و متفاوت بودن آداب و رسوم های هر قوم جذابیت های درونی دارد، چه خوب می شود که بتواند موسیقی خود را گسترش دهد و از طریق معرفی آن به جهان فرهنگ غنی خود را معرفی کند.
در تحلیل و واکاوی یک صد سال موسیقی جهان به نظر می رسد سنت گرایان در سبک های کلاسیک به خوبی توانسته اند در مواجه با موسیقی های مدرن و غالبا الکترونیک ایستادگی و آثار ماندگاری تولید کنند،دلیل آن چیست؟
در دوره تاریخی چرخش های خاصی داشته، موسیقی در غرب از قرون وسطا و رنسانس شروع می شود و به دوران باروک میرسد،دوران کلاسیک و سپس رمانتیک و در نهایت به دوران مدرن که همین زمانی است که ما درآن به سر میبریم .دراین دوران مواقعی وجود داشت که موسیقی کلاسیک شامل یک فرم و پیچش خاص بوده و تخطی از آن نبوده اما زمانی رسید که موسیقی دراماتیک تر و مدرنتر شد وآهنگین تر شد. وقتی به دوره مدرن تر یعنی از سال ۱۹۰۰ به بعد حرکت میکنیم یک دوره نئو کلاسیک شکل می گیرد که خواهان موسیقی رمانتیک و آهنگین تر شده. بر میگردیم به دوران کلاسیک که شکل آن جفت و بست های خیلی دقیق تر،اصولی تر دارد در آن دوران هم موسیقی بسیار خوبی داریم مثلاً «استایوسکی و پرستش بهار »را داریم. دوران کلاسیک یک حرکت مشخص،رو به جلو اما استخوان دار داشته است.مثلا «شوستاکویک» در طول این زمان همیشه بعد از طی کردن هنر در هر عرصه ای که موسیقی هم مجزا آن نیست بعد از پیشرفت و حرکت رو به جلو یک رجعت و گریز به دوران قبل را داشته ایم. و این خودش باعث می شود، یک لایه جدید با شکل و شمایل بهتر و غنی تر در زمان خودش را ارائه بدهد.
موسیقی الکترونیک بدلیل در دسترس بودن شکل عمومی تری به خود گرفت و افراد بیشتری توانستند با آن ارتباط برقرار کنند.گستردگی شکل گیری و تولید آن راحت تر شده است خصوصا سبک های مختلفی که ارائه شد توانست به کیفت موسیقی صدمه بزند و عموما می شود گفت موسیقی الکترونیک تولید بخش زیادی از اصوات و آهنگ های را داشت که متاسفانه از کیفت بالایی برخوردار نبوده و نیستند. اما ناگفته نماند که در موسیقی الکترونیک هم همان اصول و قواعد موسیقی ارکسرال و کلاسیک وجود دارد کمااینکه ما آهنگسازان الکترونیکی را هم می توانیم مثل یک سمفونی آنالیز کنیم و از ارزشمندی آن نمی کاهد. جالب است که شنوندگان، موسیقی الکترونیکی را بیشتر می پسندند. در واقع اگر بخواهیم موسیقی برتر را از نگاه مخاطب بررسی کنیم توجه بیشتری را جذب کرده البته در این نوع موسیقی ما الترواگوستیک را داریم که موسیقی برتر حساب می شود،که با تغییر صدا،فرم و شکل داری سبک جدید می شود.
موسیقی ایران چه در سبک کلاسیک و ملی و چه در سبک های پاپ و ارکسترال از دهه های گذشته تا کنون دچار دگردیسی و رنسانس های متنوعی شده است این به دلیل تاثیر از موسیقی غرب است یا با تغییرات زیست محیطی و اجتماعی در آن موثر بوده است؟
این سوال خیلی برای من جالب بود. موسیقی ایران را اگر بخواهیم تقسیم بندی کنیم از کلاسیک گرفته است تا سنتی یا ملی یا پاپ که جریان داشته است درون مایه قطعا تغییراتی داشته چرا که هدف ها و ارزش های جامعه تغییر داشته است. موسیقی یک جامعه را نمی توانیم از فرهنگ، دیدگاه و اوضاع کنونی در هر جامعه جدا نگه داریم کما اینکه ما در یک زمان موسیقی گل ها را داشتیم و بعد موسیقی دستگاه داشته ایم که از قاجار به یادگار مانده و زمانی که رادیو شکل گرفت، موسیقی گل ها، ارکسترال و هم موسیقی ایران را داشتیم. به تدریج موسیقی پاپ ایرانی، جز و بلوز و راک و حتی رپ شکل گرفت و هرکدام شنوندگان و مخاطبین خود را دارند.
