فرسا عمران، شاعری که پس از پانزده سال فعالیت در حوزه شعر، با کتاب "اندوه دلپذیر" به انتشارات واج پیوسته است. این مجموعهی شعری که گزیدهای از چهار مجموعه قبلی اوست، نمایانگر روند پیشرفت و تکامل او در دنیای شعر است. با زبانی زیبا و احساسی، او توانسته است در ذهن خوانندهها احساساتی عمیق را به وجود آورده و سایهی خود را به قاب شعر بازیابد.
به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: فرسا عمران، شاعری است که در طول پانزده سال گذشته وارد حوزه شعر سپید شده است. او در دبیرستان در رشته تجربی تحصیل کرده و علاقه زیادی به ادبیات داشته است، اگرچه ادبیات جزو درسهای تخصصی او نبوده است. او در دانشگاه رشته جغرافیا را انتخاب کرده و اولین تجربه حضور در جلسات شعر را در دوران دانشجویی داشته است. اولین شعر حرفهای خود را در سال ۸۸ سروده است.
با چاپ کتاب "مردی که سایه اش قاب شده" از انتشارات شلفین، وی وارد دنیای شعر به صورت جدی میشود. سپس مجموعه دوم او با عنوان "دریا در استکان من است" توسط انتشارات هزارهی ققنوس منتشر میشود. سپس با چاپ مجموعههای شعر "پرندگان سر به هوا" و "روزهای روی میز" از انتشارات فصل پنجم، مسیر شعر برای او هموارتر میشود و تاکنون در این حوزه فعالیت داشته است. در نهایت، با چاپ مجموعه شعر "اندوه دلپذیر" از انتشارات واج، که گزیدهای از چهار مجموعهی قبلی او است، فعالیتش در حوزه شعر ادامه یافته است.
علاقهی خود به ادبیات را چگونه توصیف میکنید و نقطه عطف آن را از چه زمانی میپندارید؟
همه چیز در زیست من شعر بوده است از لحظهای که چشم باز کردم، با موسیقی باد در لابه لای شاخهها و برگهای درختان و صدای باران روی سقفهای حلبی و جریان رود و وسعت دشت و صدای پرندهها هارمونی ایجاد کرده بود که ناگزیر به جریان هنرمند طبیعت پیوستم و به گمانم همهی آنهایی که با طبیعت عجین شدهاند حتی اگر شعری نسرایند به ذات شاعرند چون این همه زیبایی و این همه روشنایی در تلألو خورشید که نور از لابهلای درختها عبور میکند و جان را گرما میبخشد و با غروبش انگار در آغوش کوه فرو میرود نمیتواند از تو شاعر نسازد؛ زیبایی در سراسر ایران و به خصوص در کمربند سبز شمالی چشمها را شاعر میکند
جدی بودن در سرایش شعر چه بار معنایی را برای شما به دنبال دارد و میزان برای جدی بودن شما چقدر است؟
شعر همیشه برای من مقولهای جدی بوده جدی از این منظر که پناهگاه امنی برایم بوده و هست هر کسی در زندگی خود به چیزی یا کسی پناه میآورد و برای من شعر مامن امنی بود که حرفها و اندوهها و ناگفتههایم را مثل یک راز مگو در هالهای از تصاویر شعری بیان کنم؛ زمانی که در سال ۸۸ بعد از چند سال سرودن احساس کردم به یک قوامی رسیده است راهم را در شعر به گونهای پیدا کردم و دانستم که شعر دست مرا گرفته و با خود میبرد و من تنها به شعر اعتماد کردم و با او رفتم تا دنیای جدیدی را تجربه کنم دنیایی که گاه برای خودم هم ناشناخته به نظر میآمد اما مسیر زیبا و پر از روشنی بود.
سرودههای کدام شاعر را در روند شعری خود مؤثر میدانید و از مطالعات خود برای ما بگویید!
همیشه سعی کردم شعر شاعران دیگر را بخوانم چه شعرهای ترجمه مثل شعرهای آنا آخماتوا، فرانتس کافکا، نزار قبانی، شیمبورسکا و شاعران معاصر ایران را و همینطور شاعران کلاسیک و در نهایت شعر در هر قالبی که باشد فرقی نمیکند فقط در ساحت شعر قرار گرفته باشد بخوانم لذت ببرم و عبور کنم؛
چرا که معتقدم اگر عبور نکنم چه از نظر زبان و چه محتوا تحت تاثیر شاعران دیگر قرار میگیرم و و دیگر نمیتوانم آنطور که باید دیگران را به جهان شعری خودم دعوت کنم زیرا که سعی من بر این است که به یک فردیتی در شعر برسم و مخاطب «من» را در شعر ببینند نه «دیگری» را.
