1403/02/01   شعرنو   کدخبر: 2814   نظر: 0   بازدید: 3229   خبرنگار: زهره رضوانی چاپ

تحولات شگفت‌انگیز در شعر از مرگ: از مولانا تا سهراب سپهری

تحولات شگفت‌انگیز در شعر از مرگ: از مولانا تا سهراب سپهری

در طول زمان، نگرش به مفهوم مرگ در دستگاه‌های فکری مختلف تغییر کرده است. به عنوان مثال، در شعر سهراب سپهری می‌خوانیم:

"مرگ پایان کبوتر نیست"


به گزارش خبرگزاری شعر ایران-تارنا: در تاریخ جامعه‌شناسی، مفاهیم کلی مانند مرگ و زندگی، هنگامی که دست به دست هم می‌دهند تا یک شعر را بسازند، بسیار جذاب و خواندنی می‌شوند اما در زمان‌ها و با تغییر در دستگاه فکری هر دوره و هر شاعر، رنگ و بوی متفاوتی به خود می‌گیرد.

به عنوان مثال، مفهوم مرگ که یکی از مهم‌ترین موضوعات ذهن بشر است، در چندین شعر و دیدگاه مختلف قابل بررسی است. حتی مرگ، که مفهومی کلی و ازلی است، در هر دوره زندگی بشر، رنگ و چهره‌های متفاوتی به خود می‌گیرد.

مثالی را می‌توانیم از دو شاعر معروف، مولانا و خیام، بررسی کنیم. این دو شاعر با دیدگاه‌های متفاوتی به یک مضمون مشترک نگاه می‌کنند و حتی معانی متضادی ارائه می‌دهند.




آخرین سنگ مزار سهراب سپهری که توسط هنرمندان گرافیک طراحی شده و امضای گرافیکی سهراب بر آن نقشه بسته است.




مولانا معتقد است که مرگ سرآغاز حیات حقیقی است و می‌گوید:

"کدام دانه در زمین فرو نرفت و نرست؟"

یعنی او معتقد است مرگ، یک تولد دوباره و زندگی جدید است. از طرفی، در دیدگاه خیام، مرگ به عنوان پایان همه چیز مطرح می‌شود.

مثال شعری از مولانا:


روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می‌روم؟ آخر ننمایی وطنم


مثال شعری از خیام:

می خور که به زیر گِل بسی خواهی خفت

بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت

زنهار به کس مگو، تو این راز نهفت

هر لاله که پژمرد، نخواهد بشکفت


خیام می‌گوید که در حال حاضر خوش باش و این یک راز است که نباید به کسی بگوییم، زیرا هر گلی که پژمرده شود، دیگر نمی‌تواند حیات دوباره را تجربه‌ کند.

از آنجا که در طول زمان، نگرش به مفهوم مرگ در دستگاه‌های فکری مختلف تغییر می‌کند وقتی همین سیستم فکری مولانا را دنبال می‌کنیم و به دوره سهراب سپهری می‌رسیم در یک شعر نو چنین می‌خوانیم.

 قابل ذکر است که مولانا و سهراب حدود هفت قرن با یکدیگر فاصله دارند. در زمان سهراب جامعه و بلاخره زندگی اجتماعی تغییراتی کرده و بر اساس همین ماجرای مرگ رنگ و بوی دیگری پیدا می‌کند.


 به عنوان مثال، در شعر سهراب سپهری می‌خوانیم:

"مرگ پایان کبوتر نیست"

همچنین، در شعر بلند "من نمی‌دانم" از سهراب سپهری، او با امیدواری درباره مرگ صحبت می‌کند و تاکید می‌کند که مرگ چهره ترسناکی ندارد. این نشان می‌دهد که در دستگاه فکری سهراب سپهری، همچنان مفهوم مثبتی درباره مرگ وجود دارد که با دیدگاه مولانا سازگار است. با این حال، در زمان و جامعه سهراب سپهری، با لباسی متفاوت ظاهر می‌شود و این محتوا را به شکلی دیگری ارائه می‌دهد.


متن شعر مرگ پایان کبوتر نیست:

(مرگ پایان کبوتر نیست.

مرگ وارونه یک زنجره نیست.

مرگ در ذهن اقاقی جاری است.

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید.

مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان.

مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌خواند.

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.

مرگ گاهی ریحان می‌چیند.

مرگ گاهي ودكا مي نوشد.

گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد.

و همه می‌دانیم.

ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است).



متن شعر نمی‌دانم از سهراب سپهری:


من نمی‌دانم

که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست.

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.

چشم‌ها را باید شست ، جور دیگر باید دید.

واژه‌ها را باید شست.

واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.

زیر باران باید رفت.

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.

با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.

دوست را زیر باران باید دید.

عشق را، زیر باران باید جست.

زیر باران باید بازی کرد.

زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی،

زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است.

رخت‌ها را بکنیم:

آب در یک قدمی است.

روشنی را بچشیم.

شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را.

گرمی لانه ی لک لک را ادراک کنیم.


گفتنی است سهراب سپهری، شاعر و نویسنده معاصر ایران در سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران درگذشت. جسد او به شهر کاشان منتقل شده و در صحن امامزاده سلطان‌علی در روستای مشهد اردهال به خاک سپرده شد.

گفته‌ها و شنیده‌های حاکی از این است که مزار سهراب سپهری تاکنون شش یا هفت بار تعویض سنگ قبر داشته است. اولین سنگ قبر او یک کاشی آبی ساده بود که جنبه تاریخی و هویتی برای آرامگاه سهراب داشت. هر بار بنا به دلایلی و عدم مدیریت صحیح این سنگ مزار تعویض شده ولی با توجه به عکس‌های خبر می‌توان به این مهم پی برد که آخرین سنگ قبر سهراب سپهری  یک سنگ قبر سفید با امضای گرافیکی خود سهراب هست بر روی سنگ نقش بسته، این سنگ زیبا با توجه به شخصیت طبیعت دوست سهراب توسط یک گروه طراحی گرافیک خلق شده و حدود سه سال پیش با حضور خواهر زاده سهراب، سیدجلال فاطمی بازیگر و کارگردان رونمایی شد.




نخستین سنگ مزار تاریخی سهراب سپهری




دومین سنگ مزار سهراب




سومین سنگ مزار سهراب




چهارمین سنگ مزار




پنجمین سنگ مزار











پایان خبر/




اخبار پیشنهادی

برچسب ها: تارنا شعرنو سهراب سپهری مولوی شعر کلاسیک سایت شعر خبرگزاری شعر ایران تحولات شگفت‌انگیز در شعر از مرگ سنگ مزار سهراب سپهری سالمرگ سهراب سپهری

اشتراک گذاری :

مطالب مرتبط