حتی شکلی از موسیقی در ایران به شدت مورد توجه گرفته به اسم موسیقی لاله زار یا کافه ای و برای خودش ارزشمند است چرا که هویت خودش را دارد. ارزشمندی تاریخ موسیقی ایران به داشتن هویت است که ما در موسیقی کشورمان داشته ایم مثلا وقتی ما یک موسیقی سنتی یا گاه یک موسیقی لاله زاری گوش میدهیم رنگ و عطر و حس و حال آن زمان را درک می کنیم. بنابراین من برای همه موسیقی ها و آهنگ های ایرانی ارزش قائل هستم و دوستشان دارم حال بنا بر مسائل فنی در موسیقی یکی درجه بالاتری دارد و دیگری پایین تر.
ما در دهه چهل و پنجاه در موسیقی پاپ خوانندگان و آهنگسازان برجسته ایی داشتیم که هنوز هم برای ما ارزشمند هستند اما بعد از انقلاب به دلیل مهجور شدن موسیقی بخش عمده ایی از موسیقی ما حذف شد، خصوصا این موضوع که صدای زن را دیگر در موسیقی نداشتیم بسیار تاثیر منفی در موسقی ما داشت. و یا با شکل گیری موسیقی لوس آنجلسی بخشی از آهنگسازان مطرح ما از ایران خارج شدند و مهاجرت کردند که این موضوع هم نیز تثیرات منفی در صنعت موسیقی ما برجای گذاشت.دقت که می کنیم به دلایلی ما بعد از انقلاب بخش عظیم و تاثیر گذاری از ترانه،ملودی و موسیقی را ازدست داده ایم و دیگر نتوانستیم مثل قبل فعالیت کنیم.
از نظر زیبا شناسی و مخاطب گرایی منتقدین اعتقاد دارند موسیقی کلاسیک ایران نمی تواند بازتاب نیازها و تحولات اجتماعی باشد و به دلیل رویکرد عرفان گرایی و تولید آثار صرفا فاخر بزرگان این حوزه موسیقی تمایل چندانی به تجدد گرایی ندارند. آیا این امر به دلیل اصرار بر حفظ هویت و اصالت آن یا محدودیت های ساختاری موسیقی ایران است؟
خیلی با این سوال موافق نیستم که موسیقی کلاسیک نمی تواند خیلی چیزها را به نمایش بگذارد، ببینید یک فاصله افتاده است بین موسیقی سنتی و ایرانی و موسیقی غربی که ما از قدیم نیز این فاصله را داشته ایم و عده ای آنهارا همیشه مقابل هم قرار داده و مقایسه میکنند.اما در اصل الان این شکل را نداریم.
موسیقی سنتی را باید در ردیف و دستگاه بررسی کنیم آنوقت میبینیم چه گنج عمیقی است که تا کنون هنوز نتوانسته این بخشی از آن را اخراج کنیم .لابد می پرسید چرا برای این نیز پاسخ دارم.به دلیل اینکه موسیقی سنتی به صورت ردیف و آموزش سینه به سینه بوده است و یک محدودیت هایی را همیشه همراه باخود داشته است نه تنها موسیقی سنتی ایران بلکه کلا موسیقی شرقی اینگونه است، چون یک بعد عرفانی و شکل درونگراتری داشته است.
من میخواهم صراحتا اعلام کنم که قابلیت های موسیقی ایران هنوز کاملا کشف نشده و مورد استفاده قرار نگرفته است.در عین حال ما آن دوران گرگوریان را داشته ایم که موسیقی ایرانی را حتی بصورت ارکسترال استفاده کرده اند و خیلی هم شیرین و گوشنواز است. استاد پژمان عزیز دار را داریم و خیلی از آهنگسازانی که رنگ و بوی موسیقی ایرانی را در کلاسیک به کار گرفته و موفق نیز بوده اند.