روشن است آنچه مخاطب به دنبال آن است پرهیز از کپی برداری و کلیشه نویسی و دوری از تکرار مکررات است و به دنبال تصویری نو و صدایی تازه در شعر است که یا نشنیده باشد و یا این گونه نشنیده باشد و این ممکن نیست مگر اینکه شاعر به یک فردیتی در شعر برسد.
چه موضوعات و مضامین شعرگونهای را انتخاب کردهاید و قلم فرسایی نمودهاید!
تنهایی و اندوه همراه با روزنههای نور و امید در شعرهای من بسامد بالایی دارند کما اینکه آخرین مجموعهای که چاپ کردهام با عنوان «اندوه دلپذیر» که گزیدهای از چهار مجموعهی قبلی بنده است از نام آن پیداست غمی دلپذیر در من وجود دارد و چه غمی بالاتر از غم عشق که دیوانها نوشتند و شعرها سرودند و بسیار داد سخن دادند؛ من هم سعی کردم از دریچهی خودم به این موضوع بپردازم به قول حضرت حافظ:
یک قصه بیش نیست غمِ عشق و وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
من هم با زبان امروز و در قالب شعر سپید و از دریچهی نگاه خودم به جهانی که در من بود و طبیعتی که با آن زیستم و اتفاقها و ملالها و مکاشفههایی که در این راه داشتم سعی کردم آنچه را که تجربه کردم بیان کنم.
این مهم که شعر گفتن اکتسابی است یا ذاتی را چگونه بیان میکنید!؟
بخش زیادی از سرودن شعر به درون و ذات فرد بستگی دارد، زمانی که یک فرد از خواندن شعری به وجد میآید و شعری را در حافظه میسپارد و مدام تکرار میکند او در ذات شاعر است حتی اگر روح شاعرانهی خود را نپروانده باشد؛ خوانندهی حرفهای دنبال کشف جدید در شعر است بهطوری که شاید آنچه در ذهن او از خواندن شعر کشف میشود و تصویری که به ذهنش متبادر میشود، حتی مد نظر شاعر نبوده باشد ولی او خوانش و تحلیل خودش را برداشته و رفتهاست. بنابراین بخش زیادی از شاعر شدن کاملا ذاتیست و زمانی که کلمات را در خود احساس میکنید مانند جوانهای هستید که از سر از خاک بیرون آورده باشد و اما برای رشد این جوانه ابر وباد و مه و خورشید و فلک باید به کار آیند تا جوانه رشد کند و به بالندگی برسد و درختی تنومند شود.
وضعیت شعر در این مرز و بوم و فراتر از آن را چگونه ارزیابی میکنید!؟
به نظر میآید شعر امروز در هالهای از سردرگمی و بلاتکلیفیست چرا که انسان معاصر اصولا انسان آشفته و سرگردانیست انسانی که در دنیای سنتی خود همه چیز را در یک نظم و قاعده و قانونی میدید و به ناگاه وارد جهان مدرن شده و تمام معادلات ذهنیاش، بههم ریختهاست و به قولی دودوتای ذهنیاش دیگر چهار تا نمیشود و شعر هم به نوعی متاثر از جهان امروز انسان معاصر است و رسیدن به جایگاه امن شعری را باید به زمان سپرد چرا که زمان همیشه معیار خوبی بوده است؛ شعر خوب در نهایت راه خود را بین مخاطبین پیدا میکند و از بین تمامی کتابها و مجموعههای شعری که روانهی بازار کتاب میشوند شعرهای خوب دیده خواهد شد چاپ انبوه دلنوشتهها با هزینهی گزافی که از مولف دریافت میشود باعث شده که شعر به خصوص شعر سپید در بین مخاطبین چندان مورد توجه قرار نگیرد چرا که مخاطب چندان با مولفههای شعر سپید آشنا نیست و شاید گمان کند چون از قید و بند قافیه و ردیف و... رهاست پس شعر سپید است و لابد شعر خوبی بوده که چاپ شده ولی در واقعیت اگر تعداد بسیاری کتابهای شعر سپید را خوانده باشد به این نتیجه خواهد رسید که بسیاری از این کتابها دلنوشته هستند و با شعر بسیار فاصله دارند.
اتمام گفتگو/
برچسب ها: خبرگزاری شعر تارنا شعر سپید شعرنو سایت شعر انتشارات واج فرسا عمران اندوه دلپذیر کتاب شعر اندوه دلپذیر فرسا عمران شاعر