به هرحال باید بنیه هر موسیقی را درک کرد. البته که گروه شیدا عارف موجب تحول و انقلاب شد یک بخش از تغییرات مدیون مجموعه چاوش است. ما باید در نظر بگیریم که خیلی فاکتورهای موسیقیایی غرب را نمی توانیم در موسیقی ایرانی بازنمایی کنیم نگاه فرموله شده مثلا همین چند صدایی در موسیقی غرب را نمیتوانیم در موسیقی و چندصدایی و هارمونی ایرانی بگذاریم . برای داشتن یک موسیقی ایرانی عالی باید آهنگساز و خواننده های ما خوب آن را درک کنند و سعی در شکوفایی آن داشته باشند.
در موسیقی منسوب به غرب تفاوت هایی را از لحاظ شاخص های علمی و ساختاری با موسیقی شرق مشاهده می کنیم .بدون سو گیری و تعصب موسیقی غرب در انواع سبک های خود توانسته است در تمام فرهنگ ها و ملل نفوذ و تثبیت شود و اقبال جهانی بسیار بیشتر از موسیقی شرق است این به چه دلیل است؟
موسیقی غربی شکل های مختلف دارد. اجازه بدید بگویم موسیقی کلاسیک جهانی ارکسترال سمفونی جهانی است و همه جای دنیا سمفمونی ساخته می شود و دارای چنین موسیقی هستند با توجه به هویت منطقه ای که ما داریم موسیقی سمفونی فقط به شکل موسیقی محلی و ملی خودمان اجرا می کنیم. البته آهنگسازان بزرگی در این عرصه قدم برداشتند که توانستند موسیقی سمفونیک ایران را جهانی کنند.
در بخش آواز و خوانندگی در چند دهه گذشته موسیقی ایران دچار خسارت های زیادی شده است. ورود خوانندگان و با شیوه ها و صداهای ضعیف بدون تکنیک های رایج و فعالیت به صورت مارکتی و کسب درآمد باعث شده عرصه بر خوانندگان تعلیم دیده و تکنیکی تنگ شود این موضوع تا چه اندازه می تواند موسیقی ایران را از جهانی شدن دور کند؟
در این مورد باید بگویم آسیب های که در سال های اخیر به موسیقی وارد شده به دلیل مهجور بودن و محدودیت های که وجود دارد باعث شد ما از ریشه های موسیقی کلاسیک و سنتی خود خصوصا در آواز فاصله بگیریم. بعد از دو دهه تازه موسیقی پاپ اجازه شکل گیری گرفت که ما افراد موثر و کار بلد این حوزه را یا از دست داده بودیم یا مهاجرت کرده بودند. اما در مورد تکنیک های خوانندگی اتفاقا به روز شده است. با توجه به این که کاربلد ها نبودند یکسری مسیر های اشتباهی هم طی شد و خوانندگانی هم آمدند و رفتند اما اخیرا خوانندگان جوان با تکنیک های جهانی صدا و آواز آشنا می شوند و خوانندگی را بطور حرفه ای و با تکنیک یاد می گیرند. البته که در هر طیفی می تواند انحرافات و اشتباهاتی باشد ولی به هر حال حرفه ای ها ماندگار هستند.
وضعیت موسیقی ایران در آیند چگونه خواهد بود و چشم انداز آن در عرصه های بین المللی چه سمت و سویی خواهد داشت؟
موسیقی ایران را در آینده نمی توان گفت بهتر خواهد شد چرا که سلیقه ای است ولی قطعا جهت دار و هدفمند خواهد بود. البته که ما اگر نتوانیم با نسل آینده ارتباط بگیریم ،افکارشان را هم درک نخواهیم کرد و نمیتوانیم با موسیقی شان هم ارتباط بگیریم. این واقعیت را باید بپذیریم که فاصله نسل آینده با ما خیلی زیاد است نسبت به فاصله ما با نسل قبل از خود، با این حساب باید بپذیریم نسل آینده موسیقی، شخصیت، تفکر و رفتار خاص خودش را دارد و خیلی پیشرو و جلوتر از ما خواهد بود.
قطعا استعداد های درخشانی در هر زمینه داریم که فعالیت می کنند و خیلی هم موفق هستند . وظیفه ما فقط رساندن اطلاعات درست فرهنگ موسیقی از قدیم تا به امروز به نسل آینده است.
اتمام خبر/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر موسیقی محمد نصرتی آهنگساز سمفونی ملی